داستان در مورد حقوق بگیری است که یک همسر قابل اعتماد و یک دختر در دانشگاه دارد که گاهی اوقات می تواند کمی سرکش عمل کند، اما زندگی شادی به روش خودش دارد. تا اینکه یک روز متوجه می شود دخترش کتک خورده است و به این ترتیب سفر خود را به دنیای خطرناکی برای محافظت از خانواده اش آغاز می کند.
یک هنرمند مانگا ناامید که از دو خواهر و برادر جوانش خواسته شده است، با دستیار هنری جدیدی آشنا می شود. اما ورود او فقط یک گام کوچک نیست، بلکه یک جهش بزرگ است... از زمانی که پدر و مادرش مردند، هنرمند مانگا ایچیرو به سختی از کنارش گذشت و مجبور شد از دو خواهر و برادر کوچکترش فقط در مدرسه راهنمایی حمایت کند. او حتی زمانی برای یادگیری نحوه استفاده از رایانه ندارد، که او را مجبور می کند به کشتی گرفتن با قلم و کاغذ ادامه دهد. هنگامی که دستیاران هنری او برای اعتصاب خود دست از کار کشیدند، علاوه بر تقلب در ضرب الاجل ها، خانواده و ترس دائمی از دست دادن شغلش، ایچیرو احساس می کند که نزدیک به یک فروپاشی کامل است. اما پس از آن یک دستیار جدید وارد زندگی ایچیرو می شود و چشم انداز او بلافاصله شروع به روشن شدن می کند! او یک هنرمند باورنکردنی است، او همیشه به موقع کارش را تمام می کند، و زیباست. اما به نظر می رسد که او چیزهای زیادی در مورد او می داند و به زودی اعترافی می کند که ذهن ایچیرو را فراتر از محدوده زمین منحرف می کند…
پس از مرگ در عمل متوقف کردن جنایت در ژاپن مدرن، قهرمان ما به عنوان کاین فون سیلفورد، سومین پسر یک خانواده نجیب در دنیای شمشیر و جادو تناسخ می یابد. در زندگی جدیدش، همه بچه ها از خدایان برکت دریافت می کنند... اما قابیل به طور غیرمنتظره ای با یک قرنیز کاملاً عظیم و فوق العاده از قدرت های جادویی برکت می یابد. اگر قرار باشد رویای او برای سفر به جهان به عنوان یک روح آزاد محقق شود، او نمی تواند بیش از حد توانایی های خود را برای افراد اشتباه آشکار کند. یک ماجراجویی سبک دل و فراری در دنیایی دیگر آغاز می شود!
مانگای "کمدی رمانتیک از دیدگاه سگ" بر روی شخصیتی تمرکز دارد که ناگهان یک روز از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که به سگ خانگی همکلاسی باحال و زیبایش کارن اینوکای تبدیل شده است. در حالی که کارن در مدرسه خونسرد و بی بیان است، در خانه به سگ خانگی اش دلبستگی می کند.
آمنه تنها در یک آپارتمان زندگی می کند و زیباترین دختر مدرسه، ماهیرو، همسایه خانه است. آنها تقریباً هرگز صحبت نکرده اند - تا روزی که او را در یک روز بارانی در مضیقه می بیند و چتر خود را به او قرض می دهد. برای جبران لطف، او به او کمک می کند تا در خانه کمک کند، و با نزدیک شدن فاصله بین آنها، یک رابطه به آرامی شروع به شکوفا شدن می کند…
دانشآموز دبیرستانی «هایاسه ناگاتورو» عاشق اینه که وقتهای بیکاری سر به سر سنپایش بذاره! بعد از اینکه ناگاتورو و دوستاش به طور تصادفی نقاشی یه هنرمند مشتاق رو پیدا میکنن، اونا از بیرحمانه سربهسر گذاشتن سنپای خجالتیشون لذت میبرن. و اون با سماجت خاصی تصمیم میگیره این بازی ظالمانه رو ادامه بده و هر روز بهش سر میزد تا سنپای هر کاری که اون میخواد رو به سرعت انجام بده، که کاملا باعث اذیت شدن سنپای میشد. یه مقدار برنگیخته و تا حدودی ترسیده، سنپای دائما به زور وارد مسخره بازیهاش میشد همونطور که از سلایقش، عادتهاش و حتی شخصیتش بر علیه استفاده میشد و ...
ویستریا دختر یتیمی است که در انتهای قرن نوزدهم در گوشه ای از امپراتوری بریتانیا زندگی می کند. زندگی او متروک و تاریک است – تا اینکه با مالبوس، موجودی جاودانه قدرتمند اما به همان اندازه تنها با ظاهری پشمالو، که توسط شکارچیان شکار شده است، روبرو می شود. ویستریا و مالبوس با هم در امپراتوری پرسه می زنند – پرجمعیت از انسان ها و جانورانی شبیه انسان – در جستجوی مکانی که بتوانند در صلح با هم زندگی کنند.
The Legend of Heroes: Trails of Cold Steel در اطراف Rean Schwarzer، استاد آکادمی نظامی Thors در امپراتوری Erebonian متمرکز است. داستان انیمه بر روی قسمت غربی قاره زموریان متمرکز خواهد بود که در این بازی ها به چشم می خورد.
انیمه کوتاه بر اساس مجموعه 4 کوما که زندگی روزمره اعضای باشگاه بت دبیرستان نیجیگازاکی را به تصویر می کشد.
«کمدی رمانتیک فانتزی محل کار» حول محور هیمورو کان، نوادگان امروزی زن برفی از فولکلور ژاپنی، و همکار به ظاهر دور، عجیب و غریب و در عین حال مهربانش فویوتسوکی می چرخد. هیمورو کان تمایل دارد اشیاء مجاور را منجمد کند یا در هنگام آشفتگی طوفان برفی را احضار کند، و همچنین اتفاقاً به فویوتسوکی علاقه پنهانی دارد. با این حال، فویوتسوکی تقریباً از هر چیزی در اطراف خود غافل است.