«آلوین ری استریت» (فارنزوورت)، پیرمرد هفتاد و سه ساله ای اهل لورنز ایالت آیوا، وقتی می فهمد برادرش (استنتن) در بستر مرگ است، می خواهد برای آخرین بار او را ببیند. اما چشم هایش ضعیف تر از آن است که بتواند رانندگی کند. سرانجام «آلوین» با یک جور ماشین چمن زنی سفر خود را آغاز می کند.
ندارد
ندارد
پیشنهاد من اینه حتما ببینیدش\nنمره من 91 از 100\nشاید اسپویل ! :\nاستریت ایهام دارد چون ممکن است منظور هم نام شخصیت فیلم باشد\nهم ممکن است منظور مستقیم بودن خط داستانی فیلم و حتی مستقیم بودن مسیر زندگی باشد\nمسیری که با توجه به مستقیم بودن ممکن است گاهی در ان گیر کنیم .... و برایمان خرج بردارد\nزیبا ترین قسمت فیلم همانجاست که استریت میگوید از سربالایی جاده راحت تر بالا اومدم !\nچه قدر این جمله زیبا بود\nدقیقا اشاره به این موضوع داره که ما همیشه نباید به دنبال سراشیبی باشیم در زندگی چون ممکن است همین اسوده پایین رفتن سخت تر باشد همانگونه که باعث شد اسرتیت به سختی ان را پش سربگذارد\n\nامیدوارم متن من باعث بشه بیشتر از فیلم لذت ببرید\n
-بدترین نکته درمورد پیری چیه؟\n وقتیه که به جوونیت فکر میکنی...\nیک فیلم درام عالی
چقدر خوب بود سفرکردن با این پیرمرد❤
خوابم برد :|||| 4 از 10
ادم دیگه به چی میتونه اعتماد کنه؟امتیاز کاربرها یا منتقدین یا اسکار ؟؟ \nروند بی نهایت کن و مسخره ای داشت. به هیچ عنوان تسویه نمیکنم ببینید. مگه ادم شل و کندی باشید.
زیاد گول کامنت های این صفحه رو نخورین ، لینچ است دیگر و طرفداران چشم بسته زیاد دارد و اما فیلم ، کارگردانی درست و صحیحی دارد ولی ماست ، ماست است دیگر هرچه سفیدتر ، تازه تر و پرچربتر باشد سرشیر که نمیشود.
این فیلم خداست واقعا سر راست ترین فیلم لینچ همه چیزش خوبه موسیقی بادلامانتی شاهکاره بازیا شاهکاره
زنده باد بزرگترین کارگردان زنده جهان دیوید لینچ کبیر
ديازپامخوردين؟.....اين لينچزپام هستش
این فیلم یکی از بهترین کارهای لینچ هست با فیلمبرداری و موسیقی و فیلمنامه ی بسیار عالی\nلینچ با این فیلم و البته مرد فیل نما ثابت کرده شاهکارهاش تنها در سبک سورئال خلاصه نمیشه ... بهترین کارگردان زنده ی دنیا ...\nدرود بر لینچ کبیر !
یه فیلم آروم و دوست داشتنی که متیو کاتبرت سریال آنشرلیتوی آخرین فیلم زندگیش درخشان بازی کرد و یکسال بعد از این فیلم درگذشت.\nروحت شاد متیو کاتبرت دوست داشتنی
شاه کاره دراماتیک
یک فیلم فوق العاده عالی. بسیار آرامش بخش و سرشار از احساس. یک درام به تمام معنا. هرگز دیدن این فیلم رو از دست ندید.
این فیلم شاهکاره موسیقیش بازیه بازیگراش همه چیش عالیه
عاشقشم وقتی میگه\nرزی عزیزم
*************\nخدای من چقد فیلم خوبی بود ـ یک فیلم ارام ـ دلنشین ـ که یک حس خوب و ارام و ارامش ب ادم میده .... مخصوصااااا موسیقی متن بسیااااااار اروم عالی که ادم رو ب اوج ارزوهاش میرسونه \n9 از 10 \n
چقد ساده بود این فیلمچقد چسبید چقد درس داشت .افتادگی آموز اگر طالب فیضی .لینچ وارد ناخوداگاه من شد با این فیلم انگار 10 جلسه روانکاوی پیشه فروید و آدلر رفتمخالی شدم با این فیلم.
پسندیم لینچ همیشه فوق‌العاده است
این فیلم زیبا بود به اندازه دوست داشتن دو برادر نسبت به یکدیگر.
تفوّقِ عمل و کنش بر ذهن و معادلات صوریِ عقل.....هیچ گاه در عرصه ی سینما این چنین زیبا و ساده ذهنِ استدلالی و تهی از ماده به نقد کشیده نشده بود.در این فیلم ِشگفت انگیز لینچ چیزی را به تصویر می کشد که از هر گونه احساساتی گرایی های بچگانه خالی است.زیرا دقیقا فیلم در لحظه ای که این دو برادر به یکدیگر می رسند به پایان می رسد.مسافرت در این فیلم مفهومی کلیدی است که در آن سختی و درد و انتظارِ ناشی از یک هدف به دقت به تصویر کشیده شده است. نمی توان در خانه نشست و حقیقت را در ذهنِ متوهم خویش به دست آورد.برای دستیابی به برخی فضایل نیازی مبرم به تجربه ی عملی و زمان وجود دارد. خود را به آزمون گذاردن و تجربه کردن آموزگار برتری است بر کلماتِ بی مکان و بی زمان.آقای استریت برای اینکه کینه را از ذهن خود بزداید باید درد و رنجِ سفر را متحمل گردد.او نمی تواند با خزعبلات روانشاسی گونه خود را فضیلت مند سازد و به آرامش برساند. روانشناسی که امروزه نیز بازارِ گرمی در میان مردمانِ ناامیدِ ما دارد_روانشاسی زردی که حقیقت و آرامش را می فروشند و جستجوی آنرا به ذهن و جهانِ خودِ فرد انتقال داده اند.آنان که زوزه می کشند حقیقت و آرامش را در ذهنِ خود بجویید.که در واقع ادامه ی سیاستِ حذفِ افراد از ساحت های عمومی و اجتماعی است و به زبانی دقیق تر می توان اندیشه ی نهفته پشت آنرا اینگونه خلاصه کرد: به لانه ی های خود بخزید. به درون ذهنِ خود فرو روید. این سیاست تمامی مسئولیت های اجتماعی یک دولت را بر گرده ی نحیف مردم می گذارد..آری آنچه لینچ در اینجا می آموزد این است: برای دستیابی به اهداف و متحقق ساختنِ آرزوها نمی توان در خانه نشست .باید جنگید. باید درد کشید. نیکی را باید در طی زمان به دست آورد. ....هرگز نمی توان با خواندن سطوری بر یک صفحه کاغذ ادعای دانایی کرد. دانایی از دل زمان و زندگی و تلاشی که برای به دست آوردنش صرف می شود به دست خواهد آمد. دانایی را باید زیست. و هیچ زیستی بدون تاوان و همچنین بدونِ دستاورد نخواهد بود..\nبودلر این چنین زیبا مفهومِ کنش مندی را در کتاب ملال پاریس به شعر می کشد:\n\n تنها کسی با دیگری برابر است که آنرا اثبات کند، و تنها کسی سزاوارِ آزادی است که بداند چگونه به چنگش آورد.
تماشایی ، زبان ناتوان از وصف احساسی که به آدم میده !
لینچ هیچ وقت فیلم ساده نمیسازه.فیلم پر از نماده.مثل کوه zion (صهیون).ملاقات با کشیش که میگه این ماموریت توست.هفت دختر آلوین و ...
ريچارد فارنزورث (پيرمرد مسافر) در واقعيت هم انسان بسيار خاص بود. او مبتلا به سرطان پروستات شد و سپس سرطان استخوان ! او يك سال پس از بازي كردن در اين فيلم كه هم نامزد اسكار و هم نامزد گلدن گلوب شده بود در مزرعه خويش خودكشي كرد! اين فيلم خودِ خودِ عشق و احساس بود كه با بازي ساده . زيرپوستي .درون گرايانه استاد فارنزورث تبديل به شاهكار شد ! اين فيلم جزو پنج فيلم بزرگ زندگي منه و بنظم هيچ تفاوتي با پدرخوانده و شاوشنگ ندارد...
عالی بود. فوق العاده زیبا بود. بهش 8 میدم..
فقط یه چیز میشه گفت : عالی و پر از امیدواری و ثبات
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه