پانصد سال پیش، هوی بو در یک بازی با ورق تقلب کرد، بنابراین با نور رعد به یک روح تبدیل شد. در تمام این مدت، او در قلعه تنها زندگی کرده است، بدون اینکه کسی بترساند. تا زمانی که پادشاه جولیوس برای عروسی خود به آنجا می رود ، هوی بو می داند که باید از تمام ترفندهای خود برای حفظ مجوز ارواح که مدت ها تلف شده است استفاده کند..
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
کونو ماکوتو شخصی هست که دوست داره در زمان سفرکند ، اون میخواهد گذشته را تغییر بدهد . اما تغییر گذشته اتفاقاتی را در پی دارد و...
دخترک کبریت فروش، بر اساس داستانی از هانس کریستین اندرسون، درباره دخترکی جوان و فقیر است که در آرزوی رسیدن به آرامش در زندگی اش است. در سرمای شدید دخترک با سوزاندن کبریت هایی که باید به فروش برسند، به امید گرم کردن خود است، و با آتش گرفتن هر کبریت، در شعله های آتشین آن، عشق و محبت، غذاهای خوب و خانه ای گرم و راحت را تصور می کند...
فیلم داستان "وندی وو" نوجوان محبوب آمریکایی است که متوجه می شود برای برنده شدن "تاج آرزوها" باید اول راه شوالیه ها را یاد بگیرد...
با زیرنویس چسبیده
«ناچو» (بلک) مرد جواني است که در صومعه اي در مکزيک بزرگ شده و حالا همان جا آشپزي مي کند. او نقابي به چهره مي زند و شنلي بر دوش مي اندازد تا در مسابقات کشتي کچ محلي شرکت کند و جايزه ي 200دلاري اش را ببرد و به کمک آن بتواند براي بچه ها غذاهايي بهتر و براي خودش اعتبار دست و پا کند...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
دیجی والتر یک پسر ۱۲ ساله است که همیشه از پنجره ی اتاقش خانه ی آقای نبرکرکر را دید می زند آقای نبرکرکر همسایه ی مرموزی است و هر چیز که در حیاط خانه اش بیافتد مصادره می کند پدر و مادر دیجی برای تعطیلات آخر هفته به خارج از شهر می روند و دیجی را به پرستار بچه الیزابت می سپارد ولی دیجی همراه با دوستانش شبانه برای کشف راز خانه ی هیولا از خانه بیرون می آیند...
با دوبله فارسی
زمانیکه صاحب گارفیلد تصمیم می گیرد برای زندگی به شهر لندن برود، گارفیلد نیز همراهش عازم این شهر شده اما در این میان ، ماجراهایی پیش می آید که…
روزی روزگاری دو برادر بودند که یک زن از هردوی آن ها پرستاری کرده و آن ها را بزرگ کرده بود. اولی "آزور"، پسربچه موطلایی با چشمان آبی که فرزند بانویی اشراف زده بود و دومی "آسمار"، پسربچه ای با رنگ پوست تیره و چشمانی سیاه که فرزند بانوی پرستار بود. مثل همه ی بچه های دیگه آن دو بایکدیگر جنگ و دعوا می کردند و مثل دو برادر یکدیگر را دوست می داشتند...
«باب مانرو» (ويليامز) پس از آن که قول تعطيلاتي در هاوايي را به خانواده ي خود مي دهد، بي آن که آنان را در جريان بگذارد، تغيير عقيده مي دهد: به جاي يک هفته در بهشتي گرمسيري، سوار بر يک اتومبيل / کاروان، در سفر جاده اي به کلرادو مي روند...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
راکونی زیرک یک خانواده از حیوانات جنگلی ناهمنوع را گول میزند تا بدهی غذاییاش به یک خرس را، با دستبرد زدن به خانههای انسانها، فراهم کرده و برگرداند... و او در این میان چیزهایی هم در مورد خانواده داشتن یاد میگیرد.