دو زن جوان آمریکایی به اسامی «ویکی» (ربکا هال) و «کریستینا» (اسکارلت جوهانسن) برای گذراندن تعطیلات تابستانی نزد یکی از اقوام دور ویکی در شهر بارسلون در کشور اسپانیا می روند. ویکی زنی احساساتی است که بزودی قصد ازدواج با نامزدش داگ را دارد که مردی قابل اطمینان اما غیر رمانتیک است. کریستینا نیز دختری خوشگذران است که قصد دارد در بارسلون ماجراهای جدید عاطفی را تجربه کند. آنها در شهر با مرد نقاشی به اسم «جوان آنتونیو» (خاویر باردم) آشنا می شوند که هنوز با همسر سابقش «ماریا» (پنلوپ کروز) ارتباط دارد. کریستینا در اولین برخورد تحت تاثیر جذابیت جوان قرار می گیرد..
خیلی کم
خیلی کم
توی کارهای وودی آلن من این فیلم رو بیشتر از بقیه دوست داشتم.مثل همه کارهای آلن نگاهی عمیق تر به عشق و زندگی مشترک داره
این نظر شخصیه منه:جدا فیلم مزخرفی بود حیف وقت که براش گذاشتم.من3از10 میدم.خدایی از وودی الن ناامید شدم با این فیلمش.
واقعا فیلم زیبایی بود داستانی سرگرم کننده و احساسی که داشت و مخصوصا این که به راحتی میشد با شخصیت ها ارتباط برقرار کرد و بازیگران هم خوب بازی کرده بودند مخصوصا خاویر باردم در کل ارزش دیدن داشت واقعا نمره ی من در خور داستانه خودش 8 از 10
نقد فیلم\nبرخلاف فیلم جاسمین غمگین که وودی آلن به خوبی می تونه چندین رابطه ی میان شخصیت ها رو به خوبی به تصویر بکشد و منطقی اش کند این جا از پسش بر نمی آید و منطق بعضی از روابط و برهم زدن روابط ها در نمی آید.\nاول از همه ما مشکل میان نقاش و همسرش را که طلاق گرفته اند رو نمی فهمیم چون در اواسط فیلم هر دوی آن ها اذعان می کنند که که وجود کریستانا موجب پایداری رابطه ما شده است ولی ما نمی دونیک که مشکل اصلا چی هست که آن ها با وجود کریستانا موفقند و بدون او نیستند\nآنتونیو سعی می کند برای برهم نزدن رابطه ویکی با نامزدش رابطه اش را با او قطع کند و در این کار محکم است اما معلوم نمی شود که چرا بلفاصله بعد از آنکه جودی می گوید او تو را دوست دارد اینقدر سریع نظر خود را تغییر می دهد و با اینکه الان ویکی ازدواج کرده است سعی می کند خودش را به او تحمیل کند.این منطقی نیست و اصلا به شخصیتش هم نمی خورد که اهل ترحم باشد.\nبرهم زدن یک دفعه ای کریستانا با آنتونیو و همسر سابقش هم بسیار دفعی است چون او تا قبل از بیان یک دفعه ای خواسته اش با آن ها همراه بود و لذت می برد ولی این برهم زدنه توی شخصیت ساده گیر او جای نمی گیرد و تحمیل کارگردان است.\nجودی و رابطه اش با مارک بسیار کم پرداخت شده است و از اثر بیرون می زند و رابطه ی ویکی با هم کلاسی زبانش هم بسیار تحمیلی است که صرفا او را یاد آنتونیو اندازد.\nبه نظرم کلا نسبت دارای مشکلند و کارگردان تحمیلی رفتار می کند و این اتفاق باعث می شود که تماشاگر را از فیلم دور کند و نتواند خودش را جای شخصیت ها گذارد چون براساس منطق خودشان عمل نمی کنند.به نظرم کارگردان شلوغ می کنه مثلا برگشتن همسر سابق آنتونیو که با مردی دیگر بوده و خودکشی اش و حتی اسلحه کشیدن پایان فیلم به شدت بد اجرا شده و پرداخت درستی ندارد و بی منطق است.\nدر پایان باید به گویم که درام فیلم درام نمی آید چون قصه توان ارتباط پیچیده ی میان سه زن با یک مرد را اصلا ندارد و هر جا وودی آلن گیر می کند و می خواهد داستان خود را پیش ببرد یک عنصر تحمیلی از بیرون وارد می کند.\n
چقدر خوب و روون و قابل لمس بود بسیار لذت بردم
عجب سایت خوبی دارید
واقعاً فوق العاده بود ! خیلی دوست داشتم فیلم رو .\nتا حالا هرچی فیلم از آلن دیدم پشیمونم نکرده . \nعلی رغم تلخی ای که در تک تک فیلم هاش هست ، اما در کل تمام آثارش به شدت دوست داشتنی هستن .
oh my god!!!!!!!!!!\n*-*
موجه سریالای ترکی به هالیوود هم سرایت کرد ‎:|‎
از بهترین فیلمهای وودی الن نیست ولی در کل فیلم خوبیه.
داغونه چرته
کار بسیار قشنگی بود مثل بقیه کارهای وودی الن میشه ازش چیز یاد گرفت اما نظرات منفی دوستان از کجا میاد از اینجا که شما کارهای این کارگردان رو از زیر تیغ اعتقادات و هنجارها و کلیشه های رایج رد میکنین به مزاجتون نمیخوره این کارگردان تمام هنجارهای دست و پا گیر و منفعت گرایانه ما رو به چالش میکشه پس ببینید و لذت ببرید \n
شما توضیح دادید و من امتیاز رو میدم\nکاش امتیاز صفر هم داشت ولی چاره ای نیست امتیاز یک بهش میدم
خیلی خوشم اومد
این و خیلی وقت پیش دیده بودم!واقعا چرت بود!!حئصلم سر رفت!\n\nسوالی که اینجا مطرح میشه اینه که اگه این فیلم شاهکاره و انقد تعریف میکنید ازش پس چرا سریالای ترکیه ای بده؟!:D واقعاا چرااا!!!؟;))\n
یکی از دوست داشتنی ترین کارای وودی الن دوست داشتنی
این فیلم در فهرست سکس‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای جهان که توسط وبگاه بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها (IMDb) منتشر شد، مقام چهارم را کسب کرد
فیلم های وودی الن بر پایه ی یک پیش فرض اساسی استوار است:یعنی ذات متناقض و چندگانه ی انسان.بنابر این هیچ یک از فیلم های او را نمی توان جدی نگرفت.در این فیلم همچون فیلم های دیگر او شاهد عدم انطباق ذهن و جهان خارجی هستیم.افراد در فیلم های او با ورود به تجربه های جدید از اعتقادات سخت و سفت خود دست می کشند.موقعیت ها اذهان و اعتقادات و باورها را به چالش می کشند و در هم می کوبند.هیچ باوری در فیلم های او تا بدان اندازه محکم نیست که با تجربه ای جدید فرو نریزد.در واقع فیلم های او نشانگر چند قطبی بودن وجود انسان هستند.برای همین بیننده بعد از تماشای فیلم قادر به قضاوت اخلاقی نخواهد بود.در این فیلم نیز می بینیم که امیال ویکی در تضاد با اعتقادات او یعنی عقلانی زیستن قرار میگیرد و هنگامی که این میل به طور دردناکی تمامی لحظه های ویکی را تحت اشعاع قرار می دهد او ناچارأ تا مرحله ای پیش می رود که حتی راضی به انجام عملی بر خلاف اعتقاداتش می شود.فیلم های وودی الن از آن جهت رهایی بخش هستند که از هرگونه تعریف ذات گرایانه ای از انسان میگریزد و انسان ها را موجودی وابسته به موقعیت تلقی میکند.بنابر این تضاد های درونی در فیلم های او ما را از هرگونه مطلق اندیشی رها میکند.انسان موجودی نیست که بتوان او را یکبار و برای همیشه تعریف کرد.زیرا تعریف همیشه ایجاد محدودیت می کند.انسان نتها یک واژه است که بر موجوداتی کاملا متفاوت اطلاق می شود.دیگر وجه مهم در فیلم های او ارضای خواسته هاست که این امر البته از دیدگاهی روانشناسانه نشئت میگیرد.سر لوحه ی علم روانشناسی این عبارت است کهمیل با صرف نظر کردن از آن بر شخص فرمانروایی می کند و برخلاف آنچه که شخص انتظار دارد این میل ارباب او میشود.بنابراین برای عبور از میل باید به نوعی به آن تن داد زیرا سرکوب آن باعث ایجاد تضاد ها درونی و بیمار های روانی میشود.افراد فیلم های وودی الن برای یهتر زیستن راهی جز اطفای حریق های درونیشان را ندارند.آنها انشان هایی سالم تر از ما هستند زیرا به بیمار بودن انسان آگاهی یافته و آن را پذیرفته اند.آنها حتی از ما هم با خویش و هم با دیگران صادق ترند.و البته این نیز نباید فراموش شود که فضای فیلم های او نمایانگر زندگی شهری و روزمره ی انسان هاست.آنچه که برای ما ملموس تر و آشناتر است:یعنی باز نمایی خود های مغفول و سرکوب شده مان
منم فیلم رو دوست نداشتم ...بهم ریخته بود ...و نمیگم فیلم ضد اخلاق بود ...ولی خب لپ کلامش اینه که همیشه به حرف دلت گوش کن ..توی هر شرایظی که بودی ...
سلام\n\nبه نظر هم احترام بزاریم و به هم توهین نکنیم.\n\nاین نظر منه\nاین فیلم اصلا خوب نیست که براش زیاده واقعا این فیلم یه آشغاله من امتیاز 2 میدم یکی بخاطر آهنگ های اسپانیایی گیتار زیباش دوم به خاطر بازی خاویر دیگه هیچ چی\n\nیکی از بدترین فیلم هایی که دیدم بخونید توضیح میدم جالبه:\n\nداستان اون چیزی که بالا نوشته نیست 2 دختر که یکی نامزد داره (ربکا هال) و مجرد (اسکارلت یوهانسون) میرن بارسلونا بعد اونجا با خاویر آشنا میشن که قبلا از همسرش جدا شده (همسر سابقش پنلوپه کروز) اما هنوز با اون رابطه داره بعد اسکارلت باهاش رفیق میشه و رابطه برقرار میکنه ربکا هال به نامزدش خیانت میکنه و با خاویر رابطه برقرار میکنه ، بعد با نامزدش عروسی میکنه و بعد باز بعد از عروسی میاد با خاویر رابطه برقرار میکنه و به همسرش خیانت میکنه بعد پشیمون میشه هرگز هم به شوهرش نمیگه اسکارلت میره خونه خاویر که با زن سابقش که ازش جدا شده هم خونه میشه دختره هم با خاویر رابطه داره هم با زنش یعنی هم همجنس بازی میکنه هم با خاویر رابطه داره هم پنلوپه و اسکارلت با هم رابطعه دارن و هم خاویر و اسکارلت و هنم ربکا هال و خاویر که ربکا همسر داره این 2 دختر که وارد اسپانیا میشن میرن پیش دوست ربکا هال که اون یک پیرزنه و با شوهرش زندگی میکنه یه جای فیلم هم اون پیرزنه داره به شوهرش خیانت میکنه و از شوهرش مخفی میکنه!!!
از برترینهای الن خیلی این فیلمو دوست دارم. تمامه مولفه های سینمای الن در این اثر موجوده مخصوصا عشقش به ادبیاتو هنر و جغرافیای محیط...
یه جورایی میتونم بگم این فیلم یه تضاد زیبایی با عشق های امروزی که همه چیو تو پول میبینن داشت~ یه فیلم زیبا با بازی تاثیرگذاره ربکا هال که بیشتر به فیلم حس میداد
lovely...
khub nist
چیز متفاوتیه حال و هوای خوبیم داره کلا فضاش. خوشم اومد
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه