شدید
شدید
قشنگ بود برا یکبار دیدن خوبه
دلم واسه پسره سوخت اون اولین دختر رو نتونست عطرش رو بگیره
این فیلم حرف نداره عالیه حتما ببینید یه داستان کاملا متفاوت
بهترین فبلمی بود که تا حالا دیدم
یکی از بهترین فیلم هایی بود که دیدم.
خاص ترین فیلمی که تا به حال دیدم... هر چی تعریف کنم ازش کمه...
من این فیلمو همیشه ازش به عنوان بهترین فیلمی که دیدم یاد میکنم چون همه چیز این فیلم برام یه الگو بود جزو فیلم هایی بود که روز ها و هفته ها و شاید ماه ها از فکرش نتونستم در بیام نمیدونم چطوری ولی یه جادوی خاصی توی فیلم بود که من هر بار تماشا میکنم برام جذابه و دوباره برای من درگیری ذهنی ایجاد میکنه من نمیتونم به این فیلم نمره ای بدم چون در اعداد و کلمه ها نمیتونم خلاصه کنمش
تاحالا نديده بودم يكي براي هدفش انقدر مصمم باشه.اگه كنكور ميداد رتبه يك ميشد.
كاري كه اين عطر ميتونه انجام بده avengers نميتونن.(:
یا خیلی مزخرف بود یا من هیچی نفهمیدم * . . . . . . البته با توجه به کامنت ها دومی صادقه!!!!!
با بی میلی تمام شروع به دیدن کردم ولی هرچی جلو رفت نتونستم بزنم استپ و برم باشگاه الان که تموم شده یه 9 خوشگل بهش دادم حالام برم باشگاه تا بسته نشده :D
این فیلم رو باید دیوید لیتچ میساخت
یه فیلم سورئال متفاوت نمره من 9 از 10 ولی آخرش مسخره بود
فیلم کمدی جالبی بود نیمه اول در مورد یه نابغه ست با قدرت بویایی عجیب بعد یه هویی فیلم جنایی میشه . دیدنش رو از دست ندید .
من این داستان رو مدتی پیش خوندم و کتاب اونقدر زیبا بود که در حین خوندن داستان بوی عطر رو استشمام میکردم و این در حالی بود که داشتم سیگار میکشیدم و اتاقم بوی گند سیگار گرفته بود و شاید به این دلیل از این فیلم زیاد خوشم نیومده که عاشق کتابش شدم .شاید اگر فیلم با کتاب مقایسه نشه فیلم بدی هم نباشه و اگر فیلم در نیمه دوم هم میتونست ریتم نیمه اول رو حفظ کنه و تبدیل به یه فیلم جنایی نمیشد شاید حتی با یه فیلم خوب مواجه میشویم، به هر حال فیلم مشکلات کوچولویی داشت که عرض میکنم :\n1.فرض کن میخوای بری عطر بخری ، میری میگی آقا من یه عطر میخوام با اسانس جسد یه دختر 19 ساله که بوی لاشه یه گربه رو کاملا بشه ازش استشمام کرد . من متوجه نشدم که عطر و حرفه عطر سازی چه ارتباطی به ادم کشی و قتل های سریالی داره . یعنی بهترین عطر دنیا حتما باید از اسانس جسد دختر های خوشگل و چشم رنگی تهیه بشه ؟ و یه سوال دیگه آیا بوی بدن دخترهای زشت بده ؟ و بوی بدن ارتباط مستقیم با قیافه و رنگ چشم داره ؟ چون یه جای فیلم پدر آخرین دختر مقتول به دخترش میگه اون قاتل دنبال تو ست چون تو زیبا ترین دختر شهری .\n2 .اول فیلم میبینیم که ژان باپتیست یه نابغه ست با قدرت بویایی عجیب ، بعد یه هو از وسط فیلم یارو تبدیل میشه به یه قاتل روانی سریالی و فیلم که تا به حال داشته یه داستان زندگی نامه ای رو خوب تعریف میکرده یه هویی تبدیل به یه فیلم جنایی میشه . \n3 .معلوم نیست این قاتل نابغه چرا دختر ها رو بعد از کشتن لخت میکرده ؟ !! اگر موی سرشون رو میخواست که دیگه فکر نمیکنم نیازی میبود لختشون کنه و حتی اصلا نیازی نبود بکشتشون ، فقط بیهوششون هم میکرد میتونست موهاشون رو ببره!!! \n4 .آخر فیلم که شاهکاری بود در نوع خودش ، همه ملت عصبانی بودن ومیخواستن ژان باپتیست رو جر بدن بعد باپتیست یه قطره عطر رو(که معلوم نیست چرا مامورین ازش نگرفته بودن ) پخش میکنه بین جمعیت اونوقت یه هو همه میل جنسی شون میزنه بالا و میفتن رو هم و د بکن ! (ببخشید اگه رک حرف میزنم ) و جالبتر اینکه دفعه بعد که باپتیستا به خودش عطر میزنه ملت اینقدر از خود بی خود میشن که میریزن میخورنش ( البته نپرسید که چجوری حتی اسکلت و جمجمه ش رو هم خوردن چون خودم هم دقیقا متوجه نشدم ) .\nالبته امیدوارم که با نظراتم خاطر دوستان تمجید گر رو مکدر نکرده باشم .\n\n
فرض کن میخوای بری عطر بخری ، میری میگی آقا من یه عطر میخوام با اسانس جسد یه دختر 19 ساله که بوی لاشه یه گربه رو کاملا بشه ازش استشمام کرد . من آخر متوجه نشدم عطر و حرفه عطر سازی چه ارتباطی به آدم کشی و قتل داره؟!! یعنی واقعا داستان جالبتری وجود نداشت که بشه از روش فیلم ساخت ؟!! اول فیلم میبینیم که باپتیستا یه نابغه ست با قدرت بویایی عجیب ، بعد یه هو از وسط فیلم یارو تبدیل میشه به یه قاتل روانی سریالی ، حالا گذشته از همه اینها معلوم نیست این یارو قاتل خوش دماغ ما چرا دختر ها رو بعد از کشتن لخت میکرد؟ !! اگر موی سرشون رو میخواست فکر نمیکنم نیازی میبود که لختشون کنه !!! آخر فیلم که شاهکاری بود در نوع خودش ، همه ملت عصبانی بودن ومیخواستن باپتیستا رو جر بدن بعد باپتیستا یه قطره عطر رو پخش میکنه بین جمعیت اونوقت یه هو همه حشری میشن و میفتن رو هم و د بکن و جالبتر اینکه دفعه بعد که به خودش عطر میزنه ملت میریزن میخورنش ... میتونم قسم بخورم که این احمقانه ترین فیلمی بود که تا حالا دیده بودم .\n\n
این فیلم باید بین top 250 باشه \nهمه چیز این فیلم یه چیز دیگه بود \nنمیتونین درک کنین من خودم توی کار سینما ام \nو این فیلم خیلی عجیب بود همه چیزش \nفیلم برداری ... تدوین ... کارگردانی ..دکوپاژ فیلم .. موسیقی .. فیلمنامه و ................\nاین فیلم یکی از شاهکار های فیلمبرداری هستش که متاسفانه هیچ جایزه ای نگرفته
شاهکاری غیر هالیوودی با موضوعی جذاب و جالب
این فیلم با توجه به حفره های بزرگ در فیلمنامه و همچنین سطح کارگردانی به هیچ وجه در حد یک شاهکار نیست، حتی فیلم خیلی خوبی هم نیست.\n\nفیلم ایده ی خوبی داره، ولی فیلمنامه و کارگردانی اصلاً پخته نیست و انتظار من بیشتر بود.\n\nمن یک بار دیدمش ولی فک نمیکنم دوباره ببینمش!
1 از 10 ...خیلی چرت بود.
دوستان عزیز قصه قصر سیاهپوشان نظامی گنجوی رو پیشنهاد می کنم بخونید. به نظرمضمونش مثل همین فیلمه
بنظرم باید اسم فیلم و the scent of a woman میزاشتن!!
کسی هست فیلمی بهتر از این معرفی کنه؟؟؟؟؟؟
چقد دنباله این فیلم بودم یلدمه یه شبکه ای بود nbc فارسی اگه اشتباه نکنم نزدیک 10 سال پیش پخشش کرد من دیدمش تا الان که دوباره فهمیدم کدوم فیلم بود ...این فیلم یکی از شاهکار های غیر از هالیوود بشمار میره و واقعا بینظیره
فیلم طرح داستان خوبی داشت ولی فیلمنامه بسیار پرنقص بود، همچنین پر از تعلیق های غلط یا حتی بی کاربرد. کارگردانی برای همچین ایده ای ضعیف بود و در بسیاری از پلان ها بیننده باید از گاف های منطقی فیلمنامه چشم پوشی می کرد تا از دیدن فیلم دست نکشه و کارگردان هم با احساسی کردن صحنه ها قصد در رفع و رجوع این نقص ها داشت. اگر بخوام فقط تعدادی از این گاف های منطقی رو متذکر بشم، این ها هستند:\n1- ژان باپتیست برای تحت تأثیر قرار دادن بالدینی (هافمن) که زمانی از برگترین عطرسازها بوده در حالی که در معدنی از همه نوع عصاره و عطر قرار داره طبیعتا باید تمام سعیش رو بکنه تا بهترین عطر ممکن رو بسازه چون ذره ای کوتاهی می تونه به معنی ریسک از دست رفتن فرصت یادگیری بزرگترین خواسته ش بشه. حالا یا اون عطری که ساخته بهترین کارش نبوده که منطقی نیست یا اینکه بهترین بوده که در اون صورت صدها عطر دیگه ای که فرمولشون رو به بالدینی میده فاقد ارزش می بودن. (ولی میشه از این ایراد گذشت)\n2- در یکی از سکانس ها می بینیم که ژان باپتیست قادره با چنان سرعتی تغییرات بوی محیط رو تشخیص بده که از سیبی که به سمتش پرتاب میشه جاخالی میده و در جایی دیگه می بینیم که قادره بوی فرد مورد نظرش رو از کیلومترها دورتر تشخیص بده و ردشون رو بگیره در حالی که هنگام کار در کارگاه، تنها لحظاتی قبل از ورود افراد غریبه متوجه حضور اون ها میشه و به نوعی غافلگیر میشه. (ولی میشه از این ایراد هم گذشت)\n3- معلوم نیست ژان باپتیست چطور موفق میشه قربانیان خودش رو به ویژه اون خواهران دوقلو رو از یک منطقه اعیانی به کارگاهش که طبیعتا با فاصله بسیار زیادی در منطقه ای فقیر نشین قرار داره منتقل کنه. و جالب اینجاست که تمام قربانی ها رو هم مجددا در سطح شهر پخش میکنه. (ولی میشه از این ایراد هم گذشت)\n4- ضرب المثلی در زبان انگلیسی هست که میگه اگه میخوای املت درست کنی باید چند تا تخم مرغ بشکنی. پرواضحه که املت اون لحظه بهشتی آخر فیلمه (که به طور عجیبی در تمام افراد به صورت س*ک؟س! به منصه ظهور می رسه) و تخم مرغ ها هم همون دخترهای بخت برگشته ن. ظاهرا ژان باپتیست خیلی راحت با این قضیه کنار میاد و جون 14 نفر رو می گیره ولی برای به دست آوردن آخرین و مهمترین قربانی در حالی که تا بالای سر پدرش میره (پدری که با مراقبت هاش چند بار مانع از اجرای نقشه ش شده) حاضر نمیشه اول اون رو بکشه تا راحت تر به مقصودش برسه. (ولی میشه از این ایراد گذشت)\n5- وقتی نویسنده برای شخصیت داستانش قابلیتی رو تعریف میکنه و تا این اندازه هم اون رو افسانه ای نمایش میده باید در تمام طول فیلم بهش پایبند بمونه. ولی می بینیم که ژان باپتیستی که اون همه از شامه ی استثنائیش مطمئنه برای امتحان کردن اولین عطری که از قربانیش تهیه میکنه برای برطرف کردن تردیدش به شامه ی سگ قربانیش پناه می بره. این نقص در شخصیت پردازیه. حالا بهتون میگم دلیلش چی بوده... سناریست به این صحنه متوسل شده چون برای سکانسی که سگ مقتول، رد بوی اون رو تا کارگاه ژان باپتیست می گیره، به عنوان سکانس معرفی بهش نیاز داشته. که البته این نیاز اون نقص رو توجیه نمی کنه. و خود همین مورد سگ هم سؤال هایی در ذهن مخاطب ایجاد می کنه: چطور در فاصله ی به قتل رسیدن 11 نفر بعدی سگه رد بو رو پیدا نمی کنه و درست وقتی ژان باپتیست از شهر خارج میشه ردش رو می زنه؟ (یکی از تعلیق های غلط فیلم) یا اینکه اصلا چرا از همون موقعی که ژان باپتیست عطر صاحب سگ رو جلوی بینیش می گیره سگه دنبالش راه نمی افته؟\nاز دیگر تعلیق های توخالی فیلم میشه به سکانسی در اواخر فیلم اشاره کرد که ژان باپتیست بین مردم ایستاده و همه رو مدهوش خودش کرده، مردمی که تا لحظاتی قبل خواهان به صلیب کشیده شدنش بودن ولی حالا اون رو در هیئت یک فرشته می بینن. همه به جز پدر لورا...و این وضع از آغاز نمایش سیرک-وار ژان باپتیست تا در هم تنیدن تک تک حضار تا آخرین نفر، یعنی حدودا 10 دقیقه، ادامه داره و در این مدت کارگردان با به تصویر کشیدن چندین و چند باره ی چهره سرشار از عزم پدر، تعلیقی رو می پرورونه...آیا پدر به سوگند خون خواهی خود پایدار می ماند؟...آیا بهای انتقام فرزند و کشتن فرشتهی مردم را با ریخته شدن خون خود به دست آن ها می پردازد؟...اصلا چطور ممکن است که این عطر تأثیری چنین فیزیولوژیکی بر همه، حتی نماد مذهب و ارتباط با عالم بالا، بگذارد ولی بر این مرد کارگر نیفتد؟...آیا این از قدرت عشق پدر به دختر است که ظاهرا سایر صاحبان دم از آن بی بهره بوده اند؟...و در آخر پس از چندین دقیقه انتظار: نه خیر! ظاهرا پدر هم مثل بقیه ست. احتمالا اون عطره یک شعاع مؤثر داشته که پدره دو سانتی متر اونورتر وایستاده بوده. خوب این همه تعلیق بی مورد برای چی؟\nاز ضعف های دیگه ی فیلم اینه که برای ایجاد حس همذات پنداری با شخصیت اصلی افسانه ای، تقریبا تمام سکانس ها حول اون می چرخه تا در کنش ها و واکنش هاش با حوادث داستان، بیننده هر چه بیشتر فرصت تجزیه و تحلیل شخصیتی اون رو داشته باشه. ولی این روند پس از شروع سکانس های معرفی خانواده ریشی به هم می خوره و ژان باپتیست از محوریت خارج میشه و ما فقط اون رو به طور گذری در حال انجام کارهاش می بینیم که به خاطر همین کوتاهی حضور، قتل ها شکلی جنون آمیز به خودش می گیره که به یکنواختی فیلم ضربه میزنه و مخاطب رو به طور ناخودآگاه نسبت به فهم شخصیت اصلی دور می کنه.\nهمینطور با در نظر گرفتن هدف فیلمساز برای هرچه زمینی تر و قابل درک تر جلوه دادن یک شخصیت افسانه ای که روی مرز نبوغ و جنون حرکت می کنه، میشه از نپرداختن به بعد غریزه ی ج*ن/س؟ی! جوان اول قصه (هرچند کوتاه) در حال و هوا و فضای بی بند و بار اون دوران و اون شرایط رشد و نمو که محدوده درست و غلط و هنجار و ناهنجار براش تبیین نشده (که به وضوح در برخوردش با اولین قربانی دیده میشه) ایراد گرفت ولی در لحظات پایانی قصه ناگهان... بوم! ...ژان باپتیست قصه در خیالاتش خودش رو در حال عشق ورزی به اولین قربانی می بینه.\nباور کنید از این دست مشکلات توی فیلمنامه ریخته ولی خیلی از مردم عاشق یک داستان افسانه ای و شخصیتی استثنایی هستن که خودشون رو جای اون بذارن و در واقع از همون مقدمه ی فیلم و باز شدن داستان تصمیم می گیرن که فیلم رو دوست داشته باشن و اینطوریه که خیلی از ضعف ها رو نمی بینن. (حالااین که خوبه...خیلی ها صرفا وقتی می فهمن فلان هنرپیشه در بهمان فیلم بازی کرده، ندیده عاشق فیلم میشن و فتوای باید دید، باید پسندید صادر می کنن)\nالبته لازم به ذکره که بنده به شخصه با دیدن این فیلم خیلی احساس اتلاف وقت نمی کنم و اگر هم این قدر طولانی (هرچند خلاصه) به اشکالات فیلم پرداختم به خاطر خوندن اکثر نظرات بود که به راحتی و مثل نقل و نبات از واژه های دهن-پرکنی نظیر شاهکار، بی عیب و نقص، کاتارسیس ووو برای توصیف فیلم استفاده می کنن. همیشه یک فیلم در کنار بسیاری دیگه از فیلم ها (حداقل در ژانر خودش یا با محتوای مشابه) و در مقایسه با اون هاست که می تونه شاهکار تلقی بشه چون این کلمه یک مفهوم نسبیه. برای مثال این فیلم و فیلم افسانه 1900 هر دو یک داستان خیالی از شخصیتی افسانه ای رو تعریف می کنن. با مقایسه این دو فیلم و در نظر گرفتن ضعف های بی شماری که این فیلم نسبت به افسانه 1900 در شخصیت پردازی و فیلمنامه و کارگردانی و تدوین و غیره داره انصافا دادن لقب شاهکار به این فیلم ساده انگارانه ست.\nدر آخر هم بگم که شاید برای خواننده این متن اینطور به نطر برسه که دیدگاه من نسبت به این فیلم منفیه یا بیشتر منفیه تا مثبت. البته من این فیلم رو با خوندن سایر نظرات دیدم و به خاطر همین تعریف های اغراق آمیز کلی توی ذوقم خورد ولی مطمئنا فیلم نکات مثبت زیادی هم داشته که بهشون اشاره نکردم و بیشتر هدفم تعدیل کردن نظرات دوستان بود. ولی اگر قصد دیدن این فیلم رو دارید باید بهتون بگم که بیشتر با یک قصه ی خوب طرفید تا یک فیلم خوب. برای اینکه یک قصه به یک فیلم خوب یا به قول دوستان، شاهکار، تبدیل بشه باید تمام اجزای داستان مثل چرخ دنده های یک ساعت دقیقا سر جای خودشون قرار بگیرن و هیچ قسمت اضافی یا کمبودی (لااقل تا جای ممکن و در حدی که سایر شاهکارها بهش دست یافته ن) درش مشاهده نشه که در مورد این فیلم این طور نیست...دیگه خود دانید!
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه