"نیک گرکاس" با خوشحالی و هدایایی برای پدر و مادر خود و جیبی پر از پول برای شروع یک کار و ازدواج با دوست دخترش "پولی فابر" به خانه بازمی گردد. ناگهان او متوجه می شود پدرش که یک راننده کامیون است هر دو پاهایش را از دست داده و...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
هالی مارتینز یک رمان نویس داستان های تخیلی است که صاحب منصبی در جنگ وین که توسط متحدان پیروز، به چند بخش تقسیم شده است می شود؛ جایی که کمبود مواد غذایی سبب رونق بازار سیاه شده است. او به دعوت دوست سابق مدرسه ی خود، هری لایم، این کار را می پذیرد اما چندی بعد می فهمد که دوستش در یک حادثه ی عجیب کشته شده است. پس از صحبت با دوستان و همکاران لایم متوجه وجود تضادهایی در حرف های آنان شده و مصمم می شود که کشف کند واقعا چه اتفاقی برای لایم افتاده است.
بر حسب یک اتفاق، زنی بی رحم به کیفی حاوی شصت هزار دلار پول نقد برخورد کرده و تصمیم می گیرد کیف را به هر قیمتی حتی قتل، نزد خود نگه دارد...
"استیو تامپسون" مردی رمانتیک به لس آنجلس بازمی گردد تا برای بدست آوردن همسر سابقش "آنا" تلاش دوباره ای کند.اما "آنا" اینک متعلق به دنیای تبهکاران لس آنجلس است."استیو" بر خلاف صحبتهای دیگران اعتقاد دارد که می تواند او را نجات دهد اما...
"سر آلفرد دوکارتر" نسبت به وفاداری همسر خود مشکوک است. هنگام رهبری یک سمفونی او سه راه مختلف برای برخورد با این وضعیت را تصور می کند. پس از پایان کنسرت او تلاش می کنند خیالپردازی هایش را به واقعیت تبدیل کند اما همه چیز به خوبی رویاهایش پیش نمی رود...
"فیلیپه" پسر یک دیپلمات و دوست خوب "بینز" خدمتکار، با پیچیدگیها و بهانه های زندگی بزرگسالان مغشوش شده است. او تصمیم می گیرد راز نگه دار باشد و از دوستان خود محافظت کند، اما وقتی او متوحه می شود "بینز" همسر خود را به قتل رسانده هیچکس به اطلاعات حیاتی او اهمیت نمی دهد و...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
دو جوان به نامهاى « شا » ( دال ) و « فیلیپ » ( گرینجر ) ، با این طرز فکر که « انسان برتر » نیازى به رعایت اصول اخلاقى در جامعه ندارد ، یکى از دوستانشان ، « دیوید کنتلى » ( هوگان ) را با طنابى خفه می کنند .
"جان فوربز" یک مرد متاهل است که از کار خود به عنوان یک مدیر بیمه خسته شده است.اما وقتی به "مونا استیونز" آشنا می شود زندگی برای او رنگ و بوی دیگری پیدا می کند...
در كى لارگوى فلوريدا چند تبهكار به سركردگى « جانى روكو » ( رابينسن ) ، صاحب يك هتل ( باريمور ) ، عروس بيوه ى او ( باكال ) ، و يك افسر قديمى ارتش ( بوگارت ) را به گروگان مى گيرند...
"جو سولیوان" منتظر رهایی از زندان است. او از "ریک" که پنجاه هزار دلار به او بدهکار است درخواست کمک می کند. "ریک" نقشه ای برای فرار او طراحی می کند، اما می داند که او حین فرار دستگیر شده و یا به ضرب گلوله کشته خواهد شد...