روزی شاهزاده جوان با دوستانش برای شکار به دریاچه میرود قوی زیبا و عجیبی را میبیند و با تعقیب ان متوجه میشود ان قو دختر زیبا و جوانی بنام ادت هست که با طلسم جادوگری در هر طلوع تا غروب افتاب به شکل قو در می اید...
مردی جوان ( دپ ) ادعا می کند که عاشق ترین مرد دنیاست. اوضاع روحی او به قدری خراب است که حتی دست به خودکشی هم می زند، اما موفق نمی شود. در این بین دکتر روانشناسی به نام «میکلر» ( براندو ) او را می یابد و به او کمک می کند...
دیچ مربی چتر بازی است. یک روز یک زن نزد او می رود تا تحت آموزش قرار گیرد . روز آموزش با هواپیما به آسمان می روند تا بپرند . ولی موقعی که دیچ برای هماهنگ کردن نزد خلبان می رود و باز می گردد متوجه می شود که کریس به پایین پرتاب شده است دیچ برای نجات وی خود را به پایین پرتاب می کند ولی قادر به نجات او نمی شود...
«ماريو» (ترويزي)، پستچي ساده و کم بضاعتي در يک جزيره ي مديترانه اي است که زندگي اش به واسطه ي آشنايي با «پابلو نرودا» (نوآره)، شاعر شيليايي تبعيدي دگرگون مي شود. پس از رفتن «نرودا» از محل، «ماريو» که ذوق شعري در خود کشف کرده و چشمش بر زيبايي هاي شاعرانه ي محيط و مردمان پيرامونش باز شده، وارد فعاليت هاي سياسي مي شود...
در دير دورافتاده اي در مرز مقدونيه و آلباني، کشيشي جوان (کولن) به دختري (ميتفسکا) که از دست مرداني مسلح گريخته پناه مي دهد. چهره ها: لندن. «الکساندر» (سره بدزيا)، عکاسي معروف خبري و جنگي اهل مقدونيه از دوستش «آن» (کارتليج) مي خواهد که در سفر به زادگاهش او را هم راهي کند. اما زن مي گويد که به خاطر همسرش (ويلي يرز) نمي تواند. تصاوير: «الکساندر» به ده زادگاهش درمرز مقدونيه و آلباني مي رود. اما مردم او را نمي پذيرند.
فرانک جوان و دوستانش ایده ای به سرشان میزند. آنها تصمیم می گیرند به شهر بزرگ بروند و چندتا زن خیابانی استخدام کنند تا با آنها خوش بگذرانند. اما همه چیز به سادگی پیش نمی رود و سرانجام با زنی آشنا می شوند که آنها را به خانه می رساند. آن زن در خانه درختی فرانک می ماند و پدر فرانک که مجرد است فکر می کند او معلم فرانک است و...
"هنک مارشال" مهندسی سرسخت و کارشناس مسائل هسته ای است که مسئول کمک به تست تسلیحات در آمریکای دهه 1950 می شود. او بنا به دلایلی تبدیل به خاری در چشم ارتش می شود و...
با زیرنویس چسبیده
̎دکتر بیل کاپا ̎ (ویلیس)، روانشناس مشهور از خودکشی یکی از بیمارانش آن چنان شوکه شده که دچار نوعی کورنگی میشود. او برای تمدد اعصاب به دیدار دوستش، ̎باب مور̎ (باکولا) میرود که او هم یک روانکاو است و ̎باب̎ او را به جلسهٔ گروه درمانیاش دعوت میکند...
فیلم داستان دو معشوق را روایت می کند. "پرم" و "نیشا" .برادر و خواهر بزرگ آنها ازدواج کرده اند. پس از اینکه آنها اولین فرزند خود را به دنیا می آورند، بزرگترها تصمیم می گیرند "پرم" با دختری مانند او ازدواج کند. او و "نیشا" به آرامی عاشق یکدیگر شده و...
داستان با "اسپنکی" آغاز می شود.او رئیس کلوپی متشکل از پسرهای مدرسه ای از تمام محله است.بهترین دوست او "آلفالفا" به عنوان راننده مسابقات رانندگی سالانه کلوپ انتخاب شده است.اما وقتی مراسم معرفی او انجام می شود،"آلفالفا" ناپدید می شود و...