سریال ساخته کارگردان لهستانی "کریشتوف کیشلوفسکی" بوده و هر کدام از قسمتهای آن بر اساس یکی از ده فرمان تورات ساخته شده اند و مشکلات اخلاقی و انسانی که شخصیتها با آن روبرو می شوند را به تصویر می کشد...
Dekalog, dziewiec
یا خدا ..عجب شاهکاری بود
بی شک کیشلوسکی و آثارش شناسنامه سینما هستند...
جادو جادو جادو. چیز دیگه ای نمیتونم بگم
با سلام\nدر روزگاری که زرق و برق سینمای مدرن و لذت بصری بر تمام مسایل سینما سایه انداخته این سریال اگر نگیم منحصر بقرد که استثناست. اگربدنبال لذت های بصری هستید، اگر بدنبال هیجان از نوع مارولی هستید، اگر بدنبال 4k ّیا FHD هستید اگر بدنبال دیدن بازگیران جذاب هستید این سریال را نبینید، این سریال برای شما کسالت بار خواهد بود. این سریال وفادار به اصولیست که وقتی سینما از حد سرگرمی خارج و تبدیل به هنر شد پایه گذاری شد. این سریال در مورد انسانیت از ابعاد مختلف و بر محور مذهب است که لایه های عمیق و تو در تویی دارد، سریال در دفاع از مذهب یا رد آن نیست، هیچ پرسش مذهبی شما پاسخ داده نمیشود، اما تجربه شخصی من قرار گرفتن در برابر روح خودم بود. خالق هنرمند اثر با ظرافت و زیبایی و برپایه مذهب شما را بصورت غیر مستقیم با حرف هایی که شاید نتوانید بر زبان بیاورید روبرو میکند. شما د راین سوال می بینید که ترس ها و تردیدها، کفر و ایمان و سوالات و تردیدها زبانی جهانی و بین المللی است. برای دیدن و درک این سریال باید ذهن باز داشت.
عالی\n
چرا زيرنويسش هماهنگ نيس من پدرم در اومده هرچي زيرنويس ميگيرم هماهنگ نيس
چرند محضه\n\n جیف از حتی 1 مگابایت پهنای باند که آدم حرومه چنین چرندیاتی بکنه!\n\nاصلا تماشاگر پسند نیست.\n\nصرفا کادر بندی هایی که در فیلمبرداری بکار گرفته شده کلاسیک و خاص هست و البته دیگه مرسوم نیست!\n
من این سریال رو دوسال پیش دیدم دوستان . خیلی آموزندست .
ایول همین دو سه روز رفتم ببینم دیدم کیفیتش داغونه پشیمون شده بودم
ممنون بابت کیفیت نسبتا بهتر\nاین شاهکار حیف بود با اون کیفیت پایین
تیانی جان ده فرمان مال توراته نه انجیل
نقد فیلم ده فرمان (قسمت اول)::\nهدف علم این نیست که در را به سوی دانش بی نهایت باز کند. بلکه این است که خطاهای بی نهایت را محدود کند. برتولدبرشت من یهوه، خدای تو هستم. هیچ چیز را جز من خدای خودت مگردان و بر چیزی جز من تعظیم مکن. فرمان اول - تورات\n\n**************\nخلاصه داستان: قسمت اول ده فرمان درباره مردی به نام کریستف و فرزندش پاول است.کریستف برنامه نویس و استاد رشته کامپیوتر است و فرزندش را نیز مانند خودش با علوم کامپیوتر آشنا میکند. پاول نیز بسیار باهوش و مستعد در این زمینه است. یک روز زمستان پاول میخواهد روی دریاچه پاتیناژ بازی کند و پدرش برای محاسبه قطر و مقاومت یخ برنامه ای می نویسد که به آنها اطمینان میدهد یخ تا سه برابر وزن پاول را تحمل میکند. اما زمانیکه پاول برای پاتیناژ روی دریاچه میرود یخ میشکند و در آب غرق میشود.فیلم بیشتر شبیه یکی از قسمت های سریال شاید برای شما هم اتفاق بیافتد است! کریستف به خدا باور ندارد. در صحنه ای که پاول از پدرش درباره بعد از مرگ میپرسد مشخص است که او کاملا یک ماتریالیست است. از طرفی او به شدت به کامپیوتر و محاسباتش ایمان دارد. او حتی با کامپیوتر شخصی خودش در خانه حرف میزند و در صحنه ای کامپیوتر نیز جواب او را میدهد. در زمانی که این فیلم ساخته شده، کامپیوتر نهایت علم زمان بوده و میتوان آنرا نماد علم تصور کرد. بر اساس فرمان اول، یهوه به مخاطب خودش میگوید که تنها خدا، اوست و جز او کسی را نباید پرستید و بر اساس داستان فیلم کریستف که جای خدا، مظهر علم را میپرستد با دست خودش فرزندش را به قربانگاه میفرستد. مساله فیلم همان مساله قدیمی نبرد دین با علم است و این نخستین ایرادی است که میتوان به طرح داستان وارد دانست. فرمان اول در مورد پرستش خداوند است نه پذیرفتن دین. فیلم به اشتباه باور به خدا را با باور به دین یکی دانسته است. در صحنه ای که عمه پاول دارد با او صحبت میکند عکس هایی از پاپ واتیکان به پاول نشان داده میشود. همچنین در جای دیگری عمه ایرنا به کریستف زنگ میزند و از او میخواهد که پاول را برای آشنایی با دین به کلیسا ببرد. کاملا واضح است که مساله کیشلوفسکی در این فیلم مساله دین است نه خدا در صورتیکه فرمان اول به هیچ عنوان به پذیرفتن دین امر نمیکند و به پرستش خدایی یگانه اشاره دارد. برای اینکه پاول با خدای یگانه آشنا شود تنها راه، رفتن به کلیسا و انتخاب دین و آشنایی با پاپ نیست. خصوصا که پاپ کاتولیک است و خودش به خدای واحد ایمان ندارد و معتقد به تثلیث است! این هم فارق از تمامی جنایات و فسادی است که در کلیساها جریان داشته و دارد. اما تناقضات فیلم به همینجا ختم نمیشود. شخصیت کریستف یک شخصیت به شدت متناقض است. او مظاهر علم را میپرستد اما در آخر، زمانیکه جسد پاول را از آب دریاچه میگیرند مقصر را خدا میداند و اعتراضش را به مریم مقدس میکند! که در اینجا هم با یک صحنه کلیشه ای از ریخته شدن شمع بر گونه مریم مقدس، که شبیه اشک ریختن اوست، مواجه میشویم! فیلم کریستف را شخصی نشان میدهد که در درونش به خدا ایمان دارد اما از سر لجاجت یا به قول عمه ایرنا در اثر یافتن اعداد و روابط بین آنها خدا را فراموش کرده است. پس کریستف واقعی، آن ماتریالیست علم گرایی که درابتدای فیلم نشان داده شد نیست و بیشتر یک احمق است که میداند خدایی وجود دارد اما بی هیچ دلیلی او را انکار میکند! وجود چنین شخصیتی در فیلم برای کیشلوفسکی لازم است. اگر کریستف یک ماتریالیست علم گرای واقعی باشد هیچگاه اشتباه محاسباتی خودش را گردن مریم مقدس نمی اندازد و لزومی هم ندارد مریم مقدس برایش اشک بریزد. یک علم گرای واقعی با چنین تراژدی بزرگی که برایش رخ داده زندگی اش را وقف این میکند که دستگاهی اختراع کند که بدون خطا قطر و مقاومت یخ را اندازه بگیرد تا این حادثه باز تکرار نشود و خاصیت علم این است. کشتی تایتانیک با صدها مسافرش غرق شد اما دنیا به پایان نرسید. پس از آن تست ضربه برای بدنه کشتی ضروری شد و یکی از خطاهای کشتی سازی رفع شد. کریستف هم اگر یک علم گرای واقعی است باید چنین بیاندیشد نه اینکه تقصیر را گردن نقاشی مریم مقدس بیاندازد! اما کریستف خلق شده توسط کیشلوفسکی اینگونه نیست. علی رغم سخنرانی های عالمانه اش در دانشگاه به هیچ کدام از آن حرفها در درونش معتقد نیست و در اصل یک شخصیت لجباز و گزافه گوست و فیلم هم هیچ علتی از این لجبازی کریستف با خودش نشان نمیدهد. گویی کیشلوفسکی در دنیایی زندگی کرده که در آن بیخدایان تنها مشتی آدم لجباز بوده اند که میدانند خدا وجود دارد اما بی دلیل او را انکار میکنند! اما سوالی که خارج از طرح داستان میتوان عنوان کرد این است که اساسا در رخ دادن این حادثه چه کسی مقصر است؟ کریستف؟ مریم مقدس؟ پاول؟ یا کامپیوتر؟ شاید برای مردم امروز که کامپیوتر بخش لاینفک زندگی شان باشد قضیه واضح است که کامپیوتر نمیتواند مقصر باشد! اما فیلم مقصر را کامپیونرنشان میدهد! کامپیوتر در این فیلم به نوعی نماد شیطان است. خود بخود روشن میشود و پاسخ به حرفهای کریستف میدهد. بعد ازینکه جسد پاول را از دریاچه بیرون می آورند کریستف به خانه میرود و در اینجا شیطانی ترین وجه کامپیوتر را در فیلم میبینیم که باز خودبخود روشن شده و میگوید: من آماده ام فیلم میگوید اگر کریستف به جای کامپیوتر به خدا ایمان داشت پسرش را روی یخ نمیفرستاد. همانطور که پسر همسایه، همبازی پاول، روی یخ نرفت. به ظاهر و به طرز ناشیانه ای این حرف درست به نظر میرسد اما مسئله اینجاست که اصلا نیازی نیست کریستف به جای علم، خدا را ستایش کند. کافی است کریستف به جمله ای که در ابتدای این نقد نوشته شده است (و منطقا هر دانشمندی در حد کریستف این را میداند) باور داشته باشد. یعنی بدون باور به خدا، علم را دارای خطا بداند. جالب است که تناقضات شخصیت کریستف در اینجا هم دیده میشود. کریستف با وجودیکه محاسبات کامپیوتری اش را میکند و به نتیجه میرسد اما باز به کار خودش شک دارد و برای امتحان کردن مقاومت یخ، خودش میرود و با وزن خودش آنرا امتحان میکند. جالبتر آنجاست که دوره گردی را در اطراف دریاچه میبیند که آتش روشن کرده و به همین علت به پاول میگوید که در فاصله 15 متری آن قسمت پاتیناژ بازی کند. محاسبات کریستف به شدت دارای نقص منطقی است. مثلا همینجا معلوم نیست این 15 متر را از کجا می آورد؟! در جاییکه میخواهد مقاومت یخ را محاسبه کند از سازمان هواشناسی دمای امروز، دیروز و پریروز را میگیرد اما نمیپرسد که این دما در چه ساعتی از روز بوده؟! ضمن اینکه این جامعه آماری برای برآورد مقاومت یخ کافی نیست، کریستف باید از هواشناسی پیشبینی دمای فردا را هم مد نظر قرار میداد. علاوه بر اینها در محاسبه مقاومت یخ شوری، سختی و اسیدیته آب هم مهم است که معلوم نیست کریستف چگونه بدون داشتن این پارامترها و فقط با گرفتن دمای هوا خواسته مقاومت یخ را محاسبه کند؟! همه اینها در کنار هم شخصیت کریستف را نه تنها یک دانشمند و علم گرا معرفی نمیکند بلکه بیشتر فردی معرفی میکند که در جهل مرکب فرو رفته و نمیداند که شیوه درست محاسبه مقاومت یخ را نمیداند! برتراندراسل میگوید مهمترین تفاوت علم و دین در این است که علم برپایه مشاهده و آزمایش است اما دین مبتنی بر اعتبار. برای مثال یک مسلمان گوشت خوک نمیخورد چون پیامبرش و کتاب آسمانی اش اینطور گفته است. یک مسلمان هیچگاه گوشت خوک را مورد آزمایش قرار نمیدهد تا اثبات کند مضر است و بعد از خوردن آن اجتناب کند. برای او همینکه پیامبرش چنین گفته دارای اعتبار است. اما یک علم گرا گوشت خوک را آزمایش میکند و در صورت مضر بودن نمیخورد و اعتبارش را از روی آزمایش و مشاهده به دست می آورد. بنابراین کریستف که در شیوه مشاهده و آزمایش خود چنین خطاهای فاحشی را مرتکب میشود به هیچ عنوان علم گرا محسوب نمیشود و تلاش فیلم هم برای علم گرا معرفی کردن او تنها محدود به زمانه خودش است که مردم سر از علوم کامپیوتر در نمی آوردند و هرکسی پشت کامپیوتر مینشست دانشمند محسوب میشد! نکات مثبتی که در فیلم به چشم میخورد استفاده از تعلیق بسیار هنرمندانه در سکانسهای پایانی است که اضطراب کریستف را به خوبی به مخاطب منتقل میکند. همچنین موسیقی فیلم نیز بسیار متناسب با محتوای فیلم است. به بازی بازیگر نقش اول فیلم (بارانوفسکی) نیز به عنوان یکی دیگر از نقاط قوت فیلم میتوان اشاره کرد. اما در نهایت باید این سوال را مطرح کرد که اگر کیشلوفسکی با چنین تفکری امروز زنده بود و میدید که بشر با اتکا به علم، موجود زنده هم شبیه سازی میکند چه عنصری را به جای آن کامپیوتر نفتی مظهر علم قرار میداد؟ اگرچه در سال ساخت این فیلم (1989) نیز علم دیگر اعتنایی به این حد از اعتماد به نفس مذهبیون نداشت و با سرعت سرسام آوری در حال پیشرفت بود.\n\nمنبع نوشته ایران کریتیک
استفاده از مغالطه توسل به عواطف و احساسات از مصادیق بارز این اثر بود
قسمت یک سریال یک طرف بقیه سریال یک طرف دیگه، اشک من رو در آورد :(
سریال با زبان لهستانی و کیفیت DVDrip امتیازشم 10 باشه خدایی نمیشه دید!!!
Zir nevis nadare ke\n
بسیار تشکر از اینکه این مینی سریال رو گذاشتین. دست شما درد نکند.
شاهکاری از یک نابغه...\n\nبی شک این اثر استاد کیشلوفسکی ریباترین در نوع خودش میباشد، البته از این مرد انتظاری کمتر از این هم نمیرفت.\nمرد بلامنازع سینمای شرق...\nکسی که مستندهایش دیدی تازه به جهانیان داد\nکسی که با سه رنگ در سینمای جهان طرحی نو درانداخت\nکسی که از جور زمان و حاکمان زخم بر دل داشت\nکسی شیفته دوربینش بود ولی از شانس کورش امکان پخش آثارش را نداشت...\n\nبه یاد بیادماندنی ترین هنرمند لهستان... \n\n
اولین فیلمی که از این کارگردان دیدم همینه و تصمیم گرفتم سینماییهاش رو هم ببینم\nاما چرا ؟\nبعد از مدتها تغییر ذاعقه توسط هالیوود با دیدن این سریال باز به یاد انسانیت و معنویت واقعی افتادم، معنویت و مفاهیمی که به طرز عجیبی از توصیفش عاجزم. \nبعضی چیزها رو میشه احساس کرد و فهمید اما نمیشه بیانش کرد و این هم از هنر این کارگردانه
salam download nemishe\n
مثه بفیه کارای کیشلوفسکی موسیقیش خداس\nمن قسمت چهارمشو خیلی دوس دارم
واقعا اگر 100 بار دیگه هم این سریال رو ببینی باز هم کمه \nحیف که کیشلوفسکی از دنیا رفت حیف.
دان نمیشه
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه