"اوشار" از اینکه می خواهد تعطیلات تابستانی را به همراه پدر خود بگذراند هیجان زده است تا اینکه متوجه می شود دوست دخترش "ریوکو" نیز همراهی اش می کند. "اوشار" تصمیم می گیرد به خانه عمه خود در حومه شهر برود. او به همراه خود دوستان مدرسه اش را می برد، اما آنها خبر ندراند عمه او مرده و خانه جن زده شده...
در یک منطقهى حومه ى توکیو، » مینورو « ( شیتارا ) و » ایسامو « ( شیمازو )، پسران » خانوادهى هایاشى «، وقتى می بینند همسایه شان تلویزیون دارد و آنان ندارند، نزد مادرشان، » تامیکو « ( میاکه ) و پدرشان، » کیتارو « ( ریو ) گله میکنند. پدر معتقد است که آنان زیاد حرف میزنند و بچه ها با هم عهد میکنند که سکوت اختیار کنند.
"یوزو" و نامزدش "ماساکو" عصر یکشنبه را با هم گذرانده و تلاش می کنند تنها با سی و پنج ین پول اوقات خوبی را سپری کنند. آنها ماجراجویی های کوچکی داشته و دید مثبت "ماساکو" ناامیدی و یاس "یوزو" را تغییر می دهد...
"اوگامی ایتو" داوطلب می شود تا برای نجات یک زن، توسط یاکوزا شکنجه شود. پس از آن، او توسط رهبر آنها برای کشتن یک افسر استخدام می شود و...