ندارد
ندارد
فیلمی بسیار عالی و دلنشین برای آدمهایی که نگاهی شاعرانه به جزئیات زندگی دارن.
Jim Jarmusch\nخوب باید گفت که ندید 7\nولــــــــی\nبازی ها 8\nکارکردانی این فیلم 7\nموسیقی ....\nمتن 8\nدکوپاژ و میزان سن که مرتبط به کارگردانیه 8\nتدوین 6 ( باید بهتر میبود یکم شلختگی در سرعت داره و بی دلیل تند و کند میشه )\nنور و تصویر 9\n........................................................\nنمیخوام فیلم رو تعریف کنم ولی به نظرم از اون فیلمهاییه که باید دید چون نصبت به نمرش کاملا حسیه و یک درام تا حدودی عاشقانه و با محتوای ساده رو در پشت کمدی ساده ای بیان میکنه\nببینید ( بخصوص خانم ها )\nاگر حوصله درام دارید
///من بارها برام پیش اومده که یه شعری گفتم و همون موقع با تعجب نگاه کردم که این از کجا آمده. اصلاً من قصد نداشتم که این شعر رو بگم. از طرفی هم به الهام و این حرف ها اعتقاد ندارم.من ماهها در کمین خودم نشتم . هی پَس پَسکی رفتم ولی سر رشته رو گم میکردم. تا پس از ماهها بالاخره پیدا کردم و مچ خودم رو گرفتم : قضیه از این قراره که یک روز نشسته بودم به چاقو نگاه میکردم. شعر هم نمیخواستم بگم راجع بهش ، فقط داشتم نگاه میکردم. بعد حواسم رفت به این دندانه چاقو . بعد فکر این بیت افتادم که ( دندانه یِ هر قصری پندی دهدت نونو / پند سر دندانه بشنو ز بن دندان). بعد گفتم که اِ این قصیده یِ خاقانیه و بعد به این فکر افتادم که خاقانی چه غزل خوبی داره ( کاشکی جز تو کسی داشتمی / یا به تو دسترسی داشتمی). بعد گفتم که بنان همین غزل رو خونده به آواز و ((سر و زر داشتمی رو)) خونده ((سروِ زر داشتمی)). بعد حواسم رفت پیش بنان و اون غزل از حافظ رو که بیتهاشو یکی در میون خونده ( خوش هوایی است فرح بخش خدایا بفرست / لاجرم ز آتش حرمان و هوس می جوشیم). حالا اگه بخوام کوتاه کنم ، فرض می کنیم من میگم که بنان این غزل رو پله ای خونده و بعد در شعرم از پلکان حرف میزنم. برا خودم سوال میشه آخه پلکان از کجا اومد تو شعر من ؟ جوابش واقعاً سخته ؛ این برگشت به عقب برای اینکه بفهمی از کجا به این فکر که تو شعر اومده ، رسیدی ، خیلی خیلی سخت و در حد غیر ممکنه. هفت هشت ده نفر موقع شعر گفتن با من مشغولن . این مسئله سرعت تبانی و تداعیه ، یعنی موضوعات تبانی میکنن و هی چیز دیگه ای رو پیش می آرن./// \n\n\nای کاش یک نفر این متن رو برای فیلمساز قبل از نوشتن فیلمنامه ترجمه کرده بود ، فیلم از فرش به عرش میرسید. (جانمایه را داراست)
فیلمش خیلی خوب بود \nامتیاز من بهش 7/10\nالبته جالب اینجاست کسی از فیلم حرف نزد \nهمه از گلشیفته فراهانی حرف زدن
فیلمی شاعرانه و از نظر من دردناک... زندگی واقعی همین هست و با آدم های واقعی مواجه میشید و فراموش می کنید مشغول تماشا یک فیلم اون هم از سینمایی هستید که آثار فانتزی و اکشن تبدیل به پرفروش ترین فیلم هاش شدند.... یعنی الان دور دور دیدن چیزهای غیرواقعی هست. \nجارموش پترسون شخصیت داستان رو جوانی نشون میده که به خاطر ازدواجی که کرده زندگی تکراری و روزمره و خسته کننده خودش رو پذیرفته و این روند هی ادامه پیدا میکنه و اتفاقات خیلی ساده برای پترسون جلب توجه میکنه. \nموافق این که برای اکثریت فیلم خسته کننده ایه هستم...\n8\n\n
zamane film bish az had baraye in gheseye nesfe nime ziyadiye . majmooei az dialoghaye khaste konande va mamooli az mardi ke ranade otobuse va daem 2 gholuharo mibine baad khoone mire va dar morede sher ya cup cake ba hamsaresh ba baziye khanoome farahani harf mizane va shab hamoon harfaro ba bartender tekrar mikone . baziye khanoome farahani 1 saro gardan az khode film behtar va balatare va baraye ishoon arezooye movafaghiyat mikonam . lahjeye englisish kheili khoob bood tooye in film va jai ke kami avaz mikhoone neshoon mide ke sedaye khoobi ham dare . vali khode film malaal avare va tanha jahaye bahale film marboot be marvin oon sage bamazast . az oon filmhai ke sakhte 1 zarb va bedoone pause zadan ta enteha bebinidesh . 1 saat va 53 daghighe ashoftegi va binazmi
سلطان قلب های عارف و عهدیه خیلی خوب بود اون وسط:))))))))))))))
با سلام\nفیلم پترسون اثر جیم جارموش هست که تمام آثارش، خب حداقل چندتایی که من دیدم خاص هستند.\nاین فیلم درمورد تضادهاست، یک شهرعادی که محل شاعرای بزرگه، راننده اتوبوسی که شاعره روی اتوبوسش نوشته طلاق با 299 دلار اما در مورد عشق مینوسه. روزها همه شبیه هم هستند، اما با کمی تفاوت، هم در ساعت، هم در زاویه دوربین در شاتهای مشابه و هم در تمام رفتارهای بظاهر روزمره تفاوت و حرکتی نسبت به روز قبل وجود داره. در یکی از اشعار میگه به ما یاد دادند که سه بعد وجود داره، طول عرض ارتفاع... بعد هم بعد زمان و در این فیلم دراین سفر یک هفته ای در گذر روزهای تکراری از دوشنبه شش و ده دقیقه تا دوشنبه هفتۀ بعد زمان اهمیتش رو از دست میده. در فیلم عناصر جذاب بیشماری هست از رقابت جذاب توام با حسادت میان سگ و شاعر، همسری که بیشتر شبیه معشوقه های گران قیمتیه تا همسر راننده اتوبوسی ساده، که گویی از میان افسانه های شرقی بیرون آمده، اما بی مغز و خالی از هنر نیست، از حرف هایی که در اتوبوس گفته میشه و آدمهایی که گویی از اشعار همین راننده اتوبوس بیرون میان. یا از افکار و آرزوهای دور و درازش. نوجوان بلوندی که در مورد یک انارشیست بنام براسکی حرف میزنه که یک بافنده بوده، که اشاره ای به راننده شاعره، و یا شاید راز بزرگتر خود جیم جارخموش باشه، کارگردانی شاعر یا شاعری کارگردان که مثل یک آنارشست در این فیلم بظاهر خسته کننده تمام قوانین جذابیت سازی سینما رو زیرپا میگذاره و جذابیت را از دیدگاهی بدیع به نمایش میگذاره، فیلمی که اگر به ادبیات و هنر علاقه داشته باشید از دیدنش سیر نمی شید.\nموفق باشید.
گلشیفته فراهانی بزرگترین بازیگر زن هالیووده . هر کی میگه نیست لایک کنه هر کی میگه هست کامنت بزاره .
من یک بیننده معمولی هستم که از فیلم نامه و شخصیت پردازی و فلان سر درنمیارم. فقط می گم اگر دنبال دیدن فیلمی برای سرگرمی هستید:\n این فیلم افتضاح هسسسسست افتضاح\nکل این فیلم رو میشد در 10 دقیقه به عنوان فیلم کوتاه ساخت.\nخیلی چرت بود.
سگه خیلی زشته دلم میخواد خفش کنم.
پترسون یک شهر\nپترسون یک مرد\nپترسون یک قصه\nپترسون یک دفتر رازآلود\nآها....
فیلم جالبی بود از استاد جارموش فیلم به نظرم نمره نود حقش نیست ولی اثر خوبیه شخصیت پردازی درست،میزانسن معمولی و بازی بازیگرا هم خوب امتیاز ۷.۷/۱۰
یه اثر فوقالعاده دیگه از جیم جارموش بزرگ مثه بقیه اثارش . بهترین سکانس فیلم هم قسمت پایانی بود که اون هدیه رو میگیره (نظر شخصی) واقعا اون سکانس بشدت عالی و عمیق بود.فیلمای جارموش ارزش هزار دیدن رو داره سینمای جیم ادم رو از خود بیخود میکنه واقعا.
دلم واسه بازی گلشیفته تنگ شده ، بازی با زبان فارسی و صدای و لهجه زیباش. بازیگر خوبی رو از دست دادیم. کاش مجبور به انتخاب نمیشد که بین علاقه و هدفش و کشورش یکیو انتخاب کنه. براش آرزوی موفقیت میکنم.
شاعرانه ترین فیلم امسال و حتی به جرات میشه گفت تاریخ سینما . لذت بخشترین فیلم 2016 برای بنده
اولین فیلمی ود که از جارموش دیدم یک درام خیلی خوب و دلنشینی بود\nبدون هیاهو\nبدون زرق و برق\nبدون سر و صدا \nارام و کند و دلنشین\nواقعا فکر نمیکردم جارموش اینقدر خوب باشه تازه اینطور که از کامنت دوستان جارموش دوست فهمیدم که dead man بهرینشه پس خیلی زود میبینمش
ارتباط برقرار کردن با فیلم های جارموش برای هر کسی راحت نیست. ولی به نظرم این فیلم با این که ریتم آهسته ای داره ، اتفاق غیرمنتظره ای توش نمی افته و پر دیالوگ نیست خیلی زیاد مخاطب را با خودش همراه می کنه. زندگی روزمره و یکنواخت پترسون و شخصیت درون گراش و رابطه اش با همسر ش که دنیای متفاوتی داره و برای پترسون قابل درک نیست خیلی خوب توسط آدام درایور به تصویر کشیده شده. حتما ببینید.
شاید دیدن فیلم های جارموش کمی متفاوت تر از باقی کارگردانان باشد، برای دیدن فیلم هایش چطور بگویم، باید کمی اهل شعر باشید، گاهی قهوه یا چاییتان سر برود، گاهی راه منزل خود را از قصد گم بکنید، بگذارید اصلا اینطور بگویم، باید کمی در این دنیا نباشید.\nجیم جارموش دنیایش با دیگران فرق دارد چندان علاقه ای به نمایش یک داستان گیشه پسند ندارد، ابرقهرمانان او آدم های گوشه گیری هستند که در آخر هم معروف نمیشوند، تیتر اول روزنامه ها نمیشوند، آنها در همان انزوای خود میمانند و تنها برای کسانیکه دیده میشوند که بخواهند آنها را ببینند. هر از چندگاهی سری به قهوه خانه ای میزند و تمام فیلمش را همانجا میگیرد و بر میگردد. او برای فروش فیلمهایش سراغ خواننده های معتبر نمیرود و هیچ ابایی ندارد در پس زمینه فیلمش یک موسیقی قدیمی ایرانی را پخش کند.\nشاید برخی بگویند روند فیلمهای او کند است، پر از تکرار است و از جلوه های ویژه آنچنانی در فیلمهایش هیچ خبری نیست. اگر اینگونه فیلمها را میپسندید چندان جارموش به مذاق شما خوش نخواهد آمد. \n\nاگر میخواهید هرکدام از فیلمهای او را ببینید، پیشنهاد میکنم از دنیای روزمره خود بیرون بیایید، لیوانی چای یا قهوه برای خود بریزید و بگذارید این شاعر دنیای سینما شمارو کمی باخودش به جهان های دیگری پر از سادگی ببرد.
این چی بود دیگه؟
یکی یه نقد از این فیلم بنویسه ببینیم چی می گفت اصلا! من تقریبا چیزی ازش نفهمیدم! البته کمی هم نفهم هستم! برای مخاطب عام درک این جور فیلما سخته!
به خاطر گلشیفته فیلم و جلو نزدم فیلم های جیم جارموش سبک خاصی داره و سخت میشه باهاش ارتباط برقرار کرد خیلی هم کند پیش میره
اگر به سینما علاقه دارید مجبورید فیلمهای جارموش را تماشا کنید اما اگر فقط به فیلم دیدن علاقه دارید سراغ آثار جارموش نروید.\nحسن خوب جارموش باج ندادن به تماشاچی، زاویه داشتن با هالیوود و جریان اصلی سینما و ساختن آثار مستقل و مورد علاقه خودش است اما حسن بد آثار جارموش کمبود مفاهیم اجتماعی، سیاسی موجود در بستر جامعه آمریکا است که زیاد به آنها توجه ندارد.میدانم که واژه های حسن خوب و حسن بد غلط هستند اما برای توضیح آثار جیم جارموش ناگزیر باید از این لغات کج و معوج استفاده کرد.\nدر فیلم پترسون اشاره ای به ایرانی بودن کاراکتر گلشیفته فراهانی نشده اما دو ترانه ایرانی که در ابتدای فیلم به گوش میرسد و تیشرت لورا که متن فارسی بر روی آن نوشته شده قطعا ایرانی هستند که شاید برای تشکر از گلشیفته برای بازی در این فیلم استفاده شده اند. نقش و نگارهای سیاه و سفید کشیده شده توسط لورا (فراهانی) گرچه با شخصیت شاد و شنگول او در فیلم منافات دارند اما شاید به مفهوم خیر و شر،نور و تاریکی زرتشتی و ثنویت یا دوآلیسم مانوی که ریشه ایرانی دارند اشاره داشته باشند.\nاین فیلم بهترین اثر جارموش نیست اما بدترین اثرش هم نیست. شخصا فیلم Coffee and Cigarettes را بیشتر از سایر آثارش دوست دارم و به نظرم «مرد مرده» بهترین فیلمی است که تا به امروز ساخته.
مثل یقیه کارهای جارموش بزرگ عالی و دلنشین. ریتم کند و سکانس های تاثیر گذار و زیبایی داره. در کل فیلم بسیار خوبی بود. نمره من ۱۰ از ۱۰
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه