بیتل ها، »جان لنن«، »پل مکارتنی«، »جرج هریسن« و »رینگو استار«، با قطار به لندن می روند تا در تلویزیون کنسرتی اجرا کنند. علاوه بر مدیر برنامه، »نورم« (راسینگتن) و دستیارش، »شیک« (جونکین)، پدر بزرگ »مکارتی« (برامبل) نیز با آنان هم راه است…
با دوبله فارسی
بر اساس داستان اچ جی ولز. زمانی که گروهی از فضانوردان بر روی کره ماه فرود می آید تمام دنیا مسرور می شوند. آنها فکر می کنند برای اولین بار است کسی پا به فضا گذاشته، اما فضانوردان مدارکی مشکوک پیدا می کنند که...
"شاهزاده پروسپرو"ی شیطان پرست، تعدادی از نجیب زادگان را برای محافظت از "مرگ سرخ" طاعونی که در راه است به قلعه خود دعوت می کند. او به مهمانان خود دستور می دهد صورتهای خود را با ماسک بپوشانند. در میان این فضای فاسد، او متوجه غریبه ای اسرارآمیز در لباس و کلاه قرمز می شود. او که اعتقاد دارد او اربابش، شیطان است از آشکار شدن هویت واقعی او وحشت می کند...
وقتی جسد راننده آقای "ام بالون" ثروتمند پیدا می شود، کارآگاه "ژاک کلوزو" اولین افسری است که در صحنه حاضر می شود. همه مدارک و شواهد نشان می دهد که "ماریا گمبرلی" قاتل است. اما "کلوزو" که به او علاقه مند شده، معتقد است او چیزی را پنهان می کند.به همین دلیل او را از زندان آزاد کرده تا مخفیانه تعقیبش کند...
یک دیوانه همسرش را متقاعد می کند تا فرزند زوجی ثروتمند را ربوده و او بتواند با پیدا کردن جای کودک به شهرت دست پیدا کند...
یک اسکادران متعلق به نیروی هوایی سلطنتی ماموریت دارد تا کارخانهی سوخت موشکی آلمان که در کشور نروژ قرار دارد را نابود کند...
تاجر ثروتمند اما بیمار "چارلز ریچموند" به پرستار زیبای خود "ماریا" علاقه مند می شود. اما "ماریا" در عوض به برادرزاده او "آنتونی" که قصد دارد ثروت عمویش را تصاحب کند علاقه مند است...
مادربزرگی در جستجوی اربابی برای نوه اش "لارل" است. وقتی یک متقاضی با گذشته ای اسرارآمیز کار را بدست می آورد،"لارل" قسم می خورد گذشته او را افشا خواهد کرد. در همین حین مادرش تلاش می کند او را بدست آورد...
انگلستان، قرن دوازدهم. «هنري دوم» (اوتول) دوستي نزديکي با مشاور ساکسوني خود، «توماس بکت» (برتن) دارد. پس از چندي «بکت» به مقام صدراعظمي مي رسد و به مقام اسقف کنتربري منصوب مي شود. اما آرام آرام اختلافات ميان دو دوست بالا مي گيرد و «هنري» دستور قتل «بکت» را صادر مي کند...
افسانه ای درباره زنگی بزرگ که از طلای خالص و توسط راهبان ساخته شده وجود دارد. این داستان در بازار توسط وایکینگی به نام "رولف" روایت می شود و به گوش فروانروای مسلمان "علی مانوش" که علاقه بسیاری به پیدا کردن زنگ دارد، می رسد، اما "رولف" ادعا می کند جای زنگ را نمی داند و به زادگاه خود می گریزد...