لهستان سال ۱۹۶۰ ، آنا یک راهبه تازه کار است که می خواهد سوگند راهبگی بخورد اما متوجه رازی تاریک درباره خانواده خود می شود.
خیلی کم
ندارد
اینم یه فیلم دیگه مثل بقیه فیلمایی که میخواد مظلومیت یهودیا رو نشون. بده چیز جالبی نبود به زور تا اخر دیدمش
چقدر این درام خوب بود\nچقدر پر مفهوم و پر از حرفایی برای گفتن داشت\nحتما ببینید\nی جورایی ایدا دید بعد از ملاقات با خالش حس دوگانگی درونش به وجود اومد تا اینکه تجربه کرد اون سبک زندگی رو و دید نه همون راهبگی براش خیلی بهتره
perfect
جالب بود ولی فیلمی نیست که دوباره ببینم.فضای فیلم رو دوست داشتم.اینکه سیاه سفید بود هم باعث می شد بهتر ارتباط برقرار شه.\nامتیاز 7
به شخصه بهش نمره 1 از 10 دادم چون مستحقش بود و حیف شاهکاری چون wild tales که اسکار نگرفت
چه قدر ایده درخشان و خارق العاده رو با پرداخت ضعیف به باد داده بود، می تونست با این ایده یه فیلم از پیانیست و فهرست شیندلر بهتر بسازه ولی حیف!!!\n\nالبته شاید این انفعال هم بخشی از مهارت فیلمساز بوده باشه و من سطحم پایین تر بوده که درک کنم ولی با این حال فقط می تونم بگم زجر کشیدم تا بتونم فیلم رو تحمل کنم.
بهترین فیلمی که تو چندسال اخیر دیدم.بدون حتی یک سکانس یا دیالوگ اضافی.شاهکار به تمام معنا.احساس همزاد پنداری عجیبی با فیلم کردم.در عین کم بودن دیالوگها شخصیت پردازی عالی داشت.سکانس اخر نتونستم جلو اشکهامو بگیرم.امتیاز من بدون اغراق 10
کار رو نپسندیدم.\nهر زمان که واقعیت از دیالوگها تقشها فضا ها و در نهایت تصویرها دور شود.\nبه همان میزان هم علاقه و توجه شخصی بنده از فیلم دور میشود.\n\nاغلب دیالوگها برای حفظ مضمون و مفاد اثر بسیار اگزجره و اغراق شده بودند.\nبرای مثال پرسوناز ها در لحظه برخورد با یکدیگر چنان سرد و بیروح بودند که از واقعیت دور میشدند.\nدیالوگها چنان کوتاه و کلی ادا میشدند که برای شخص بنده مشخصا این موضوع روشن میشد که کارگردان قصد دارد به اجبار هم که شده بار فلسفی فیلم را افزایش دهد.\nفضای فیلم بی اندازه تلخ و سرد بود به طوریکه میشد تصور کرد که پرسونازها در دنیای دیگری که هیچگونه روزنه ای از طراوت در آن دیده نمیشود زندگی میکنند و نه در دنیای حاضر.درحالیکه میشد این تلخی و کسالت را در جای دیگری بروز داد و جبران کرد \nبرای مثال در ادای بهتر و هوشمندانه تر دیالوگها یا تنیده تر کردن برخوردها و ایجاد و کشف فضاهای عمیقتر و نمایش آن برای مخاطب. به نوعی که مخاطب برای کشف سکون و سردی فیلم در آن کندوکاو کند و آنرا بیابد نه آنرا در سطحی ترین لایه فیلم به صورت دایم تحمل کند.\nدرکل کار را نپسندیدم و وقتم را میتوانستم با اثر بهتری پر کنم.
بچه ها یه سوال/تریلر های فیلم رو نمیشه دانلود کرد؟
از ویریدیانا بیشتر دوسش دارم فیلمی که از ضد مذهب بودن پا رو فراتر میزاره و کل ماهیت زندگی رو زیر سوال میبره انقلابی که در ایدا بوجود میاد بعد از شنیدن موسیقی واقعا دیدنیه و پایان بندی بشدت تلخ فیلم پس از نمایی گه از پنجره گرفته میشه کات میخوره به پوشیدن لباس راهبگی.به نظر میرسه ایدا هم خودکشی میکنه.یه فیلم واقعا درجه یک
بسیار لذت بردم از دیدن این فیلم...\nفیلم برداری ...کادر بندی و نماها بسیار بسیار زیبا بود....مثل این بود که هر فریم عکسی غم انگیز رو به نمایش میذاشت...\nموسیقی پایان فیلم خیلی زیبا بود و تنها در سکانس پایانی فیلم بود که احساس ایدا از چهره و حالاتش پیدا بود...یه دگرگونی ای بود که کاملا مشهود بود...
ده فیلم مورد علاقه پاولکفسکی \n\nBreaking the waves (1996,Von Trier)\nThe Death of Mr.Lazarescu (2005,Puju)\nFargo (1995,Coen Bros)\nFight Club (1999,Fincher)\nMulholland Dr (2003,Lynch)\nOnce upon time in anatolia (2011,Ceylan)\nRosetta (1999,Dardenne Bros) \nLa cienaga (2001,Martel)\nViva l#039;Amour (1994,Tsai ming liang)\nYou,The Living (2007,Andersson)\n
ورژن معاصر ویریدیانا...\nاین فیلم رو باید ورژن معاصر شاهکار بونوئل کبیر،*ویریدیانا* لقب داد.\nموضوع درباره راهبه ای مسیحی بود که با چند چالش اعتقادی روبرو میشد.\nکارگردان خیلی سعی داشت روی تاثیرات جنگ جهانی زوم کنه و بنظرم به هدفش رسید.\nفیلمبرداری این اثر فوق العاده بود،کادر بندی های بسیار بسیار زیبا و بجایی رو شاهد بودیم که بازیگر رو در نقطه طلایی کادر بتصویر میکشید و سیاه سفید بودن فیلم هم بسیار به حس مبهم و دوگانه ی حاکم بر اتمسفر فیلم و کاراکتر آیدا می افزود.\n\n\nاسپویل:............(سکانس خودکشی با (اون موزیک شگفت انگیز) یک سورپرایز بود و به آیدا جرآت داد تا از بندی که بدور خودش بسته برای لحظاتی رها بشه)\n\n\nبا برگشتن آیدا،کارگردان حرف های زیادی رو پشت پرده بیان کرد.سکانس آخر شدیدا ایهام داشت.\nبنظرم فیلم *leviathan* بیشتر از این فیلم مستحق جایزه بود.\n روی هم رفته فیلم خوب و تاثیر گذاری بود البته اگر قبل از اون شاهکار بی بدیل سینمای جهان یعنی *ویریدیانا* رو ندیده باشید.\n7.7\n
فک کنم کارگردان ویرجینیارو بارها و بارها دیده باشه
فیلمی خوب که با فیلم‌برداری عالی و غیر متعارفش... نماهای طولانیش... سکوت اعجاب انگیزش... و حتی داستان هانکه‌وارش مخاطب را به خوبی با خود همراه می‌کند و اگر چه حرف از جنگ و یهودیت می‌زند ولی کمی بالاتر از آن مخاطب را در راستای فیلم به فکر فرو می‌برد...\n\nبرای کسانی که با فیلم‌های آرام و خشک (مثل هانکه و تارکوفسکی) به راحتی کنار می‌آیند، بسیار فیلم خوبیست، اما قطعا عامه پسند نیست...
موتور جستجو سایت موفق به یافتن این فیلم نمیشه به سخی پیدایش کردم\nسایت بی نظیری دارید\nبه امید روزهای بهتر
الان دارم فیلم رو میبینم هنوز تموم نشده. یه جایی طرف میگه: یهودیا معمولا سرشون تو کار خودشونه. فقط خواستم بگم آره جون عمت
بهترین فیلمی که این دو سه سال اخیر دیدم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
لذت رو اشتباها ذلت تایپ کردم !!.... ببخشید..... چرا نوشته ها رو نمیشه ویرایش یا حتی حذف کرد !!!؟؟؟ یا میشه و من راهش رو بلد نیستم ؟؟
farzanst73 عزیز\n\nاگر اجازه میدادی خودمون فیلم رو ببینیم و حین تماشای اون با شخصیت خاله ه آشنا و سپس سکانس خودکشی مرحومه رو شخصا رویت کنیم خیلی بهتر بود !! \n\nنوشتن واژه SPOILER یا تایپ جمله // خطر لو رفتن داستان // چند ثانیه بیشتر وقت نمیبره ، اما باعث میشه از ضد حال خوردن صدها نفری که هنوز فیلم رو ندیدن و خوندن نوشته شما ممکنه ذلت تماشای اونو براشون زایل کنه ، جلوگیری بشه.\nممنون\n\n
جدا از فیلمبرداری فوق العادش...سکوت بسیار جذب کننده ای هم داشت.\nعالی بود!
تمام حرکت ها و کلمات و سکانس های فیلم در خدمت یهودیت ... \nآثار مخرب جنگ رو بر افراد و خانواده ها نشون میداد ... بی هویتی و تردید ... \nفیلم برداری و موسیقی عالی بودن ...\nسکانس خودکشی خاله ه چرت بود ... \nمجموعا خوش ساخت بود ... 7 خوبه براش \n\n
فیلم خوبی بود،ولی نه شاهکار.فیلم برداری و قاب بندی ها خیلی خوب بود و عالی در خدمت مفهوم اصلی فیلم که ورای روند عادی داستان بود قرار داشت.قرار دادن سوژه ها در گوشه و حاشیه قاب ها نکته خاص و شاید جدیدی بود که دیدم!
فیلمی با حال و هوای فیلم های دهه 60 اروپا که خوب قاعدتا جذابیتی برای اکثر ما نداره ... \n
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه