"ایوان" کشیشی در کلیسای یک روستا است که به خاطر سیب هایش که در درختی بزرگ جلوی کلیسا بزرگ شده اند شناخته می شود. او انسان عجیبی است. دنیا را با عینک خوشبینی می بیند و معتقد است با شیطان در حال جنگ است. "آدام" یک نئو نازی سرسخت است که به کلیسا برای انجام خدمات اجتماعی محکوم می شود. او به خود قول می دهد که ایمان "ایوان" را در هم بشکند...
من که خوشم نیومد نتونستم بفهمم پیام فیلم چی بود فقط بازیگر کچله خوب بازی میکرد وگرنه شاید نا اخر فیلمو نیگا نمیکردم
فیلم بدی نبود ، برا ی بار دیدن می ارزه
فوق العاده بود .. فوق العاده بود... واقعا چه چیزی ممکنه شما رو از زندگی ناامید کنه ؟ فقر ؟ مرگ عزیزان ؟ بیماری ؟ یا حتی حماقتهای خودتان ؟؟انسان باید به چه درجه ای برسه که هیچ چیز ناامیدش نکنه ؟؟ \nپس این فیلم رو ببینید
حدود یک و نیم سال پیش دیدمش، بسیار فیلم نجیب و دلنشینیه. از اون دست فیلمهاست که ای کاش بیشتر ساخته میشد. \n انسان رو به انسانیت و زندگی امیدوار میکنه، داستان زندگی آدمهایی که به ظاهر با خوش بینی ِ ساده لوحانه و گاها احمقانه، تمام تلاششون رو میکنند که خوب زندگی کنند و بقیه رو هم گامی به جلو ببرن.
این فیلم کسی دیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه