فیلم روایت گر ۲ داستان جداگانه است؛ داستان اول مربوط به دختری به نام «جاستین» (کریستن دانست) است که در شُرف یک مراسم عروسی بسیار مجلل با مرد مورد علاقه اش، «مایکل» (الکساندر اسکارگارد) قرار دارد. جاستین بعد از عروسی، دچار نوعی افسردگی شدید می شود که به سبب آن، وی تمام اتفاقات پیرامونش را بد تعبیر می کند و به خصوص رابطه ناخوشایندی را با خواهرش آغاز می کند، این در حالی است که یک سیاره به نام «مالاخولیا» در حال نزدیک شدن به زمین است و این یعنی پایان دنیا. داستان دوم مربوط به خواهر جاستین به نام «کلیر» (شارلوت گاینزبرگ) و همسرش «جان» (کیفر ساترلند) است. جان ستاره شناسی است که پی برده سیاره مالاخولیا در حال نزدیک شدن به زمین می باشد...
زیاد
خیلی کم
نظرات و نقد های دوستان جالب و خوندی بود ولی بعد از دانلود کردن فیلم متوجه میشید که اگه دانلودش نمیکردید حداقل یک گیگ اینترنت بیشتر داشتین به نظرم خیلی کسل کننده بود با توجه به تعریف های که شنیدم و خوندم فکر میکردم بهتر از این باشه ولی خیلی کسل کننده بود البته اینم بگم که فیلم دیدن سلیقه ای و هرکی ژانر مورد علاقه ای داره و منم این ژآنر رو خیلی دوست دارم اما این فیلم لایق این همه تعریف نیست
بجز سینمای ناب، عاشق اسلوموشن های نقاشی وار فیلمم .
دیشب دومین باری بود این فیلمو دیدم خیلی دوست دارم این فیلم رو یه فضای خاصی داره البته سرگرم کننده نیست اگه حوصله ندارید و فقط میخواید یه فیلم سرگرم کننده ببینید فک نکنم زیاد خوشتون بیاد
داستانی که داشت رو میتونستند تو یه فیلم کوتاه جا بدن ، اما خیلی خیلی لفتش دادن و واقعاً خسته کننده بود\nمن از فیلم برداریش خوشم اومد یاد سریال 24 افتادم با اون همه هیجانش اما برای این فیلم چنین سبک فیلم برداری اشتباهه!\nدر کل فیلم عامه پسندی نبود \nبهترین سکانسش هم به نظر من اون موقعی که کارگردانپرنده در حال پرواز رو نشون میدادو هی روش زوم میکرد در این حین ، یهویی تارگتش عوض شد رو جاستین فوکوس کرد ، واقعاً چنین تکنیکی سخته \nحتی جیمزکامرون هم نمیتونه همچین سکانسی شکار کنه :D
پایان همه عمر جهان نیستی است\n\nپندار که نیستی چو هستی خوش باش\n.\n.\n\nفون تریه و جهانبینیش رو به دلایل شخصی خیلی دوست دارم / 8 از 10
دیوانه کنده اس اگه حال دیدن ندارید نبینید
فوق العداه و بینظیر چند سال پیش که منتشر شد دیدمش اولین بار و متحیر شدم
اخطار ؛ این نظر حاوی اسپویل میباشد \n.\n.\n.\n.\n.\n.\n.\n.\n.\n.\n.\n.\n.\n.\nبه نظر من فیلم ؛ فیلم خوبی نبود در کل دلایلمو میگم خدمتتون \nاول این که فیلم ؛ داستان داشت ؛ ولی یک خط بیشتر نبود ؛ برای یک فیلم با داستان یک خطی ؛ دو ساعت و ده دقیقه فیلم ؛ اونم با ایراداتی که بیان خواهم کرد واقعا خسته کننده و عذاب آوره \n\nفیلم میخواست برای ما زندگی یک بیمار متوهم افسردهو یک نفر که نزدیکش هست رو روایت کنه ؛ این ایده قبول ؛ عالی هم هست ؛ اما \nچقدر مارو با دوربین لرزان عذاب داد ؛ من به شخصه چند بار دیگه نکشیدم ادامه بدم و استراحت کردم ؛ به چشمم استراحت دادم ؛ این همه لرزش در کل داستان به چه علت بود ؟ استرس رو میشد به نحو دیگری نشان داد ؛ حتی فقط با چشم های بازیگر ؛ خیلی بی اندازه و بیدلیل دوربین و کادر جابجا میشدند \n\nآنچنان که باید به موضوع بیماری افسردگی همراه با توهمپرداخته نشده بود ؛ هنوز برام سواله چرا اینقدر ما تکان میخوردیم ؛ قرار بود با کی همراه بشیم ؟ هیچ کدام از شخصیت ها دارای این خصوصیت نبودند که ما باهاشون اینقدر چشم بلرزانیم \n\nشخصیت پردازی ها خیلی ضعیف بود ؛ هیچ چیز خاصی از شخصیت ها دستگیرمون نشد که بتونیم درکشون کنیم ؛ بتونیم بشناسیمشون ؛ چرا های زیادی برای شخصیت شناسی فیلم وجود داره \n\n\nداستان فیلم داستانیست روشن ؛ اثر افسردگی شدید همراه با توهم را بر یک خانواده نشان میدهد ؛ که این اثر به صورت استعاری با توهمات خود شخص بیننده یکی شده است ؛ توهماتی که از ابتدا فیلم با ریتمی فوق کند شاهد آن هستیم ؛ نشان از یک توهم نابود گرایانه است ؛ کهدر انتها با استعاره ای هنرمندانه و زیبا ؛ این نابودی توهمی ؛ به صورت واقعی میگردد و در واقع این افسردگی خانواده و افراد را نابود میسازد
فیلم Breaking the Waves از فون تریه در سایت موجود نیست بهترین کارش هست عجیب هست که در سایت موجود نیست
مالیخولیا ، اثری افسرده از فون تریر ! \nاین کارگردان بزرگ به گفتهء خود دورانی از افسردگی را پشت سر گذاشته و حال قصد کرده که احوالات افسردگی را در قالب یک فیلم علمی تخیلی به بیننده تلقین کند ، اما لزوم این کار چیست ؟ این اثر صرفا برای درک کردن انسانهای افسرده و مبتلا به مالیخولیا ساخته شده و برای تصویر کردن یک ذهن آشفته نسبتا موفق بوده است. \nانتخاب ژانر علمی تخیلی برای محقق کردن هدف مذکور ، انتخابی هوشمندانه بوده است اما ضعف فیلم در دیالوگها منجر به کاسته شدن تاثیر فیلم در القای مفهوم می شود. \nبه طور کل ، این اثر برای تصویر کردن آشفتگی یک ذهن ، راه های بکر و خلاقانه ای پیش گرفت و تبدیل به یک اثر نو در این زمینه شد.
هراسناک ترین پایان برای یک فیلم و برای یک جهان
چرا چندتا از فیلما حذف شده ؟؟؟ خواهشآ برگردونید \nتشکر
فیلم خوبی نبود .. اصلاً خوب نبود ..
چیزی که منو در مورد فیلم هاش آزار میده ضرب آهنگ کند فیلم هاش هست... میتونم بگم بلا استثنا تو همه ی فیلم هاش من یه چرتی زدم.
بهترین فیلم یک کارگردان مزخرفه مریض...\n
یک جهان چقدر می‌تواند مسخره باشد؟!\n\nماجرایی قرار است یقه‌ی ما را بچسبد و خط بطلانی بر تمام خوشی‌ها و ناخوشی‌هایمان بکشد. ماجرایی که همه آن را می‌شناسیم و می‌دانیم وجودش حتمی است. اما بی‌تفاوت از کنارش رد می‌شویم... می‌دانیم واقعیت دارد، اما وقعی به آن نمی‌گذاریم. باورش نمی‌کنیم، تا وقتی که دیگر دیر می‌شود و همه چیز برایمان تنگ می‌شود، در حد همان خانه‌ی دور افتاده!\nدر چنین جهانی، اگر کسی باور کند و مرگ خود را بپذیرد، دیوانه به نظر می‌رسد!\nهنگامی که به انتها می‌رسیم، تنها چاره‌ای که داریم مواجهه است، اما چگونگی آن هم مهم است...\n\nفیلمی بزرگ، که انسان را به یاد مرگ... به یاد خطاهایش... به یاد اشتباهاتی که در زندگی روزمره دانسته و از روی عمد مرتکب می‌شود و از کنارشان می‌گذرد... می‌اندازد...\nفون تریه در این فیلم خواسته یا ناخواسته انسان را به فطرتی رجوع می‌دهد و صحنه‌هایی اعجاب‌انگیز پیش روی مخاطب قرار می‌دهد. و با فیلمنامه‌ی صادقانه‌اش، روح داستانی را متحول کرده است...\nاین فیلم می‌تواند مصداق بارز کاتارسیس و تحول برای مخاطب امروز باشد...
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه