نیک گرفتار شده و به هر دری میزند به رویش بسته است. آه در بساط ندارد. او فکری به سرش می زند: اینکه از طریق دوست دختر جدیدش لیزا، می تواند به آسانی مبلغ بسیاری پول نقد به دست آورد. اما او فکرش را هم نمی کند که در این راه با گروه های گنگستری، آدم ربایی و قتل مواجه شود...
خیلی کم
خیلی کم
آقا یه سوال اسم اون فیلم کمدی چیه که یارو صبح پا میشه می بینه بدنش با یه زن عوض شده؟ کسی می دونه راهنمای کنه ممنون
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه