بزرگترین سختی دوران نوجوانی "بارت"، آموزش پیانویی است که مجبور شده تحت نظر "دکتر تریویلیکر" ببیند. او تصور می کند دکتر با استفاده از این آموزش بر روی مادر بیوه اش تاثیر می گذارد و...
"هنری دو تولوز" به طور مداوم به کافه "مولین روژ" رفته و طرحهایی از خوانندگان ترسیم می کند.در صورتی که او پسر یک کنت فرانسوی است،پاهایش در دوران کودکی به دلیل حادثه ای تغییر شکل داده اند.شبی در حال رفتن به خانه با زنی بنام "ماری" برخورد می کند و...
با دوبله فارسی
« كالوهرو » ( چارلى چاپلين ) كه زمانى ستاره ى بزرگ موزيكهال هاى بريتانيا در آغاز قرن بوده ، رقصنده ى جوانى به نام « ترى » ( بلوم ) را كه دست به خودكشى زده ، پيدا مى كند و به خانه مى برد . « ترى » به خاطر افسردگى از مشكلات زندگى ، دچار نوعى فلج شده اما با مراقبتهاى « كالوهرو» ، سلامتى اش را باز مى يابد ...
در میخانه ای در نورمبرگ، "هافمن" جوان، سه داستان از معشوقه های گذشته خود "المپیا"، "آنتونیا" و گولیتا" را تعریف می کند...
زنی زیبا و جاه طلب به یک گروه نمایش دوره گرد پیوسته و بطور ناخواسته باعث بوجود آمدن حسادت و مشکلات عاطفی بین آنها می شود...
"سر آلفرد دوکارتر" نسبت به وفاداری همسر خود مشکوک است. هنگام رهبری یک سمفونی او سه راه مختلف برای برخورد با این وضعیت را تصور می کند. پس از پایان کنسرت او تلاش می کنند خیالپردازی هایش را به واقعیت تبدیل کند اما همه چیز به خوبی رویاهایش پیش نمی رود...
« بوريس لرمونتوف » ( والبروك ) مدير موفق برنامه هاى نمايشى با « جوليان كراستر » ( گورينگ ) آهنگساز با استعداد در باله ى جديدى به نام « كفشهاى قرمز » هم كارى مى كند . در اين نمايش بالرين جوان اما خوش آتيه ، « ويكتوريا » ( شيرر ) ، نقش اصلى را اجرا مى كند . « جوليان » و « ويكتوريا » دل باخته ى يك ديگر مى شوند و « لرمونتوف » دچار حسادت مى شود... شر
یک استاد موسیقی به نام "کریستین ردکلیف" تصور می کرد "کارل نواک" در جنگ کشته شده است. "کریستین" او را بسیار دوست داشته و اصرار به ازدواج با او دارد. در مراسم پذیراییشان؛ معشوق سابقش به "کارل" پیشنهاد اجرای تنها در کنسرت جدیدش را می دهد و...
در یک شب تاریک تابستانی، "فرانچسکا کانیگهام"، که روزگاری پیانیستی مشهور بود، از بیمارستان فرار کرده و دست به خودکشی می زند. او توسط "دکتر لارسن" نجات یافته و به بیمارستان بازگردانده می شود. "لارسن" تلاش می کند تا اتفاقات و اشخاصی که او را به این مرحله رسانده اند را ببیند...
"چاک اومالی" پدری جوان پیش از پیوستن به روحانیون کاتولیک زندگی رنگارنگ از ورزش،موسیقی و روابط عاشقانه داشت. اما او مطمئن است که انتخاب درستی کرده است. پس از پیوستن به یک گروه محلی او با دانش خود به گروهی از کودکان کمک می کند راه زندگی خود را پیدا کنند...