یک شب "مالوین" سوزنبان ایستگاهی نزدیک بندر شاهد اتفاق وحشتناکی می شود.او شاهد عبور آخرین قایق از اتاق خود که می تواند تمام بندر را ببیند است.ناگهان متوجه می شود که مردی قد بلند بندر را ترک می کند و...
فیلم به شدت فضای غریبی داره با دو موسیقی تکرار شونده ک موسیقی پخش شده در کافه هنگام صحبت کارآگاه مولیسون با خانم براون را هزار بار شنیدم.نوای آسمانه...\n\nپیشنهاد می کنم کتاب مرد لندناز ژرژ سیمنون بلژیکی را بعنوان کتابی ک بلاتار از روش این فیلمو ساخته بخونید.رمانی ۱۵۰صفحه ای ک شاید بعضی جاهای نسبتا گنگ فیلم را صیقل بده چون شخصیت پردازب کتاب با فیلم و نمایش افکار و عواطف و ترس های آدمهاش خصووصا لویی مالوان متفاوته.\n\nداستان به خوبی نشون میده دنیا تیره تر از اونه ک کسی بتونه با پول بادآورده,یک روز هم زندگی بهتری داشته باشه...\n\nمرسی بلاتار.
محض اطلاع فیلم سیاه و سفیدِ
تار یکی از بزرگترین کارگردانهای سینماست\n
سینمای بلاتار! سینمایی که فضای خالی در آن هیچ معنایی ندارد. بلاتار یعنی استادی در استمرار! \nدر فیلم های تار ابتذال حوادث روایت، کندی روایت و تعلیق منحصر به فرد آن، شرایط استاتیک فرم روایی اثر و دایره ای وار بودن آن، فلج کننده مغز و اعصاب بیننده هستند!!\nبلاتار تقریبا در دو اصل مهم دنباله روی یانچو نیست؛ اول اینکه هرگز از لانگ شات بعنوان کارکرد سینمایش استفاده نمی کند و تنها از کلوز آپ استفاده می کند. دوم اینکه بر خلاف یانچو بازیگران را بیشتر در حالت سک.ون نگه میدارد.\nزنده باد سینمایش...
بلا تار پیامبر من در این قرن....
اگه شما یک فیلمساز واقعی هستید,باید سبک خودتون رو داشته باشید,زبان خودتون رو................................... بلا تار در مورد شکل گرفتن سبک خاصش : در آغاز کار حرفه ایم خشم اجتماعی زیادی داشتم,من فقط میخواستم به شما بگم که چطور جامعه به گ* رفته...این آغاز ماجرا بود,بعد از اون,من شروع به درک این کردم که مشک.لات فقط اجتماعی نبودند اونها عمیقتر بودند.من فکر میکردم که مشک.لات هستی شناختی بودند,همینطوره,خیلی پیچیدست...و وقتی بیشتر و بیشتر درک کردم که به مردم نزدیک تر شدم و بعد از اون من فهمیدم که مشک.لات نه تنها هستی شناختی بلکه مربوط به وجود هستی بودند.تمام جهان به گ* رفته است.این چیزی است که من درک کردم...اینطور بود که سبک من شروع به تغییر و حرکت کرد,زمانی که به عمق رفتم ,به پایین و عمق رفتن ادامه میدادم و سبک من بیشتر و بیشتر عمیق شد و در نهایت تبدیل به ساده ترین شد,بسیار خالص.این چیزیه که برای من جالب بود,گام به گام کشف کردن چیزی...\n
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه