لیست فیلمها

این مستند در مورد رده بندی سنی روی فیلم های سینمای آمریکا و نحوه ی تاثیر آن بر فرهنگ مردم می باشد و به صحنه های غیر اخلافی موجود در فیلم ها می پردازد...

داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود است مارتا به جشنی دعوت میشود و آنجا لئون را ملاقات میکند، ملاقات این دو منجر به عشق میشود. آنها کل روزشان را صرف ساختن کتابشان که عشق همه جا هست می کنند. این رابطه نامشروع تاثیراتی در زندگی داریو و مارتا از لحاظ قانونی خواهد داشت...

وقتی پدر "پیر" جوان از دنیا می رود مادرش تصمیم می گیرد دنیا واقعی را به او نشان دهد...

دهه ي 1960، دوران حکومت فرانکو. «انريکه» و «ايگناسيو» دو دوست نوجوان در يک مدرسه ي کاتوليگ عشق، سينما و ترس را کشف مي کنند. در بزرگي «ايگناسيو» که داستاني نيمه خود سرگذشت نامه اي در مورد ماجراهاي دوره ي نوجواني خود و «انريکه» نوشته به سراغ او مي آيد. «انريکه» حالا فيلم ساز است و مي تواند اين قصه را به فيلم برگرداند...

«ماتیو» ، دانشجویی امریکایی که در پاریس تحصیل می کند، با خواهر و برادر فرانسوی به نام های «تئو» و «ایزابل» آشنا می شود که مثل او، عاشق فیلم و سینما هستند. در حالی که شورش های دانشجویی مه ۱۹۶۸ در بیرون از آپارتمان آنان اوج گرفته، این سه دوست، رابطه ای غریب را برقرار می کنند…

این فیلم مجموعه ای از 6 داستان شهوانی مختلف در مورد دروغ و خیانت نسل جدید زن ها می باشد...

"جو" جوانی ولگرد در کرجی "لس" و همسرش "الا" که بین گلاسکو و ادیبنورگ در حال حرکت است کاری به دست می آورد.روزی آنها جسد زنی جوان را که روی آب شناور بود پیدا می کنند.اما به نظر می رسد "جو" بیشتر از چیزی که تظاهر می کند می داند...

فیلم از آخر به اول می آید. ماجرای فیلم حول شبی در پاریس رخ می دهد، که زنی بنام «آلکس» (مونیکا بلوچی) در زیرگذر توسط یک غریبه مورد تجاوز قرار می گیرد.

“کارلا” در حالیکه آپارتمان های لندن را برای پیدا کردن دوست پسر ونیزی اش زیر و رو می کند ، آپارتمانی اجاره می کند که به رودخانه ” تیمز” مشرف است...

سه خواهر خانواده ي مرفه «جوردن»، کماکان در پي سعادت و خوشبختي خويش هستند و در اين بين، پدر و مادرشان نيز به اين نتيجه رسيده اند که سال هاي طلايي موعود، آن سال هايي نيستند که فکرش را مي کرده اند...