سریال ۶ فوت زیر زمین ، سریالیست درباره مرگ و مفهوم مرگ و ارتباط بازماندگان با از دست رفته گانشان. ما از یک طرف با روابط این خانواده از هم ریخته مواجه هستیم و از طرفی با حرفه ناشناخته آنها که شامل مراحل مختلف کفن و دفن می شود. از طرفی با دنیای غم زده اطرافیان این مردگان آشنا می شویم که چقدر برای آنها دردآور ولی برای خانواده سریال ما خالی از هر گونه حس است. گاهی زنده ها از مردگان بی احساس تر می شوند...
Everyone's Waiting
: @samin_artroom (Join the ArtRoom????Feel the Difference) مرگ کسب و کارِ من است... این روزها در دنیای تلویزیون شاهد هستیم که سریالها پُرشدهاند از اژدهاهایِ چشم آبی، مردههای متحرّک، ابرقهرمانهای گوناگون، انسانهای عجیب و غریب و درکل داستانهای علمی و تخیلّی که البته مخاطبانِ میلیونی نیز دارند... اما امشب قصدِ معرفیِ سریالی را داریم که قریب به پانزده سال پیش و بین سالهای 2001 تا 2005 و از شبکۀ محبوبِ HBO به روی آنتن میرفت. سریالی که هیچ اتفاقِ خارقالعادهای در آن روی نمیدهد ولی آنچنان مخاطب را بهدنبالِ دنیای خود میکشاند که تنها از کسی مثل اَلِن بال (Alan Ball) بر میآید. کارگردان، نویسنده و تهیهکنندهای که پیشتر با فیلمِ «زیبایِ آمریکایی» (American Beauty)، هرچه اُسکار بود را دِرو کرد! سریالِ six feet under یا «شش پا زیرِ زمین» دربارۀ مرگ است! عنوانِ فیلم به عمقی از زمین اشاره میکند که تابوتِ متوفی در آن دفن میشود. اولین سؤالی که برای آدم پیش میآید این است که چطور ممکن است و اصلاً چرا باید سریال و داستانی با این درونمایه جذابیت داشته باشد؟! داستان در مورد خانوادهای است که مرگ کسب و کارشان است و با برگزاری مراسم و مقدماتِ خاکسپاری زندگی خود را میچرخانند! همین موضوع اولین و بزرگترین پارادوکسی است که به وفور در این سریال خواهید دید... درست مثل واقعیتِ محض و بدونِ پردۀ دنیا که پُر است از این تناقضهای تلخ و شیرین...در ابتدا شاهد هستیم که پدرِ خانواده هنگامِ رانندگی با نئشکشِ معروف این سریال دچار سانحه میشود و حدس بزنید که چه اتفاقی میافتد؟!... میمیرد! این اولین و تأثیرگذارترین مرگِ این سریال است که بهنوعی آغازگرِ داستانِ زندگیِ پر فراز و نشیبِ این خانواده نیز هست... بعد از فوتِ پدر میبینیم که کسب و کارِ خانواده درخطر است و بازماندگانِ او برای رونقِ دوبارۀ آن باید باهم متّحد شوند... اما چه خانوادهای! یک خانوادۀ از هم گسیخته که هرکدام داستان و حکایتِ عجیبِ خود را دارند... برادرِ بزرگتری که مدتها پیش بهدلیلِ نارضایتی از این کسب و کار و احساسِ عدمِ تعلّق، خانواده را ترک کرده و حال مجبور است که برگردد... برادرِ کوچکتری که در تمامِ این سالهای غیبتِ برادرِ بزرگتر درکنارِ پدر مانده و در کارش به او کمک کرده است، مردی همجنسگرا که مشکلاتِ خاصِ خود را دارد... دخترِ نوجوان و سرکشی که تازه واردِ کالج هنر شده است و در دنیایِ عجیبِ هنر داستانهای عجیبی را از سر میگذارند... مادری که تازه بیوه شده است و اصلاً هیچ ایدهای نسبت به زندگی مستقل و بدونِ شوهر ندارد... همۀ اینها درکنارِ یکی از مهمترین شخصیتهای سریال که اگرچه عضوی از خانواده نیست اما نقشِ مهم و عمدهای در سریال دارد... دختری از یک خانوادۀ پولدار و مدرن که درگیر انواع و اقسام بیماریهای روحی و افسردگی است و در عین حال بهترین و نزدیکترین دوست و معشوقِ برادرِ بزرگتر خانواده نیز هست. اگرچه درونمایۀ داستان دربارۀ مرگ است اما در اصل به پستی و بلندیهای زندگی و به فلسفۀ زندگی میپردازد، اتفاقات روزمرهای که ممکن است برای هر کسی در دنیا رخ دهد و کش و قوسهایی که برای همۀ ما آشناست و در زندگی با آنها مواجه هستیم... هنگامِ دیدنِ این سریال به شما حسی القا میشود که گویی جزوی از این خانواده هستید... با آنها بزرگ میشوید... در طولِ این داستانِ طولانی بارها با بلندترین صدایِ ممکن خواهید خندید و بارها ناخودآگاه اشک از چشمانتان جاری خواهد شد... با اینکه این سریال هیچ اژدها و زامبی و ابرقهرمانی ندارد، اما شخصیتهایی دارد که درست عین خودمان هستند... با همان مشکلات و سختیهایی که هرکدام از ما با آن روبهرو هستیم و با سرنوشتهای گوناگون... سریالی که تا مدتها در خاطرتان خواهد ماند و بارها و بارها تماشایش خواهید کرد... من برای معرفیِ این سریال به دوستانم میگویم که این سریال نسخۀ جدیِ سریالِ محبوب «دوستان» (Friends) است و دقیقاً همان حس و حالِ بینظیر را منتقل میکند.... در پایان تماشایِ این سریالِ فوقالعاده رو به تمامِ دوستدارانِ سریالهای تلویزیونی پیشنهاد میکنم...
قسمت اول دیدم . درام خوبی داره و معلومه سریالش قویه.اما من ادامه نمی دم سریال چون حس افسردگی داره فضای داستان منم که این روزا حالم خوش نیست اصلا.اگه زنده موندم یه زمان این سریال تموم می کنم
کیفیت بالاترش هست آیا؟
اسم سریال رو باید میذاشتنSex feet under
و بعد از مدتی دیدن این سریال به پایان رسید...\nاین سریال را باید آرام دید و بی شتاب مانند زندگی که با وقت و حوصله می رود بی عجله\nگرچه همراه شد با مشغله های زندگی اما در این مدت هیچ فیلم ندیدم و اگر مجالی بود به دیدن این سریال گذشت\n\nموضوع سریال، مرگ است\nاز دیدن اسمش این موضوع را به ما میفهماند که با چه جیزی روبرو هستیم\n6 فوت زیر زمین یه به قول ما یک وجب خاک\nعاقبت همه ما و نصیبمان پس از پایان حیات.\n\nچه موضوعی مرموزتر و اسرارآمیزتر از مرگ در زندگی سراغ داریم؟\nجایی منتهای تاریکی\nراهی بی بازگشت که کسی را نه یارای بازگشت از آن است و تاکنون هم کسی خبری آورده است.\n\nسازنده اصلی فیلم آلن بال است که در اثر مرگ یکی از عزیزانش چنان متاثر شد که تصمیم به ساخت این سریال گرفت.\n\nجهانی کوچک است در یک خانه.به مانند یک شهر بزرگ که قبرستانش در کنار محل زندگی مردم است.یک خانه کفن و دفن.در قسمتی از آن همیشه مراسم عزاداری و ختم است و در طبقه بالا زندگی در جریان است..\n\nهر قسمت آن با یک مرگ آغاز میشود.\nآیا روزی در تاریخ بوده است که بی مرگ کسی باشد؟...\n\nاین سریال تقریبا هر نوع رابطه ایی را پوشش میدهد از پدر و پسر تا برادر و برادر و خواهر و برادر و رابطه های عاشقانه از همه نوع از جوان و پیر و خواهر و برادر و تا همجنسگرا.\n\nبه همه جنبه های مرگ میپردازد.\nبازی بازیگران خوب است و باورپذیر.تمامی شخصیتها خاکستریند و به مانند زندگی عادی.هیچ فرد قهرمان یا ضدقهرمان در سریال نیست.به مانند این است که زندگی عادی را از گوشه ایی به نظاره نشسته باشی.\n\nبه تدریج شاید به دلیل عوض شدن کارگردانها و طولانی شدن زمان ساخت،زبان و فضای سریال عوض میشود.در فصل سهو چهار سریال افت میکند و از عمق مفاهیم آن کاسته میشود.\n\nنکات زیادی در آن نهفته است که باید دید و لمس کرد.\n\nاما در آخر تو را با سیل زیادی از سوال و غم تنها میگذارد.\n\nانتخاب شعر مولوی یا به قول آنان رومی در قسمت آخر نشان از تحقیق نویسنده در باب مرگ دارد چرا که شاید کسی بهتر از ملای رومی به این مفهوم نپرداخته باشد.\n\nاو شعر بسیار دارد در باب مرگ اما این شعر در عین بیان مرگ مهمترینمبانی عرفانی مولوی رو بیان میکند.\nیکی شدن با حق.مرگ دریچه ای است برای رها شدن از تعدد و رسیدن به توحید و یکی شدن.\n\nشمس تفریق شد از روزنه ها\nبسته شد روزنه ها رفت عدد\nآن عددها که در انگور بود\nنیست در شیره کز انگور چکد\n\nگذشتن از تفریق و عدد.مثل انگور که به هنگام خام بودن خوشه ایست پرتعداد اما هنگام گرفتن جانش دیگر همه شیره است و بی عدد و تعداد.\nگذشتن از کثرت و رسیدن به وحدت.\nگذشتن از دوگانگی جسم و جان و رسیدن به دنیای بی مرز و یکی شدن.و این راه میسر نیست جز با گذشتن از منیت.تا از خود نگذری به خدای نرسی.\n انجذاب در حق و انقطاع از غیر.\n\nدیده در حق نه و نادیده مگو\nتا که در دیده دگر دیده نهد\n\nو در نهایت اگر به اینجا برسی دیده ات دیده حق خواهد شد و با آن حقایق را خواهی دید.\nاشاره دارد به حدیث قدسی که هر که در راه من پای بگذارد من دست و پا و چشم و گوش او خواهم بود و با من به حقایق مینگرد.\nو چه انتخاب بجایی بود این شعر.\n\nبه هر حال این سریال از فرهنگ آمریکایی به ماجرا نگاه میکند و با دید شرقی ما تفاوت دارد.در آن سکس به وفور هست و همجنسگرایی در بعضی فصلها تم غالب.این را گفتم تا ماجرا را بدانید که همه چیز بر مدار عرفان و معنویت نیست.نکات روانشناسی جالبی دارد و با حساب و کتاب است.\nببینید و اگر دوست داشتید نظر بگذارید.\n\n\n\n\n\n
\nخاک را هایی و هویی کی بدی ...گر نبودی جذب های و هوی تو\n\n#مولانا\n
\nچرا این سریال اینقدر خوب که نه، عالیه؟؟؟؟؟\n\nمن مدتی بود درگیر بحث مرگ و زندگی و معنای زندگی شده بودم و نسبتا اتفاقی این سریال رو شروع کردم. شاید بتونم بگم متناسب ترین چیزی بود که می تونستم ببینم. مرگ، زندگی، انسان، مرگ دیگران، خوشی، انتخاب، تصمیم، کنارآمدن، حب، بغض، تردید، اشتباه، درست، غلط ......\n هر قسمتش آدم رو وادار به فکر کردن می کنه. \n\nآدم های این سریال خیلی وافعی ان. حتی اگه دیالوگ خفنی هم بگم، اینقدر خوب شخصیت پردازی میشن و اینقدر خوب شرایط چیده میشه که هر دیالوگی له دل آدم میشینه و گل درشت نیست.\nبازی ها که همه عالیه.\nتنوع آدم ها هم در نوع خودش خیلی خوبه.\nاون قسمت هایی که باباشون وارد میشه که دیگه حرف نداره.\n\nولی همه مزایا و خوبی هاش به کنار. موضوع و مفاهیم فیلم و دیالوگ هاش ذهن من رو رسما پوکونده. اصلا نمی تونم پشت سر هم سریع ببینمش. هر قسمتش فکر کردن میخواد انصافا. اگه بخوام هم نمیشه.\nاگه به درام علاقه مندید و دوست دارید فیلمی فراتر از یک سری هیجان و خنده و مفاهیم مزخرف ببینید، در دیدن این سریال شک نکنید.\n
۷۲۰ فصلهایی که هست رو قرار بدید
چرا انقدر کیفیت پایینه ؟
خواهشا کیفیت بالاتر بذارید
بدون ذره ای شک 10\nیکی از قوی ترین درام های سینما
سلام این سریال تا فصل سوم قشنگ بود . دیگه اون قدر بد شد که حالم گرفته شد . ولی هر چی هم که به نظر من بد بود در باره ی مرگ خیلی چیزا فهمیدم. فکر کنم یک دلیل که از سریال بیزار شدم سکانس های هم جنس بازی و سکانس های جنسی دیگر . بخصوص بازیگر دکستر اصلا تمام علاقم داشت ازش از بین می رفت . هر کی موافق است نظر بده....و همچنین مخالف ..... ممنون.
این سریال واقعا بدون تاریخ مصرفه و قطعا در برابر هر سریال دیگه ای جاودانه میمونه....
کیفیت بالاتر... !!
شاهکار بی نظیر Alan Ball و قوی ترین ساخته شبکه HBO و یکی از 5 سریال برتر تاریخ ...\nدرام ناب و سنگین\nبازی های بیش از حد فوق العاده\nدقایق پایانی قسمت آخر با موسیقی فوق العاده Breathe Me از Sia من رو به معنای واقعی پودر کرد !\nاین سریال به زیبا ترین شکل ممکن به من یاد آوری کرد که هر چیزی و هر کسی که باشیم در نهایت جای ما شش فوت زیر زمین خواهد بود و راه فراری نیست و بالاخره باید با مرگ رو به رو شد ...\n\nبا خیلی از سریال ها زندگی کردم ، اما با دیدن Six Feet Under مرگ رو تجربه کردم ...\n\nبدون ذره ای شک 10 از 10
از طرفِ راهِ ندیده ها ، سرزمینی به اسم کشف\n\nتوان پذیرش یه صدا ، حتی مخالفِ عقیده ها\n\nاز طرفِ شکافِ لایه ها ، اوجِ حضورم توو عمق عبورت \n\nتوو لمسِ پدیده هاست\n\nاز طرفِ کفه یِ برابر ، تا میونِ خنده ها نمیری\n\nاز طرف لبی پاره خط گون ، تا گوشاتو از رو صدا نگیری\n\nاز سمت جرئت حملِ قامت ، بیدارِ شبونه یِ امانت\n\nاز سمتِ چیزی به اسم حقیقت ، آخرین دیوارِ بی ضمانت\n\nمن اون فصلِ سردم وقتِ تعویض لباساته ، قیچی باغبون هم زمانی که وقتِ هَرَس تَبَرگاته\n\nاز طرفِ نیمه هایِ خالی ، نقشه یِ فرداهایِ خیالی\n\nاز طرف درخت های بی برگ ، پایانِ محضِ نونهالی\n\nاز طرفِ جنون بارِ ضایعت ، شروع بیماری تا سِرایت\n\nزخم شکنجه ای به اسم دنیا ، از سمتِ تجربه تا روایت\n\nواسه یِ تو دلسرد ، بادِ دوره گرد\n\nمنو قبولم کن ، این منَم مرگ\n\nمنم آخرین ثانیه ، آخرین هُرم گلویی که باقیه\n\nتویی آخرین حسِ پایانِ وزن ، منم آخرین قافیه\n\nرفتی میونِ دفتر ، خط کِشی نفس گیر بود\n\nنظمو زیر و رو کردی ، روندَنِت توو حاشیه\n\nکوچیک شد خونت ، اما جَهانِت نه\n\nیه زندگیِ دوبارست ، اون شعری که ازت باقیه\n\nگردید به قدّ دستات ، پنجه هاتو توو خاک\n\nجوونه از مشتت ریخت ، وقتی دستاتو وا کردم\n\nتوو خاکِ حاصل خیزِ نبودنت که جایِ رشد بود\n\nجشنِ آبیاریِ بودنتو خاطره هات به پا کردن\n\nکِشیدی دست از زنجیر ، این اعتیادو لِه کردی\n\nانزواهایِ پاکیت ، بلند من رو صدا کردن\n\nهر چی از حقیقت دیدی ، صمیمی تر شدی با من\n\nتا صفحه یِ بودنت رو با دستام تا کردم\n\nمنم آخرین لحظه ای که توو قامتی ، منم آخرین رنگی که رو شهامتی\n\nآغازِ حالِت رو توو پایانِت انشاء کردم ، زنجیرتو وا کردی دستامو به روت وا کردم\n\nحقیقت شکست بود ، خَم شدم توو زندگی\n\nدرِ زندانِ ندیدن رو رویِ دیدنت وا کردن\n\nپایِ برگه یِ حقیقت رو که شکست بود و بس \n\nبا دستِ پُر از بویِ پارکی زنجیرت امضاء کردم\n\n\n#نگار\n#مرگ\n#علی سورنا\n\nاین سریالو ببینید دوستان ، حتما ببینید.
تاریک، تلخ ولی نه خالی از امید، درست مثل زندگی.
از یکماه پیش که شروع به دیدن این سریال کردم همش خودمو سرزنش میکنم که چرا انقدر دیر شروع کردم چرااااا؟؟؟؟به معنای واقعی میشه باهاش زندگی کرد...جزء بهترین سریالاییه که تا الان دیدم
بچها یه پیشنهاد بهتون بکنم. اگه هر سریالی که دوست دارین ببینید بعد این سریال ببینید چون وقتی این سریال دیدین دیگه هیچ سریالی راضیتون نمیکنه ...... یه شاهکار به تمام معناست
FOGHOLADE ZIBA VA TAMSHAI ASLAN FEKR NEMIKARDAM IN SERIAL RO BETOONAM POSHTE SARE HAM BE SABKE DIDANE SIT COM HA DONBAL KONAM VALI INJOORI SHOD PAYANBANDIYE IN SERIAL HANOOZ BE NAZARAM BEHTARIN PAYAN BANDI KE TOYE OMRAM DIDAM HAMEYE SERIAL RO KE DIDIN KHODETOONO BARAYE 10 DAGHIGHE AKHARE EPISODE AKHAR AMADE KKONID BA HOSELE BEBINID
من به خاطر مایکل سی هال این سریالو شروع کردم ،در کل سریال مثل فیلم هایی که زندگی ساده رو به تصویر می کشن و کلی جایزه می گیرن، قشنگی این سریال اینه که در هیچ چیزی اغراق نمی کنن و شخصیتهای واقعی با همه زشتی هاش نشون میدن ، قهرمان نداره و اگر هم کسی خودشو فدای خانواده کرده از خانواده همونقدر انتظار داره ،کمی هم پوچی این دنیارو نشون می ده که همه می میرند، و هر چه سختی بکشی و دیگرانو خودتو اذیت کنی آخرش می میری مخصوصا آخرین قسمت اینو خوب نشون میده و در آخر طنز این سریال اینه که این خانواده که هر روز مرگ می بینند ولی نمی تونن ببیند که باید مثل پدرشون که فلش بک هایی از زندگیش نشون میده از زندگی کوتاه لذت ببرند
از وقتی فهمیدم مایکل سی هال نقش یه همجنسبازو تو این فیلم داشته ازش بدم اومده .
یکی از سریال هایه که هرکس باید تو عمرش یه بار ببینش ، مثه بقیه سریالا نیست که بخواد مثلن یکیو بکشه بعد همه شوک بشنو از این کلیشه ها ، آخر سریال انقد این مرگو بهت نزدیک میکنه که متحیر میشی که یه سریال چقد میشه تاثیر خوب داشته باشه و نگاهتو به زندگی عوض کنه ، یه شعر از مولانارو آخرای سریال میگه که یه جورایی بیان کننده روال کلی کل سریال هست ! مرگ ما هست عروسی ابد سر آن چیست هو الله احد شمس تفریق شد از روزنه ها بسته شد روزنه ها رفت عدد آن عددها که در انگور بود نیست در شیره کز انگور چکد هر کسی زنده ست به نورالله مرگ این روح مر او راست مدد بد مگو نیک مگو ایشان را که گذشتند ز نیکو و ز بد دیده در حق نه و نادیده مگو تا که در دیده دگر دیده نهد
کسی بهم پیشنهاد کرده این سریال ببینم ....دوستانی که دید ن این سریال ارزش وقت گذاشتن و دیدن داره ؟ چه سبکی ؟
5 قسمتشو دیدم ، حال نکردم ( یه آدم حسابی تو فیلم نبود ، همه شخصیتا داغون بودن )
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه