نيويورک، اوايل دهه ي 1950. «بيل لي» (ولر) از نوعي ماده ي مخدر استفاده مي کند که اعتقاد دارد در کار نويسندگي به او کمک مي کند. سرانجام «بيل» تصادفا همسرش، «جون» (ديويس) را مي کشد...
زیاد
زیاد
یک فیلم آشغاله و حال بهم زن
\n\nبه هیچ وجه فیلم همه پسندی نیست ... اگر تا به حال از کرانبرگ فیلمی ندیدید با این فیلم شروع نکنید !
عشقمه این کراننبرگ.10 از 10
فیلم به نظرم بیشتر به حال و هوای زندگی نویسنده رمان پرداخته که تحت تاثیر مصرف مواد مخدر و مرگ همسرش بوده. برای فهمیدن این فیلم باید شناخت و همچنین درک کافی از این گونه آثار ادبی که فیلم بر اساس آن ساخته شده داشته باشی من نه با فیلم ارتباط برقرار کردم و نه چیز زیادی ازش فهمیدم.
برای من جذاب و خوش ساخت نبود ولی شد تا آخر نگاش کنم. این فیلم از نظر سینمایی اکر چیزی برای گفتن هم داشته باشه برای مخاطب خیلی خیلی خاص خودشه.
بعد از دیدن این فیلم فهمیدم که فیلم های لینچ رو کاملا می فهمم.
مغزو صاف میکنه این فیلم....سیاه.سنگین.دردناک.
رمان سیاه، تلخ و غیر روایتی باروز از همان سال انتشارش در سال ۱۹۵۹ در زمرهٔ آثاری نمونه ای درآمد که طرفداران سینه چاکی دارند؛ کاری که نوعی معادل ادبی برای نقاشی های بوش به شمار می آید و البته به نظر قریب به اتفاق دوستدارانش غیرقابل برگرداندن به تصاویر متحرک. با اینکه گراننبرگ مناسب ترین فیلمساز برای کارگردانی ناهار عریان بود و هنوز هم هست! اما فیلم در سطح بسیار پائین تری از رمان قرار می گیرد. بازی ولر دیدنی است. تماشاگر عادی نمی تواند هیچ همدلی با شخصیت ̎بیل لی̎ داشته باشد، در عین حال نیز نمی تواند بازی ولر را تحسین نکند. فیلم قرار بود در طنجه فیلمبرداری شود و با آغاز جنگ خلیج فارس، گروه فیلمسازی به ناجار دنیای غیرطبیعی باروز را به تمامی در استودیو باز ساختند.
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه