متل دورافتاده اي در اوکلاهما. «آگنس وايت» (جاد) زن پيشخدمتي است با يک گذشته ي ناخوشايند. دوست و هم کار «آگنس»، زني با هم جنس خواه (کالينز)، او را با «پيتر اوانز» (شانن) آشنا مي کند. «پيتر» سربازي از جنگ ]خليج فارس[ برگشته، دچار پارانويا و ترس از حشرات است. با اين همه «آگنس» خيلي زود با «پيتر» رابطه برقرار مي کند و به دنياي کابوس گونه ي او وارد مي شود...
\nفیلمی درباره جنون مشترک...\n\nدر انتقال حس جنون موفقه ولی فیلم نامه کشش چندانی نداره. به نظرم ظرفیتش در حد یک فیلم کوتاه بود.\n\n\nشاید اسپویل:\n\nفضا و لوکیشنی که در ابتدای فیلم از نمای بالا شاهدشیم و برخی جزئیات کوچیک مخاطب رو به شک میندازه کههمه اینها ساخته ذهن روانپریش کاراکترها هست یا نیست و واقعیت نسبی رو القا میکنه . در گذر از یک سکانس به سکانس بعد تغییرهای مهمی رو شاهدیم بدون اینکه چگونگی اتفاق افتادن این تغیرهارو ببینیم. همه چیز خیلی سریع اتفاق میفته ادراکی از زمان و مکان نداریم و همه این موارد ما رو به حس های شخصیت ها نزدیک میکنه. اگرچه رابطه کاراکترهای اصلی در یک یه جا اصلا باور پذیر نیست، زن بدون هیچ مقدمه ای در جنون مرد شریک میشه اونم درحالی که چندسال از ترومایی که دیده گذشته و یک عقلانیتی در رفتارش دیده میشه (یا فیلم اینجوری نشون میده) که هرچقدرم خاکستر زیر آتش باشه به این سرعت گر نمیگیره. \n\n
6الی7سال بیش دیدمش اون موقع از فیلم خوشم اومد چیزی که برام جالب بود داستان متفاوت و بازیهای عالی اشلی جات و مایکل شنون بود اما به هیچعنوان همه بسند نیست و مخاطب خاص خودشو میطلبه.
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه