مردی که در زندگیش از مشلات زیادی آسیب دیده است، در یک سفر کاری به دختر جوانی برمیخورد و تصمیم می گیرد از او مراقبت کند...
طایفه دزدان عرب بر سر کوهی نشسته بودند و منفذ کاروان بسته و رعیت بلدان از مکاید ایشان مرعوب و لشکر سلطان مغلوب به حکم آنکه ملاذی منیع از قلّه کوهی گرفته بودند و ملجأ و مأوای خود ساخته مدبران ممالک آن طرف در دفع مضرّت ایشان مشاورت همیکردند که اگر این طایفه هم برین نسق روزگاری مداومت نمایند مقاومت ممتنع گردد.\nدرختی که اکنون گرفتست پای\nبه نیروی شخصی برآید ز جای\nو گر همچنان روزگاری هلی\nبه گردونش از بیخ بر نگسلی\nسر چشمه شاید گرفتن به بیل\nچو پر شد نشاید گذشتن به پیل\nسخن بر این مقرر شد که یکی به تجسس ایشان بر گماشتند و فرصت نگاه میداشتند تا وقتی که بر سر قومی رانده بودند و مقام خالی مانده تنی چند مردان واقع دیده جنگ آزموده را بفرستادند تا در شعب جبل پنهان شدند شبانگاهی که دزدان باز آمدند سفر کرده و غارت آورده سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند نخستین دشمنی که بر سر ایشان تاختن آورد خواب بود چندان که پاسی از شب در گذشت\nقرص خورشید در سیاهی شد\nیونس اندر دهان ماهی شد\nمردان دلاور از کمین به در جستند و دست یکان یکان بر کتف بستند و بامدادان به درگاه ملک حاضر آوردند همه را به کشتن اشارت فرمود اتفاقاً در آن میان جوانی بد میوه عنفوان شبابش نو رسیده و سبزه گلستان عذارش نو دمیده یکی از وزرا پای تخت ملک را بوسه داد و روی شفاعت بر زمین نهاد و گفت این پسر هنوز از باغ زندگانی بر نخورده و از زیعانجوانی تمتع نیافته توقّع به کرم و اخلاق خداوندیست که ببخشیدن خون او بر بنده منت نهد ملک روی از این سخن در هم کشید و موافق رای بلندش نیامد و گفت\nپر تو نیکان نگیرد هر که بنیادش بدست\nتربیت نااهل را چون گردکان بر گنبدست\nنسل فساد اینان منقطع کردن اولی تر است و بیخ تبار ایشان بر آوردن که آتش نشاندن و اخگر گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگه داشتن کار خردمندان نیست\nابر اگر آب زندگی بارد\nهرگز از شاخ بید بر نخوری\nبا فرومایه روزگار مبر\nکز نی بوریا شکر نخوری\nوزیر این سخن بشنید طوعاً و کرهاً بپسندید و بر حسن رای ملک آفرین خواند و گفت آنچه خداوند دام ملکه فرمود عین حقیقت است که اگر در صحبت آن بدان تربیت یافتی طبیعت ایشان گرفتی و یکی از ایشان شدی امّا بنده امیدوارست که در صحبت صالحان تربیت پذیرد و خوی خردمندان گیرد که هنوز طفل است و سیرت بغی و عناد در نهاد او متمکن نشده و در خبرست کلُّ مولود یولدُ علی الفطرةِ فَاَبواهُ یهوّدانَه وَ یُنصرانه و یُمجّسانِه\nبا بدان یار گشت همسر لوط\nخاندان نبوّتش گم شد\nسگ اصحاب کهف روزی چند\nپی نیکان گرفت و مردم شد\nاین بگفت و طایفه ای از ندمای ملک با وی به شفاعت یار شدند تا ملک از سر خون او در گذشت و گفت بخشیدم اگر چه مصلحت ندیدم\nدانی که چه گفت زال با رستم گرد\nدشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد\nدیدیم بسی که آب سرچشمه خرد\nچون بیشتر آمد شتر و بار ببرد\nفی الجمله پسر را به ناز و نعمت بر آوردند و استادان به تربیت او نصب کردند تا حسن خطاب و ردّ جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند و در نظر همگان پسندیده آمد باری وزیر از شمایل او در حضرت ملک شمّه ای میگفت که تربیت عاقلان در او اثر کرده است و جهل قدیم از جبلت او به در برده ملک را تبسم آمد و گفت.\nعاقبت گرگ زاده گرگ شود\nگرچه با آدمی بزرگ شود\nسالی دو برین بر آمد طایفه اوباش محلت بدو پیوستند و عقد موافقت بستند تا به وقت فرصت وزیر و هر دو پسرش را بکشت و نعمت بی قیاس برداشت و در مغاره دزدان به جای پدر بنشست و عاصی شد. ملک دست تحسّر به دندان گزیدن گرفت و گفت\nشمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی\nناکس به تربیت نشود ای حکیم کس\nباران که در لطافت طبعش خلاف نیست\nدر باغ لاله روید و در شوره بوم خس\nزمین شوره سنبل بر نیارد\nدرو تخم و عمل ضایع مگردان\nنکویی با بدان کردن چنان است\nکه بد کردن به جای نیک مردان\n.\n.\n.\nاین فیلم منو یاد حکایت بالا از گلستان سعدی انداخت و یجورایی باعث افتخارم شد که ما شاعر اندیشمندی داریم که قرنها پیش این نتیجه گیری منطقی رو کرده...\nاما در مورد فیلم : فیلم بسیار خوش ساخت و روانیه، بطوریکه در طول فیلم اصلا خستگی به سراغم نیومد به عکس هر لحظه هیجانم برای سکانس بعد به اوج میرسید. هر چه به پایان فیلم میرسیم انگار تازه شروع شده...\nبازی گاندولفینی فوق العاده ست.\nدیدنش خالی از لطف نیست...
درام برازنده این فیلم هستش .
داگ و لوییس زن و شوهری هستن که دخترشون بر اثر تصادف مرده و به شدت زندگی این دو را تحت تاثیر قرار داده و به شدت جای خالی دخترشون به شدت احساس میشه داگ به یه سفر کاری به شهر دیگه ای میره و به طور اتفاقی سر از یه کلاب شبانه درمیاره و اونجا با یک دختر فاحشه کم سن اشنا میشه که اونو یاد دختر خودش میندازه و به فکر این میفته که به این دختر کمک کنه و ادامه ماجرا\nدرام قشنگ و یه داستان جذاب داره بازیگرام نقششونو خیلی خوب بازی کردن ارزش دیدن داره
عجب بازیگریه این مرد حیف شد خیلی زود رفت....خدا بیامرزتش..
فیلم خوبی بود بخصوص بازی جیمز گاندولفینی بزرگ با نیشخند های منحصربفردش
فیلمهای درامی که کریسن استوارت بازی میکنه دیدنشون یه لذت دیگه ای داره
فیلم خوبی بود...مخصوصا بازی کریستن و زنده یاد جیمز...\n
خوب. یه بازی ماندگار از زنده‌یاد جیمز گاندولفینی ... حتما تماشا کنید.
فیلم خیلی قشنگیه تا
من این فیلم رو دو بار دیدم خیلی زیباست پیشنهاد می کنم به دوستان حتما ببینید
بازیهای عالی، بخصوص جیمز گاندولفینی بزرگ
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه