مردی 60 ساله بر روی یک قایق ماهیگیری در دریا دختری را از زمان نوزادی بزرگ کرده است. آنها توافق کرده اند که در تولد 17 سالگی اش با هم ازدواج کنند و او اکنون 16 سال سن دارد. آنها زندگی آرامی دارند اما وقتی دانش آموزی نوجوان وارد داستان می شود همه چیز تغییر می کند…
خیلی کم
خیلی کم
این نوای زیستن است، این کمان، ساز زندگی ست، مانوس شدن با عاشق و رها شدن در دامنِ سیال آب ها و جهانِ سمبل ها، فیلم «کمان» همچون دیگر آثار کیم کی دوک از طریق رنگ ها و تصاویر با مخاطب خود ارتباط برقرار می کند، این جهانی ست که در آن کیم کی دوک میل به سخن گفتن را به سکوت و حرف های ناگفته اش می سپارد و از این طریق همچون نقاشی چهره نگار با پرتره ی پرسوناژهایش ارتباطی نزدیک برقرار می کند و به جهان درون آن ها نفوذ می کند، و اینجاست که پرسپکتیو در سینما بیش از همیشه نفس می کشد، ويژگي اغلب آثار او نماهایِ تابلو گونه است كه تسلط اش بر عكاسی و نقاشی را نشان می دهد و با میزانسن هایِ دقیق و مینیاتوری اش به رُخ می کشد. اكثر قهرمانانِ داستانهایِ او كم حرف يا ساكتند، گویی زبان سرچشمه ی سوء تفاهم است. قهرمانانِ داستانهای او در خارج از شهر، حومه و حوالی زندگی می كنند و منزوی و گوشه گيرند (همچون خودش در روایت واقعی از زندگی و پناه بردن سه ساله اش به کوهستان که حاصلش را در فیلم آریرانگ به نمایش می گذارد)، گويی فیلمساز خود را در ميان قهرمانان جستجو مي كند. شاید او اینگونه می اندیشد که بسیاری از مسائل روزگار ما آنقدر پیچیده و شاید فراموش شده اند که گفتن به زبانِ معمولی دردی را دوا نمی کند و «کمان یا قایق» داستانی ست در باره ی عشقِ پیرمردی به دختری خرد سال که پیرمرد در انتظار 17 ساله شدن و ازدواج با دختر روزها را از تقویمی که تاریخ 17 ساله شدن دختر در آن علامت زده شده، خط می زند و زمانی که او در می یابد عشقش نوعی از استبداد را در خود دارد، لنگر می کشد و به اعماق می رود تا در آنجا به ابدیتی با معشوق برسد، و سمبل های طبیعت گرایِ ایجینگ که در تمام طول فیلم و در پیش زمینه ی تصاویر حضوری لطیف دارند. و بودا، بودا، بودا\n \n\n«کمان» جهانی را ترسیم می‌کند که به شدت درگیرکننده، زیبا و سحرانگیز به نظر می‌رسد و در عین بازتاباندن جهان‌بینی شرقی - در نوع نگاه به دنیا، طبیعت، ایمان و عشق- نوعی نگاه شخصی فیلمساز را هم با خود به همراه دارد که اثر را با خطوط نامرئی- اما در عمق، و قابل ستایش و تحسین- به یکدیگر مرتبط می‌کند و نوید فیلمسازی را می‌دهد - که اگر بی‌جهت احتیاط کنیم و بهترین نخوانیمش- لااقل یکی از بهترین‌های دهه ی اول قرنِ بیست و یکم است، فیلم با ساختاری مینیاتوری، از تداخل کامل فرم و محتوا حرف می‌زند. از اینکه چطور می‌توان جهانِ غیر مادی را به شکل مادی تصویر کرد. فیلم به شدت متکی بر تصویر است. همه چیز تا ‌‌نهایت ممکن حساب شده و دقیق، در تک تک تصاویر به خدمت معانی نهفته در اثر می‌شتابند. تقریبن هیچ نمایِ زائدی وجود ندارد. هر کنش و هر جزئی از صحنه دقیقن - و در نهایت- کارکرد خاص خود را دارد و در تکمیل یک جهان‌بینی قابل ستایش است. ریتم کند فیلم، به هیچ‌وجه خسته‌کننده نیست و بر عکس می‌تواند بهترین شیوه برای ترسیم جهانی باشد که قرار است رفته رفته از جهان مادی ما فاصله بگیرد تا به جهانِ زیبای نهایی نزدیک شود. سیر این روند به بهترین شکل به زبان تصویر در می‌آید؛ با کمترین دیالوگ ممکن و تأکید بر فضاسازی و اجزای صحنه. لب بستن هر دو شخصیت اصلی، نوعی اعتراض به جهانی است که دوستش ندارند. در عوض رفته رفته می‌توانند با جدا شدن از جسم مادیشان خود جهانی بنا کنند که برایشان دوست‌داشتنی‌تر است. ساختن جهانی نو که در آن رنج‌ها رنگ می‌بازند و فقط عشق - به شکل خالص و بدون حشو و زوائدش- باقی می‌ماند.\n\n\nو تیر رها شده از کمان که تاکید بر تقدیر و سیالیت هستی دارد (همچون بنا شدن جهان فیلم بر روی آب و شناور بودن در یک کشتی و در محلی که هیچ ساحلی تا چشم کار می کند دیده نمی شود، همچون معبد شناور در فیلم بهار، تابستان، پاییز، زمستان و باز هم بهار.) که علاوه بر کارکرد به عنوان یک سلاح، مرهمی ست بر زجه های نوایِ سازی که روحِ انسان را نوازش می کند و سرود تنهایی و عشق سر می دهد. بازی‌ها به شدت عالی‌اند،‌ گاه حکایت از چهره‌های سردی دارند که مأمن آرامی می‌جویند و ‌گاه حکایت از چشم‌های عاشقی و صورتی خندان، که همه ی جهان را در معشوق خلاصه می‌کنند، گویی اینجا نقطه ی صفر پیدایش است، جایی که هستی انسان بی نیاز از جهانِ بیرون به زیستن رویا گونه ی خود ادامه می دهد. در جهان‌بینی حاکم بر فیلم طبیعت با انسان همراه می شود و با یکی شدن با او، او را به آغوش می کشد و برایش مامنی فراهم می کند، و در این میان عشق تنها راه برون رفت از دور باطل خشونت و نفرت است. در اینجا طراوت و سرزنده بودن طبیعت به اوج خود می رسد و با زیبایی و جذابیت زن و خنده های او یکی می شود و با زیبایی و جدیت حضورش را در کل فیلم موکد می کند. در پایان و پس از خروج عاشق از جسم مادی اش، - که همراه می شود با نماهایِ درشت و پر از نور از پرتره و چهره ی معشوق در لباس سفید که یک ستایش کامل از سیمایِ معشوق است و یکی از زیباترین خواب ها را برای او بر روی قایق (بخوانید جهان) شناور رقم می زند - و پس از بیداری معشوق، روح مرد به آنجا می آید (در حالی که ما او را نمی بینیم و فقط حس می کنیم) تا یکی از زیبا‌ترین صحنه‌های عشقبازی در تاریخ سینما رقم بخورد، در اینجا هم خشونت خود را به شکل فیزیکی و مادی نشان می دهد (نوک پیکان فیلمساز با نگاهی به هستی در این جهان و تاکیدی ضمنی بر روی آن و در جهتِ کشفِ چیزهای جدید بر اصالت وجود که بُعدی عرفانی دارد تاکید دارد و این یکی از اگزیستانسیالیستی ترین آثار این فیلمساز در تعبیر و خوانش شرقی آن است که معنا و جهانی بودیسمی می یابد) و آن نه فقطدرد تنهایی و از دست دادن، بلکه درد بودن و زیستن در شکل مادی و در این جهان (یا جهانی به این شکل) است، و زخمه های ساز که همچنان می نوازد و آواز بودن را سر می دهد.
عزیزان با دیدن نظرات بقیه تصمیم نگیرید فیلم رو ببینید یا نه؟ توی جامعه همیشه یک سری افراد هستند که فارغ از محتوا ذاتاً مخالف هستند.\nبه نظر من این فیلم طبق معمول یکی دیگر از شاهکارهای کیم کی دوک بود، یک درام فوق‌العاده که طرفدارهای سینمای معناگرا اگر ده بار هم ببینند خسته نمی‌شوند. هرکسی برای خودش یک نظر و سلیقه داره که محترم و قابل‌تأمل هستش اما دوستان برخی مواقع چیزهایی میگن که برای افراد کم‌اطلاع‌تر در رابطه با کارگردان و یا تازه‌وارد میتونه مضر باشه.نقطه قوت آثار کیم کی دوک تصاویر فوق‌العاده زیبایی هستش که می‌آفرینه و به‌نوعی طبیعت و حتی اشیاء یکی از کاراکترهای اصلی کارهای اون هستن که به بهترین شکل در فیلم جریان دارند و اینکه کیم کی دوک با کمترین دیالوگ بیشترین محتوا رو در لحظه‌لحظه‌های فیلم به مخاطب انتقال میده بعد برخی دوستان می‌آیند و دقیقاً به لوکیشن و اینکه چرا کسی حرف نمیزنه ایراد می‌گیرند.\n
چرا اينقدر از كيم كي دوك فيلم كم گذاشتين ؟ لطفا همه ي فيلماشو بذارين واقعا معركس اين آدم
حقیقتش اینه که این یه فیلمش مثل فیلمای دیگش سورپرایزم نکرد ولی خوب باز نمره 8 میدم چون کار همچین کارگردان بزرگیه که کاراش شدیدن روان رو قلقلک میده
مزخرفه به تمام معنا رو تو این فیلم تعریف کردن\nمن یک دادم کاش صفر هم داشت صفر میدادم\n
خیلی فیلم بی خودی بود اونقد الکی گفتین خوبه دانلود کردم اقا نکن دانلود نکن چرته تو کل فیلم سکوته هیچ کی حرف نمیزنه و یه پایان بی ربط و بی مزه\n
کیم کی دوک تو فرانسه نقاشی خونده !تو فیلماش از رنگ و موسیقی خوب استفاده کرده !کاراش عالیه.
سریال شبیه این فیلم اونم کره ای هست وجود داره
ببخشید یه سوال فنی!؟\nچرا قسمت فیلمهای بالای 19 سال ورداشته شده:|؟
خوب بود ارزش یکبار دیدن رو داره کمی فیلم کند پیش میره و مکان فیلم هم یکنواخته ولی در کل موضوعش تکراری نیست
فیلم پایان بندی خوبی نداره. در کل خوب نیست.
بی درنگ هر فیلمی که از این کارگردان میبینم دانلود میکنم ، کمتر کارگردانی هست که نگاه کردن هرکدوم از فیلم ـاش تبدیل به خاطره میشه و جر معدود کارگردانائی هست که همه فیلماشو دنبال میکنم . اگر بخاطر Ki-duk Kim نبود شاید هیچوقت سراغ سینمای کره جنوبی نمیرفتم اما الان واقعآ به کشور و فرهنگشون علاقه پیدا کردم . به داستانش میاد چیزی مابین این دو فیلمش باشه ؛ فیلم های Spring, Summer, Fall, Winter... and Spring و The Isle .
اون چه قدر مطمن 17 سل زنده میمونه
کیم کی دوک کاراش حرف نداره، ممنون
باید دیدنی باشه ...
از دست ندید فیلم بسیار خوبی است
مردی 60 ساله بر روی یک قایق ماهیگیری در دریا دختری را از زمان نوزادی بزرگ کرده است. آنها توافق کرده اند که در تولد 17 سالگی اش با هم ازدواج کنند :| :| :|
خلاصه رو که خوندم یاد قانون حمایت از خانواده افتادم
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه