در یک شب آخر هفته چهار مرد در گاراج خانه خود دستگاهی برای "بررسی خطا" می سازند اما آنها می دانند چیزی بزرگتر در آن وجود دارد.این ایده و مکانیزم و عوارض جانبی بین آنها و اختراع جدیدشان قرار گرفته است...
یه صفحه نقد درست درمون از این فیلم اگه کسی داره بذاره ممنون میشم.
ایده بسیار زیبا ولی خود فیلم به شدت ضعیف. 4/10
تاحالا فیلمی به این مزخرفی و ضعیفی ندیده بودم حیف دانلود و وقت که صرفش شد...\n
سوژه ی ضعیف و بازی های ضعیف . دیگه هرچیز و هرکس هم قوی باشه وقتی این دو ضعیف باشن همه چی تموم و خراب میشه. چه اونایی که سینما رو جدی دنبال میکنن چه اونایی که فقط محض سرگرمی فیلم نگاه میکنن بهشون توصیه میکنم گول بعضی مقالات و حرفای عزیزان رو نخورن و حجم اینترنتشونو حروم نکنن. این فیلم از ضعیفترینهاست
فیلم هایی از این دست بسیار کمیاب اند , شاید بهترین نمونه ی آنها مالهلند درایو باشد , فیلم هایی که ساختارشان به گونه ای بنا شده تا به پیچیده ترین حالت خود برسند , فیلم هایی که نیازمند تماشای چند باره و کنار هم قرار دادن قطعه های پازل در فیلم اند . چیزی که باعث میشود به شین کاروث ایمان بیاورم این است که او این فیلم را با هفت هزار دلار ساخته ولی به هیچ وجه ارزان به نظر نمیرسد , این یکی دیگر از وجهه های نبوغ این استعداد بزرگ و این کارگردان مولف است . من برای این فیلم وقت زیادی گداشتم و چندین بار آن را مورد بازبینی قرار دادم و مهم ترین چیزی که متوجه شدم این است که این کار ها لازم نیست . لازم نیست وارد عمق پازلِ دست نیافتیِ فیلم شویم . همان که نگاهی کلی به فیلم داشته باشیم کافیست . همین که بفهمیم فیلم دارد به ما نشان میدهد سفر در زمان چقدر میتواند پیچیده باشد و تغییر در تاریخ باعث به وجود آمدن پارادوکس میشود , کافیست . با این حال من داستان فیلم را که پازلی تقریبا سرهم شدست , در پایین مینویسم .\nداستان فیلم بین دوشنبه و پنج شنبه اتفاق می افتد :\nدوشنبه : \nوقتی اِیب ماشین زمان را میسازد با آن به عقب بر میگردد بر روی سقف ساختمان , آنجا اولین باریست که ما اورا بر سقف میبینیم . او آرون را میبرد و طرز کار ماشین را به او نشان میدهد و بعدش اورا میبرد به روبروی جایی که ماشین زمان قرار دارد و به او , ایِبِ قبلی را نشان میدهد و حقیقت را معلوم میکند .\nسه شنبه:\nآن دو با هم ماشین سومی میسازند و آن ها همراه ماشین 1 و 3 به گذشته سفر میکنند ( ماشین دوم توسط آرون برداشته شده و به چند اتاق آنورتر منتقل شده ) آن ها به صبح سه شنبه برمیگردند و روز را صرف تجارت میکنند و عصر میروند و خودِ قبلیشان را وقتی داشته اند سوار ماشین میشدند را تماشا میکنند . در همان شب آرون ایده ی مشت زدن رئیسش را مطرح میکند .\nچهار شنبه :\nآن ها دوباره سوار ماشین میشوند و وقتی بیرون می آیند گوش آرون شروع به خونریزی میکند و در این روز است که رابرت خبر می آورد : دوست پسر سابق ریچل با شاتگان وارد تولد رابرت شده .\nپنج شنبه :\nماشین ها تا الان حدود 72 ساعت کار کرده اند . در همین روز است که با زنگ خوردن موبایل آرون , تقارن به هم میخورد و آن ها توانستند تاریخ را تغییر بدهند . در نیمه شب پنج شنبه است که آنها با صدای آژیری که توسط چند بچه به صدا درمی آید از خواب بیدار میشوند. آن های تصمیم میگیرند که ایده ی آرون , یعنی اینکه برن و رئیس را کتک بزنند و به گذشته برگردند تا خودشان را از انجام این کار باز دارند . آنها راه حلشان این است که برگردند به گذشته و جلوی آن بچه ها را بگیرند تا آژیر ماشین را به صدا در نیاورند در نتیجه آن دو از خواب بیدار نمیشوند و سراغ کتک زدن رئیس هم نمیروند . آن ها در راه از جلوی خانه ی آرون عبور میکنند و ماشین پدر ریچل را میبینند که جلوی خانه ی او پارک است و توماس ( پدر ریچل ) درون آن است . اِیب به خانه ی توماس زنگ میزنند و میبینند که او در خانه اش است پس نتیجه میگیرند که توماس به گذشته سفر کرده ولی چون مدت زمان زیادی در ماشین زمان بوده , در کما فرو رفته , آن ها نمیفهمند که توماس چرا آمده و چگونه از راز آنها خبردار شده ولی میدانند که حتما موردی اورژانسی بوده که آنها رازشان را فاش کرده اند . این چیزی که الان میخواهم بنویسم در فیلم به هیچ وجه نشان داده نمیشود : میتوان برداشت کرد که آن دو وقتی رئیس را کتک میزنند یا دستگیر میشوند ویا اینکه در راه تصادف میکنند ( آمدن خون از گوش ) و به توماس راز خود را میگویند تا به گذشته بر گردد و مانع این کار شود . \nاِیب وقتی میبیند که کار به اینجا کشیده شده , تصمیم میگیرد به گذشته برگردد , به روی پشت بام , و مانع معرفی ماشین زمان به آرون توسط خودش شود . برای همین برمیگردد و خود قبلی اش را بیهوش میکند و به روی سقف سختمان میرود . ولی او یک چیزی را نمیداند و آن این است که آرون ماشین زمانی را برای خود مخفی کرده . آرون هم به گذشته برگشته و این بار با آرونی که روی نیمکت میبینیم دعوا راه می اندازد و شکست میخورد و آنجا را ترک میکند . آرونِ اول از موضوع خبردار میشود و برای همین است که وقتی اِیب غش میکند آرونی که روی نیمکت نشسته , دارد به صحبت های ضبط شده ی اِیب گوش میدهد . آنها با هم صحبت میکنند و تصمیم میگیرند دوست پسر قبلیِ ریچل را در آن جشن تولد دستگیر کنند . آنها به جشن تولد میروند و دوباره با ماشین زمان برمیگیدند و بار ها آن حرکت را تکرار میکنند تا بتوانند به بهترین شکل ممکن اورا خلع سلاح و دستگیر کنند . فردای آن روز ما دو مرد را در فرودگاه میبینیم , آنها احتمالا همان اِیب و آرونی هستند که بیهوش شدند . آرون تصمیم گرفته به یک جای دور برود و اِیب هم میخواهد از اِیب و آرونِ اولیه محافظت کند تا ماشین زمان را نسازند . بعد از آن سکانس پایانی فیلم را میبینیم که در آن آرون در فرانسه دارد یک ماشین بسیار بزرگ میسازد و این است اعتیاد به سفر در زمان !
بهیچ عنوان فیلم خوبی نیست هیچیش از لحاظ ساختار سینمایی در نیومده و فقط در حد یه نظریه میمونه. با اینکه تایم فیلم یک ساعت و ربعه به زور تا اخرش نگاه کردم.
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه