به عنوان عضوی از یک سازمان شیطانی، ژنرال مأموریت دارد تا به زمین حمله کند و بشریت را از بین ببرد. حتی یک موجود فرازمینی مثل او نیز به فرصتی برای استراحت نیاز دارد. حتی رنجرها - تیمی که صرفاً برای شکست ژنرال و همکارانش تشکیل شده است- نمیتوانند مانع از دیدن پانداها در باغ وحش، خریدن بستنی در فروشگاه محلی و لذت بردن از روز تعطیلی سزاوارش از انجام اعمال شیطانی شوند.
یوکی ایتوسه دانشجوی ناشنوای دانشگاهی است که دنیایش از تولد در سکوت فرو رفته است. او تمام عمرش را در همانجا زندگی کرده و تنها با دوست نزدیکش رین فوجیشیرو ارتباط برقرار میکند. یک روز در هنگام سفر با اتوبوس...
ناشیکو جیپنشا، دختر دبیرستانی که در شهر اونومیچی استان هیروشیما زندگی میکند، پس از اخراج از خانه اش دچار مشکل شد. او گفت "جایی برای وقت گذرانی با دوستانم ندارم..." هنگامی که نائوکو شنید که سالنی که پدرش در گذشته اداره میکرد خالی شده، تصمیم گرفت آن را بازسازی کند تا جایی برای جمع شدن همه باشد.
سه دانش آموز دبیرستانی به دنیای خیالی منتقل می شوند. اما در حالی که دو نفر قهرمان هستند، یکی فقط می تواند شفا دهنده باشد.
چارلز سان، یک گانگستر تایپه ای را دنبال می کند که به عنوان یک قاتل بی رحم وارد زندگی او شده است، اما باید برای محافظت از مادر و برادر کوچکترش پس از تیراندازی پدرش توسط یک قاتل مرموز به لس آنجلس برود.
تراکومائوری، یک خون آشام منزوی، به فرمانده ارتش ارتقا می یابد. اما گروه جدید او سابقه سرکشی خشونت آمیز دارد. کوماری در یک خانواده خون آشام معتبر به دنیا آمد، اما نفرتش از خون او را به یک فرد متوسط تبدیل کرده است. با این حال، با کمک خدمتکار قابل اعتماد خود سعی می کند با اشتباهات خود به موفقیت برسد و از کشته شدن توسط زیردستانش جلوگیری کند.
رنتورو آیجو، دانش آموز دبیرستانی، در دوران دبیرستان 100 بار توسط دختران رد شد. او برای شانس بهتر در دبیرستان به یک زیارتگاه می رود. خدای عشق ظاهر می شود و به او قول می دهد که او به زودی 100 نفر را که مقدر است با آنها قرار ملاقات بگذارد، ملاقات خواهد کرد. اما یک شرط وجود دارد: اگر دو نفری که سرنوشت با آنها آشنا می شود، عاشقانه یکدیگر را دوست نداشته باشند، می میرند. رنتورو و 100 دوست دخترش در دبیرستان چه سرنوشتی خواهند داشت؟
آکیرا تندو با سه سال حضور در شرکت از جهنم، از نظر روحی و جسمی به سر می برد. همه در سن بیست و چهار سالگی. حتی دوستش از حسابداری، سائوری، نمیخواهد با او کاری داشته باشد. سپس، درست زمانی که زندگی شروع به یک ناامیدی بزرگ می کند، این اتفاق می افتد. آخرالزمان زامبی ها در ژاپن فرود می آید! آکیرا که توسط انبوهی از زامبیهای گرسنه احاطه شده است، متوجه میشود که زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد... "صبر کنید، آیا این به این معنی است که دیگر مجبور نیستم سر کار بروم؟" اعتراف کن... به مهمانی می پردازی که انگار... به سواحل ژاپن سفر کن... حالا، آکیرا که دیگر کار کابوس وارش را ندارد، موجو خود را بازگردانده است. اجازه دهید لیست سطلی شروع شود!!
اومیکی، دختر دبیرستانی خجالتی، آرزو دارد که دوستی از سیاره دیگر داشته باشد. وقتی با یو، دانش آموز انتقالی بیگانه با قدرت های تله پاتی آشنا می شود، زندگی مدرسه ای او تغییر می کند. این دو به هم نزدیک می شوند و تصمیم می گیرند که یک موشک بسازند و به فضا بروند. در طول مسیر، آنها دوستان جدیدی پیدا می کنند.