در اواخر قرن نوزدهم در لندن، رابرت انجیر، همسرش جولیا و آلفرد بوردن بعنوان دستیاران یک شعبده باز باهم کار می کنند. جولیا بر اثر یک تصادف در حین اجرا جان میدهد و رابرت، آلفرد را بخاطر مرگ همسرش سرزنش می کند و رابطه دوستانه بین آنها جایش را به دشمنی میدهد. بعد از مدتی هردو شعبده باز هایی مشهور، و رقبایی سرسخت برای یکدیگر می شوند و در اجرای یکدیگر خرابکاری می کنند. وقتی آلفرد یک حقه ناب را روی صحنه اجرا می کند، رابرت غرق در تلاش برای فاش کردن راز رقیبش می شود و این کار او عواقب غم انگیزی را به دنبال دارد.
خیلی کم
زیاد
سینمای ( نولان ) بیش از هر چیز وامدار استعداد خودشه. پرستیژ در عین خاص بودن اثر عامه پسندیه که هر مخاطبی رو تا انتها به دنبال خودش میکشه.
بسیار عالی
از بهترین و نامتعارف ترین فیلم های چند سال اخیر به شخصه این اثر رو از همه آثار نولان بیشتر دوست دارم
خدایی اخر فیلم دیگه اوج فیلم بود که بد رکبی بود که کریستین بیل زد
چیزی که تو این فیلم هر کس و به وجد میاره،فداکاری هستش که شعبده بازا واسه ترفنداشون انجام میدادن،این فیلم فوق العادست،شاهکار واقعیه
این فیلم خدای همه فیلم هایی که من دیدم حتما دانلود کنید ضرر نمیبینید
این فیلم امتیازش 8.5 است
عالیه این نولان بهترین کارگردانه
کریستوفر نولان و یه شاهکار دیگه.
عالی بود
یکی از بهترین هایی که دیدم
اسپویل صحنه آخر خیلیا واقعا نفهمیدن !!! هی سوال میپرس یا میگن انجیر زندس ! آقا جان اون آخر . تمام جنازه های انجیر جمع شده بودن ! اونم که چشاش باز بود مرده بود ! چشم باز مرده بود ! توی آب توی کمد ! چرا آب؟ چون قبل از تموم شدن فیلم 1 دنه حباب از پایین میاد بالا یعنی تو آبه ! مرده ! انجیر مرد !
حالا شما میخواین راز قضیه رو بفهمید ولی نمیتونین چون درست به ماجرا نگاه نمیکنید چون واقعا نمیخواین از سر در بیارین دوست دارین گولتون بزنن
آخه چطور ممکنه ساختن همچین دستگاهی؟من دوست نداشتم فیلم رو.خیلی خاص بود ولی من توقع داشتم توجیه داشته باشه وجود این دستگاه.تخیلی بود یا چی؟
مغزم گو.ید.... و السلام
خیلی خوب
بینظیر
هر آنچه از یک فیلم میخواهید ...
این فیلم رو تازه تموم کردم. یکساعت اول فیلم یک طرف یک ساعت دوم فیلم یک طرف دیگه. محشر بود. پر از سوپرایز و معما.
فیلم که تموم شد میخواستم بلند شم دست بزنم 10/10
+++خطر لو رفتن داستان+++ درباره این فیلم باید بگم که دفعه اول که فیلمو دیدم کاملا در اختیار فیلم بودم و فقط برام جنبه سرگرمی و هیجان و غافلگیری داشت و عملا چیز زیادی دستگیرم نشد...خب اینم از هنرای نولانه که فیلمی میسازه که هم مفهوم داره هم سرگرم کنندست. اما بار دوم کمی متوجه مفهوم فیلم شدم درباره شخصیت تسلا و ادیسون باید بگم که به نظرم میشه گفت تسلا همان بوردن بود و ادیسون همان انجیر..ادیسون مثل انجیر دوست نداشت که در پشت صحنه باشد و به اصطلاح پرستیژ برایش مهم بود و برای رسیدن به قدرت و شهرت دست به هر کاری میزد و به اصطلاح خود فیلم الوده کار شده بود اما در ان طرف تسلا را داریم که مثل بوردن دارای ذهن خلاق و نبوغ ذاتی و عشق به کار خود است و برای اینکار مثل بوردن فداکاری کرده و در فقر نسبی و غریبگی مقطعی در دوران خود زندگی میکند و علم را به پول و شهرت ترجیح داده و خود را فدای کار کرده درست مثل بوردن و برادرش یا پیرمرد چینی شعبده باز...اما در نگاه کلی تر میشود این دو نوع شخصیت را به کل انسان ها عمومیت داد. درباره مفهوم فیلم میشود گفت که اسم فیلم بیانگر خیلی چیزهاست...انجیر برای دیده شدن یا مورد توجه قرار گرفتن یا شهرت یا برتری طلبی هر چیز دیگری که خود فکر میکند حاضر است دست به هر کاری بزند تا جایی که حاضر است هر شب خود را بکشد...بدترین کاری که یک انسان میتواند در حق خود بکند...در صحنه پایانی فیلم شاهد تعداد زیادی جسد انجیر هستیم...در واقع انجیر یک قاتل است و به تعداد جسد های در تصویر ادم کشته...این بهای سنگینی است که او دانسته پرداخته است...این که یک انسان برای تحقق هدف هایش چه کارهایی که نمیکند نقد درستی است که در فیلم نشان داده شده...و اینکه چرا انجیر اینکار را شروع کرد نمیتوان فقط انگیزه برای انتقام از کشته شدن همسرش را در نظر گرفت..به نظر حسی قوی تر از انتقام در انجیر روشن است که تلفیقی از برتری طلبی و قدرت و حسادت با چاشنی انتقام است. در دو نما از فیلم ویژگی های انسان به خوبی نمایش داده میشود...پسرکی که همراه مادرش است(همسر بوردن) با دیدن حقه غیب کردن پرنده ناراحت میشود و شروع به گریه میکند.در واقع او متوجه حقیقت تلخ شده و واکنش طبیعی اش را نشان میدهد.در نمایی مشابه اما این بار دختر بوردن را مشاهده میکنیم که در حال مشاهده همان حقه است ولی در پایان خوشحال میشود و خنده بر لبانش مینشیند.در واقع او حقیقت کار را نفهمیده و خود را فقط با انچه دیده و لذت برده سرگرم کرده...در پایان فیلم هم جمله ای از زبان کاتر بیان میشه و میگه ""ما نمیخوایم که حقیقتو بدونیم و دوست داریم فریب بخوریم""به زیبایی این دو صحنه رو متصور میکنه...در واقع انسان از دونستن حقیقت واهمه داره درکل همین که فیلم لحظه ای ادمو به فکر فرو ببره رسالت خودشو انجام داده و بنظرم این فیلم اینکارو انجام داده
اين فيلم واقعا ذهن آدمو برا مدت ها درگير ميكنه و بزرگتر از اون چيزيه كه آدم بخواد از اون تعريف و تمجيد بكنه. يه مورد از هزار موردي كه از اين فيلم خوشم اومد، تغيير جبهه مثبت و منفي شخصيت هاس! به صورتي كه در طول فيلم آدم چندين بار به اشتباه ميفته كه چه كسي واقعا شخصيت مثبت يا منفي اس! همچنين تيتراژ پاياني كاملا با فضاي فيلم هماهنگي كامل داشت و آدم رو بيشتر تحت تاثير قرار ميداد. در آخر به قول بسياري از دوستان، يا حضرت نولان
عالی بود
یا حضرت نــــولــان
بزرگترین حسرت زندگیم اینه ک دستم خورد و به این فیلم 9 از 10 دادم \nلعنت به من :(((((
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه