"پسران بن بست" خود را در محله ای فقرنشین که توسط آپارتمانهای افراد ثروتمند احاطه شده معرفی می کنند."دیو" معماریست که بین "درینا" زنی زیبا اما فقیر و "کای" معشوقه یک مرد ثروتمند گرفتار شده است."مارتین" تبهکاریست که به محله قدیمی خود بازگشته و متوجه می شود هیچکس از دیدن او خوشحال نیست و...
یک بازپرس جنایی تلاش می کند دختری جوان را متقاعد کند تا پس از مرگ اتفاقی خواهرش، علیه رئیس مافیای خود شهادت دهد...
« ادى تيلر » ( فاندا ) به دليل سرقت به زندان مىافتد و پس از آزادى سوگند مىخورد كه از راه راست منحرف نشود. او با « جون گراهام » ( سيدنى ) ، ازدواج مىكند. اما سايهى سنگين گذشته ، آنان را رها نمىكند.
« جو ويلر » ( تريسى ) هنگام بازگشت به زادگاهش به اشتباه به اتهام آدمربايى دستگير و در زندان شهرى كوچك زندانى مىشود. شواهد و شايعات عليه او ، مردم را ترغيب مىكند تا به زندان حمله كنند و آن را آتش بزنند.
"جیمز آلن" که به اشتباه متهم شده است، سالهای زیادی را باید با پاهای زنجیر شده بگذراند. او موفق به فرار می شود اما گذشته اش بار دیگر به سراغش می آید...
« تونى كامونتى » ( ميونى )، خلافكارى، خردهپا، آرامآرام با قتل و جنايت به خطرناكترين گنگستر شهر بدل مىشود...
با زیرنویس چسبیده
« دان برنم » ( ميلاند ) نويسندهى دائم الخمرى است كه خلاقيتش را از دست داده است . در يك تعطيلى آخر هفته كه برادر هم خانه اش ، « نيك » ( ترى ) ، به سفر رفته ، كشمكش « برنم » با اعتيادش ، اوج مى گيرد .
« هايدريش » ( تفاردوفسكى ) ، حامى و نمايندهى رايش در چكسلواكى و فرماندار انتصابى پراك به دست يكى از اعضاى نيروى مقاومت چك ، « اسووبودا » ( دانلوى ) ، ترور مىشود. حالا نازىها سخت در پى انتقامند و گشتاپو با دستگيرى صدها تن از شهروندان بىگناه ، تهديد مىكند كه اگر قاتل تسليم نشود ، آنان را يك به يك خواهد كشت.
رمان نویس "رچارد هارلند" در قطار نیومکزیکو با "الن برنت" آشنا می شود.آن دو عاشق یکدیگر شده و پس از مدتی با هم ازدواج می کنند اما عشق وسواس گونه "الن" نسبت به "ریچارد" زندگی آنها و همه اطرافیانشان را تهدید می کند...
"جو برت" پس از پایان جنگ جهانی دوم به توکیو بازمی گردد،شهری که زمانی در آن مالک یک بار بوده و همسرش "ترینا" را ترک کرده.آنها دختری هفت ساله دارند."کیمورا" با فاش کردن خیانت "ترینا" در زمان جنگ،"جو" را وارد دنیای تبهکاران می کند...