"والری چریش" ، ستاره ی طنزهای تلویزیونی با کمک یک گروه فیلمبرداری سعی می کند تا مستندی از پیشرفت خود را بسازد...
یک بچه ی دبستانی ملقب به شونن بت (shounen bat) با چوب بیسبال طلایی و خمیده ی خود به افراد مختلف حمله می کند. دو بازرس پلیس مامور بررسی این پرونده شده تا بتوانند مانع از انجام حملات بیشتری از جانب این بچه شوند. اما به زودی آن ها متوجه خواهند شد که این پرونده فراتر از آن چیزی است که آن ها تصورش را می کردند.
دکتر هو (Doctor Who) سریال علمی تخیلی پر بیننده ساخت شبکه تلویزیونی بیبیسی است. داستان سریال در مورد مسافری مرموز با ماشین زمان مخصوص خود به نام دکتر (The Doctor) است. «دکتر» از نژاد Time Lord یا ارباب زمان است، موجوداتی تخیلی مانند انسان اما ساکن کرهای دیگر به نام گالیفری هستند. اربابان زمان موجوداتی بودند که متخصص سفرهای زمانی شدند. در سریال با شخصیتهای متفاوتی از این موجودات آشنا میشویم.
داستان این سریال درباره کارمندان یک شعبه از شرکت فروش کاغذ "داندر میفلین"، و تلاش آن ها برای روی پا نگه داشتن شعبه، و همچنین اتفاقات روزمره زندگی آن هاست...
در زمان های گذشته دنیا به چهار نیرو به نام های آب ، خاک ، آتش و باد تقسیم شده بود . در هر کدام از این سرزمین ها افرادی وجود داشته اند که می توانستد فقط نیروی مربوط به سرزمین خود را تحت اختیار و کنترل داشته باشند . این ۴ قلمرو به مدت هزار سال در صلح بودند تا اینکه پادشاه قلمرو آتش Sozin تصمیم گرفت تا برای به تصاحب گرفتن قدرت کل دنیا ، جنگی را به راه اندازد ...
این مینی سریال داستان یک زن را روایت میکند که در کودکی از خانوادهاش جدا شده و به یک خانواده دیگر سپرده شده است. این زن در طول زندگیاش با دو برادر از یک خانواده روبرو میشود و با هر کدام از آنها در یک دوره زمانی عشق را تجربه میکند.
داستان در مورد یک پزشک مشهور است که چیزی از روابط اجتماعی نمی داند. او مریض ها را به خاطر پیشرفت دانش پزشکی (خودش) درمان میکند و اصلا به خوب شدن مریض اهمیت نمیدهد...
قاضي هيل به علت فشار نخست وزير براي تبرئه کردن متهمان يک پرونده به ميلتون مهاجرت مي کند. ميلتون يک شهر صنعتي است که کارخانه هاي پارچه بافي بزرگي در آن قرار دارد. صاحبان اين کارخانه ها علناً کارگرانشان را استثمار مي کنند. قاضي هيل دختري به نام مارگارت دارد. مارگارت در اولين برخورد با صاحبان يکي از کارخانه ها به نام آقاي تورنتون به عمق شقاوت او پي مي برد، اما آقاي تورنتون به او علاقه مند مي شود و سعي دارد که دير يا زود از خانم مارگارت خواستگاري کند. اما با توجه به جو پارچه بافي روابط آنها تيره تر مي شود...
ادوارد آلریک، کیمیاگر با استعدادی است که در گذشته برادر کوچکترش آلفونس را در جریان یک آزمایش از دست داده اما توانسته است روح او را در یک زره حفظ کند. او همچنین یک دست خود را بعنوان بها پرداخته است ( قانون نانوشته کیمیاگری، در ازای هر چیزی باید بهای آن پرداخته شود ). حال او و برادرش ماجرا جویی خود را برای یافتن سنگ جادو آغاز می کنند تا بتوانند دوباره بدنهای خود را بدست بیاورند.
داستان سریال در نقطه ای دور دست از جهان هستی روی می دهد، جایی که تمدن بشری دیگری بصورت مجموعه ای از سیاره ها که با نام دوازده کولونی شناخته می شوند مشغول به حیات است. در حال حاضر این نسل از بشر در حال جنگ با سایلون هاست؛موجوداتی که در واقع از همان رباتهایی پدید آمده اند که سالها پیش انسانها خود آنها را آفریده بودند و اکنون این رباتها که به سطح پیشرفته ای از هوش و فناوری رسیده اند با تکنیک های خاص به جنگ با انسانها برخواسته اند و به طوری ناگهانی در صدد جنگ با انسانها بر می آیند و بدین ترتیب با انفجار هسته ای تمامی دوازده سیاره را نابود می کنند و با جنگ فضایی تمامی سفینه های انسانها را نیز از بین می برند. اما سفینه ی فضایی گالاکتیکا تنها سفینه ای ست که نجات پیدا می کند...