ماریوس با پدرش در یک بار مشروب فروشی واقع در بندر قدیمی شهر مارسی کار میکند. بزرگترین آرزوی او این است که با یک قایق از آن بندر به سمت سرزمین های دور دست برود. فنی، یک دختر دستفروش زیبا است که از زمان کودکی به صورت مخفیانه عاشق ماریوس بوده، اما ماریوس هیچوقت به عشقش نسبت به فنی اعتراف نکرده است. یک روز فرصتی پیش می آیذ تا ماریوس به آرزویش برسد، اما فنی میخواهد جلوی رفتن او را بگیرد و...
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه