«لوسی» بعنوان پیشخدمت در رستوران فست فود کار می کند و با دوستش «جیمی» که یک نوازنده است مشکلاتی دارد. «تلما» با «داریل» ازدواج کرده، مردی که دوست دارد همسرش مدام در آشپزخانه بماند، تا او بتواند تلوزیون تماشا کند. روزی «تلما» و «لوسی» تصمیم می گیرند زندگی عادی شان را کنار بگذارند و با ماشین به جاده بزنند. اما در این سفر «لوسی» مردی که «تلما» را تهدید کرده است را می کشد، و از این رو آن دو تصمیم می گیرند به مکزیک بگریزند، اما طولی نمی کشد که پلیس آمریکا دستگیرشان می کند.
زیاد
زیاد
همین که قصد میکنم آخر شب فیلمی ببینم. چشم هایم به شدت احساس سنگینی می¬کنند. پلک هایم به یکدیگر می¬چسپند و از هم باز نمی¬شوند. گاه شور فیلم بر این فشار و سنگینی غلبه می-کند و گاه تسلیم می¬شوم. اما این بار پیروزی با فیلم حیرت انگیز ریدلی اسکات بود. تلما و لوییز، شاهکاری از دشت های وسیع و پهناور غرب وحشی. حوالی ایالت تگزاس و همین جورجاها. داستان دو زن، دو زنی که برای یک خوش گذرانی ساده از خانه بیرون می¬زنند اما هیچگاه به خانه برنمی¬گردند. داستان، ماجرای رهایی و فرار است. از سلطه مردان و قانون¬شان و همه باید و نباید هایشان، تلما حتی جرئت ندارد از شوهرش اجازه بگیرد و بی اجازه برای همیشه خانه را ترک می¬کند. به اولین بار مشروب که می¬رسند. آزادی شان را جشن می¬گیرند و سرمست می-شوند. این سرمستی تلما را آسیب پذیر می¬کند. مردی که با او می¬رقصد در پارکینگ می¬خواهد به او تجاوز کند که لوییز سر می¬رسد. لوییز که این تجاوز خاطره بدی برایش تداعی می¬کند طرف را به قتل می¬رساند. کابوس مجازات این قتل و نافرمانی سایه شومی بر تعطیلات و خوش گذرانی آنها می¬گستراند. از حالا تمام فیلم تلاشی است برای فرار و گیر نیفتادن در چنگال قانون.\nتلما دختر ساده ای است و به سادگی به دیگران اعتماد می¬کند. همین امر چندین بار برایشان ایجاد مشکل می¬کند. اما در ادامه تلما سرقت مسلحانه می ¬کند و پلیسی را در صندوق ماشینش می-چپاند. او طعم رهایی را چشیده، حاضر است از دره به پایین گاز بدهد اما به عقب برنگردد.\nتلما و لوییز، این دو اسطوره زنانگی، همه نظم را برهم می¬زنند و در نهایت برای کنترلشان از هوا و زمین ارتشی اعزام می¬شود. زنان در بند، هرگاه آزاد شوند موجودات خطرناکی می¬شوند. آنها انتقام می¬گیرند و هیچگاه به عقب باز نمی¬گردند حتی به قیمت مرگ و نابودی.\nبی¬شک برای ریدلی اسکات این فیلم دستاوردی است حتی بزرگ تر از گلادیاتور، این قهرمانان زن را می¬توان گلادیاتور مدرن نامید. بازی بازیگران، فیلم را به ضیافتی از حض و شور تبدیل می¬کند.\n
فیلم خوبی بود . فیلمی سرشار از حرف های فمینیستی و قیام بر علیه روزمرگی و این جور چیز ها ... ولی شهرت این فیلم بیشتر از هر چیز به خاطر فیلمنامه عالی و بی نقص اونه.کسانی که دانشجوی رشته فیلمنامه نویسی هستند حتما اساتید شون خوندن فیلمنامه این فیلم رو به شدت بهشون توصیه کردند چون فیلمنامه این فیلم برای فیلمنامه نویس ها یه کلاس درس محسوب میشه ...
فیلم خوبی بود....همین\n\nنه شاهکار.....نه افتضاح
نقد فیلم\n\nاز اسکات فیلم شعاری ندیده بودم که دیدم.\n\nاز نگاهی که در فیلم وجود دارد اصلا خوشم نیومد و به نظرم اسکات بیشتر از آن که بخواهد یه فیلم سینمایی بسازد می خواهد بیانیه ای علیه مردان بخواند. و این مشکلش این است که بیش از حد فیلمش را سطحی و رو می کند و دیگری اثری هنری باقی نمی ماند بلکه تماماً شعار جای هنر و مایه ی سینمایی را می گیرد.\n\nتمام شخصیت هایی که به تصویر می کشد سیاه و سفیدند و به همین دلیل کاریکاتورند و حتی تیپ هم نیستند چه برسد به شخصیت. یا مردای فیلم خیلی بدند یا خیلی خوبند، بین این دو هیچ چیزی نداریم.دوربین جناب اسکات هم که اساساً سمپاتی به طرف شخصیت های زنش دارد و به آنها حق می دهد.\n\nبه نظر من فیلم نامه بیش از حد بد است و حتی یک نکته ی مثبت هم من نمی بینم بلکه تماماً همه چیز تحت تاثیر شعار فیلم قرار گرفته است. پایان فیلم که دیگه بد تر از بد میشه. اون حالت دویدن اسلوموشن هل و......\n\nبه نظر من هنر رسانه نیست که بخواهد پیام بده(اونم پیام دادن به این بدی) بلکه هنر سینما، شریک کردن تماشاگر در تجربه ای هنری است نه دادن پیام اخلاقی یا اجتمایی.\n\nجناب اسکات آنقدر دنبال دادن پیام در این فیلم هست که هیچ تحلیلی هم از جامعه ی آمریکا نمی تواند ارائه بدهد و همچنین بدتر از آن بر علیه مضمون فیلمش هم بلند می شود. چون سرکشی دو شخصیت زن فیلمش را نمی تواند به طور سینمایی از طریق برخوردهایی که با مرد ها داشته اند بسازد بلکه بیشتر این حالت را با آوردن شخصیت های کاریکاتوری مرد، به شخصیت های زنش تحمیل می کند.\n
حقیقتش مدت ها بود حوصله فیلم دیدن نداشتم ولی وقتی این فیلم رو دیدم دوباره روح و فکرم به جنب و جوش افتاد.... مدت ها بود دنبال این فیلم بودم منتهی یادم میرفت دانلود کنم.... بلاخره امشب دیدمش و به قول دوستمون اصلا دوست نداشتم فیلمش تموم شه.... سکانس آخر فیلم شاهکار بود... سوزان ساراندون بازیگر بزرگ و توانمندیه و این سومین فیلمی بود که ازش دیدم عالی بود... دوستان این فیلم رو از دست ندید یه شاهکار به تمام معنا ....برام نوستالژیک شد...
شاهکار تکرار نشدنی\n
یه درام فوق العاده دیدنی از استاد اسکات که درگیرتون میکنه.\nفقط خدا هیچوقت مردی رو اسیر زنایه احمق و الکی خوشی مثل تلما نکنه...صــلــوات
در اصل هر دو بازیگر این فیلم هم سوزان ساراندون و هم جینا دیویس نامزد اسکار بهترین بازیگر زن شده بودند.\nمشکل آقایون اینه که عادت دارن تو تمام فیلم ها نقش اول فیلم یک مرد باشه و زن ها رو در نقش های فرعی و تزیینی فیلم ببینند و به محض اینکه همچین فیلمایی با شخصیت محوری زن می بینند برچسب فمنیستی بهش می زنن\nتصور کنید اگه بجای دو بازیگر زن دو تا مرد نقش اول فیلم بودن فیلم تکراری میشد . و اون چه که این فیلم رو خاص کرد ، جنون و جاودانگی دو زن بود که ریدلی اسکات به شکل کاملا باور پذیر اون رو ساخته بود.\nاز اون دست فیلمهایی بود که هرگز دوست نداشتم تموم شه عالی بود عالی
چرا نمیشه دانلود کرد؟
مدتها بود یه همچین فیلم با حالی ندیده بودم.خیلی هیجان انگیز و جالب بود.بازی سوزان ساراندون عالی بود
براد پیپ با این فیلم معروف شد
کلیشه ای و اندکی مقوا... ارزش یک بار دیدن رو داره...
حین تماشای بعضی فیلم ها Stop می زنی.میری یک دوری می زنی.چیزی می خوری و فکر می کنی.\n\nفیلم بده؟حوصله نداری؟موبایلت زنگ خورده؟ نه! به این خاطره که نمی خوای فیلم تموم بشه.نمی خوای از دستش بدی.مثل عشق بازی و مغازله با معشوق می مونه.دوست داری تا میشه طول بکشه تا هر دو از این معجزه لذت ببرید.\n\nتلما و لوییز یک شاهکار ابدیه.نزدیک ترین فیلم از لحاظ مضمون و حتی لوکیشن به سریال بی نظیر Breaking Bad.یک درام جنایی که گاهی می خندانت و گاهی اونقدر تنت را می لرزونه که شاید اشکت جاری بشه.\n\nفیلمی با داستانی به نهایت غنی که هم بیننده اش را تا آخر میخکوب خود می کنه و منتقد سخت گیر را هم وادار به تحسین می کنه.فیلمی که در کنار پوسته و لایه ی اولیه اش,مضمون قوی اش را به ملایمت هر چه تمام تر بهت القا می کنه.یک دیوانگی تمام عیار اما شیرین.به ستوه اومدن انسان در جامعه ای که درک نمی شه و به سیم آخر زدن.همان داستان ِ بالا آمدن آن چهره ی سیاه آدم هایی که پاک اند اما درک نمی شن...\n\nهمه چیز در این فیلم در اوج قرار داره.نیازی به تعریف و تمجید مجدد نیستوفقط باید به احترام این فیلم ایستاد و کف زد.\n\n اما برسیم به شخصیت J,D با هنرنمایی برد پیت. برد پیت خود عیس مسیح هست.خود سینما.خود اتفاق.خود اوچ.فرقی نداره نقش یک خلافکار بی خانمان را بازی کنه,یک افسر خسته از جنگ,یک مامور به حبس افتاده,یک یاغی که با ایده هاش دنیا را زیر و رو می کنه,یک انسان عادی که فقط می خواد زندگی کنه اما زندگی ِ برعکسش نمی زاره یا یک کانادایی که قراره حکم آزادی یک برده بیچاره را صادر کنه...برد پیت همه این نقش ها را به خوبی هر چه تمام تر بازی می کنه.ما در هیچ فیلمی برد پیت نمی بینیم.فقط خود شخصیت را می بینیم و بس.برد پیت یک الهه ـست.\n\n5 از 5
عالی بود یه جورایی یاد بریکینگ بد افتادم ...
حتما ببین
فقط یه زن که از شوهرش کنک خورده میتونه به این بگه شاهکار.فیلم رو الکی به خاطر نمادهای فمنیستی و ازادی طلبانه مث پلان اخر فیلم بردن بالا در حالی که مفاهیمش مقوایی و تکرارین و لایق فکر شدن روشون نیستن.این فقط شعار شبه هنری نه فیلم.از کارگردان بلید رانر و گلادیاتور بعیده
فیلم بسیار زیبایی بود. همه چیش عالی بود. منم خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم.عالییییییییییییی
عالی بود..شخصیت پردازیش حرف نداشت..با اینکه پسرم ولی به طرز عجیبی با این فیلم ارتباط برقرار کردم..به تمامی دوستان پیشنهاد میکنم
از ریدلی اسکات نباید کمتر توقع داشت.عالی بود.
فیلم بسیار زیبایی هست . براد پیت هم تو این فیلم بازی می کنه و تو روزهای اوج جوانیش هست .
کارگاه فیلنامه نویسی
شاهکار ریدلی اسکات.
من که قیلم گلادیاتورو از ریدلی اسکات دیدم ....فک نمیکردم قبلش همچین فیلمی ساخته بوده... واقعا فیلم قشنگیه... داستان زندگی خیلی از ما آدماست که واسه داشتن یه زندگیه معمولی از قید خیلی از آرزوهامون میگذریم ولی یه روزی یه جایی بر حسب یه اتفاقی به خودمون میایم و میگیم نه این اون زندگی ای نبود که میخواستم...( البته ابن برداشت من بود )... فیلم نقذ میکنه جامعه اون زمان آمریکارو در مورد رفتارهایی که در قبال زن ها میشه که هنوزم این رفتارها وجود داره... آقا در کل ببینید فیلمو ...همین.
در عین سادگی دیالوگ ها و بازی ها یکی از عمیق ترین و زیباترین فیلم هایی که دیده ام.
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه