عناوین کشور ایالات متحده

فیلم داستان زنی جوان و مرموز در یک آسایشگاه است که به نظر می رسد نوعی طلسم جادوئی در اطراف او وجود دارد. مردی بیقرار اما صادق با گذشته ای مبهم به او نزدیک می شود و...

سلسله ای از اشتباهات انسانی و کامپیوتری، اسکادرانی از بمب افکنهای آمریکایی را برای بمباران اتمی مسکو اعزام می کند.رئیس جمهور،برای متقاعد کردن شوروی برای اینکه این اتفاق به اشتباه رخ داده،به مرکز فرماندهی استراتژیک هوایی دستور می دهد به شوروی در متوقف کردن آنها کمک کنند...

کلاهبرداری خرده پا که با پاسپورت خود دچار مشکل شده است، وارد گروهی از سارقان بین المللی جواهرات می شود که نقشه سرقت از موزه ای در استانبول را در سر دارند. سازمان اطلاعات ترکیه که مشکوک به قاچاق اسلحه است مداخله می کند و...

«مري پاپينز» (اندروز) با چتري از ابرها پايين مي آيد تا نگه داري از «جين» (دوتريس) و «مايکل» (گاربر)، بچه هاي آقا و خانم «بنکس» (تاملينسن و جانز) را به عهده بگيرد. اما او يک پرستار بچه ي معمولي نيست...

"مانوئل آرتیگوئز" راهزنی مشهور در دوران جنگهای داخلی اسپانیا، بیست سال عمر خود را در فرانسه و تبعید زندگی کرد. وقتی مادرش رو به مرگ قرار دارد او تصمیم می گیرد بطور مخفیانه به دیدار او در شهر کوچک خود برود.اما بزرگترین دشمن او، "وینولاس" افسر پلیس اسپانیایی نقشه به دام انداختن او را در سر دارد...

دو افسر ارتش، یک سرباز سابق کنفدراسیون الکلی و یک زن کنجکاو راهی سفری به مکزیک می شوند تا در یک ماموریت سّری، جلوی یک معامله را بگیرند...

سن فرانسيسکو، "سام بيسل" (لمون)، کارمند جزء حسابداري يک آژانس تبليغاتي که با همسر (پروواين) و دو دخترش زندگي ساده و خوشبختي دارد، ناچار مي شود نقش شوهر همسايه شان، "جانت" (اشنايدر) را بازي کند...

دختري به نام «مارني» (هدرن) که بيماري دزدي دارد در شرکت هاي مختلف استخدام مي شود و دست به سرقت مي زند مدير يکي از اين شرکت ها (کانري) با «مارني» ازدواج مي کند و با آگاهي از بيماري همسرش سعي مي کند تا درباره ي گذشته اش اطلاعاتي به دست آورد...

دو آدمکش که از فرار نکردن قربانی خود تعجب کرده اند، تلاش می کنند شخصی که آنها را استخدام کرده را پیدا کنند و...

در محله ای فقیرنشین از نیویورک،"سول نزرمن" وام دهنده ای تنها است که بازمانده اردوگاه "آشوویتس" نازیها بوده و هیچ احساساتی ندارد. او خانواده و دوستانش را در جنگ و ایمانش به خدا و اعتقادش به انسانیت را از دست داده است.او هیچ اهمیتی به پول نمی دهد اما با خاطرات اسارتش از اردوگاه دست و پنجه نرم می کند...