"ادا" ده ساله به همره دوستش "توندا" در روستای کوچکی خارج از پراگ زندگی می کنند. کلاس درس آنخا بسیار شلوغ و بی نظم بوده و "ایگور" خشن جایگزین معلم ساکتشان می شود. او بسیار سختگیر است اما علاقه زیادی به زنان جوان دارد...
فلوریداى جنوبى ، پس از جنگهاى داخلى امریکا . « جودى » ( جارمن جونیر ) تنها فرزند خانوادهاى کشاورز ، بچه آهویى را می یابد و با او انس میگیرد .
زمان تحویل سال نو نزدیک است. راضیه از مادرش پول میگیرد تا برای سفره هفت سین ماهی قرمز بخرد، اما پولش بین راه گم میشود. او در جستجوی پول گمشدهاش با کسانی آشنا میشود، کسانی که نمیتوانند سر سفره هفتسین در کنارش باشند، اما هر یک به نوعی سعی میکنند تا راضیه را یاری کنند که به مقصودش دست یابد...
گروفالوی کوچک هشدارهای پدرش را نادیده گرفته و پابرهنه به روی برف راهی میشود تا موش بزرگ بدجنس را پیدا کند...
تامی ویلیامز به شدت خواهان رفتن به Broadway است، اما از آنجایی که او تنها نوازندهی یک رستوران است راه سختی را در پیش دارد. تامی با زنی جوان به نام پنی آشنا میشود و از طریق او ایدهای به سرش میزند تا با استفاده از بچه های یتیم، خودش را به مقصد برساند...