Blue Velvet Poster

Blue Velvet 1986

7.7 Rating
197K
76
نمره منتقدین

«جفری بومانت» (مک‌لاکلان)، دانشجوی کالج، گوش بریده انسانی را در مزرعه‌ای متروک می‌یابد و همراه یک دختر دبیرستانی معصوم، «سندی ویلیامز» (درن) پی کشف معمای آن بر می‌آید...

David Lynch
نامزد 1 جایزه اسکار و 18 جایزه دیگر

سایر جزئیات

R

شدید

شدید

1986-08-30
120 دقیقه
$6,000,000.00
$8,618,766.00

کالکشن های مرتبط

برترین فیلم های دهه 80 از دیدگاه ایرانیان #1
برترین فیلم های دهه 80 از دیدگاه ایرانیان #2
برترین فیلم های دهه 80 از دیدگاه ایرانیان #3
برترین فیلم های دهه 80 از دیدگاه ایرانیان مشاهده
معروف ترین فیلمهای حال حاضر در جهان #1
معروف ترین فیلمهای حال حاضر در جهان #2
معروف ترین فیلمهای حال حاضر در جهان #3
معروف ترین فیلمهای حال حاضر در جهان مشاهده
مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار #1
مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار #2
مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار #3
مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار مشاهده
پربازدیدترین فیلمهای سایت #1
پربازدیدترین فیلمهای سایت #2
پربازدیدترین فیلمهای سایت #3
پربازدیدترین فیلمهای سایت مشاهده

دیدگاه کاربران

ارسال دیدگاه
mohammad.saber_dream8's avatar mohammad.saber_dream8
2 سال پیش

خیلی خیلی خیلی ..... من که دیوانه اشم !

saeedmolavi95's avatar saeedmolavi95
2 سال پیش

اینو جاده مالهلند و کله پاک کن از آثار فاخر لینچند

ha.taghizadeh90's avatar ha.taghizadeh90
2 سال پیش

من از این فیلم زیاد خوشم نیومد

یوسف شکرآبادی's avatar یوسف شکرآبادی
7 سال پیش

خدایا شکرت از اینکه لینچ رو آفریدی

roooba.go's avatar roooba.go
8 سال پیش

پرسش های بی پاسخ و کنایه آمیز این فیلم... یا پاسخ های دردناک\n\nجهان جای خطرناکیست !\nنه به خاطر وجود افراد ستمگر و ددمنش \nبلکه به خاطر وجود افرادی که در برابر آنها نمی ایستند!\nالبرت اینشتین\n

roooba.go's avatar roooba.go
8 سال پیش

اصلا فیلمی نیست که بخوای ازش لذت ببری مگر اینکه مشکل روحی داشته باشی \nفیلمی واقعا تاثیر گذار که به نظرم تاثیراتش رو هم گذاشته \nمفاهیمی توی این فیلم وجود داره که David Lynch به اونها اشاره کرده مخصوصا دیالوگ ها که واقعا جدی بیان شده

mojtaba's avatar mojtaba
8 سال پیش

تو کل فیلم باید از خودت سوال کنی چرااین صحنه رو نشون داد.فیلمپر از سمبل و نماد این فیلمی سرگرم کندده نیست

Soheyl888's avatar Soheyl888
8 سال پیش

اخطار خطر لو رفتن داستان\nنقد فیلم: مخمل آبی (Blue Velvet) اثر دیوید لینچ\n\n«دنیای عجیبیه، نه؟»\nمخمل آبی روایتی داستانی سرراست با زیرساختی سوررئال است. در واقع می توان گفت مخمل آبی آغاز راه پر فراز و نشیب سینمایی فیلمسازی مستعد همچون لینچ بود. در این روایت مرموز آنچه مسلم است تجربه نوآوری در زبان سینماییدیوید لینچ است، توجه به ایهام و فضای وهم آلود و تعلیق آن هم نه از نوع تجربه شده و کلاسیک آن؛ توجه مفرط به ضمیر ناخودآگاه که فروید روانشناس فقید نظریه پرداز بزرگ آن است. ضمیر ناخودآگاه مسئله ایست که به شکلی تلویحی دستمایه آثار لینچ قرار گرفته است. این نوع نگرش از مخمل آبی شروع می شود و در بزرگراه گمشده و جاده مالهالند ادامه می یابد. با این اوصاف مخمل آبی فیلمی نیست که بتوان آن را روانشناسانه محض قلمداد کرد. به نظر می رسد لینچ خود را مسئول اثبات نظریه جنجال برانگیز فروید می کند. به هر حال این نگاه که مایه روانشناسانه دارد در زبان سینمایی او شکل محسوس به خود نگرفته است و این از ویژگیهای سوررئالیسم است و نه مزیت آن. لذا نمی توان حکم داد که چنین فیلمی کاملاً روانشناسانه و یا اجتماعی محض است. هر چند سادیسم و مازوخیسم نقطه تکیه روایت مخمل آبی است. \n\nمخمل آبی در کارنامهدیوید لینچ David Lynch قبل از بزرگراه گمشده و جاده مالهالند قرار می گیرد و همانگونه که ذکر شد آغاز تجربه زبان لینچ در بیان روایت است. بنابر این کمتر با پیچیدگیهای فیلمهای بعدی مواجه هستیم. داستان تقریباً خطی و سرراست است و گره خاصی بین حقیقت و مجاز وجود ندارد. تمام بخشهای داستان در حقیقت به سر می برند و به رغم جاده مالهالند و بزرگراه گمشده رویایی دیده نمی شود. با این وجود، فیلم نسبت به دو نمونه یاد شده دارای تعلیق و عمق بیشتری است. درگیری مخاطب با آدمهای فیلم عمقی است و نشانه های پیچیده باعث نمی شود تا بیننده خط اصلی را گم کند و روایت را از دست بدهد. برای همین است که باید فیلمی مثل مالهالند را چند بار دید اما تماشای این فیلم دو بار کافی است.\n\nفیلم نگاه اجتماعی غامضی دارد و رسالتش انتقاد شدید اجتماعی است. لینچ همچون یک آگاه دلسوز دردهای اجتماعی مانند دگرازاری، همجنس بازی، فحشا، اعتیاد و سرکشی آنها را گوشزد می کند و به تصویر می کشد. در سکانس اولیه محیطی سرسبز را می بینیم که در نگاه نخست جز پاکی و سبزی و طراوت چیزی در خود ندارد. اما لینچ دوربین خود را همچون یک ادیسه ماجراجو به عمق گیاهان می برد و حشرات زشت را نشان می دهد. این حشرات نماد بزهکاران هستند که بدون وجود آنها جامعه کماکان با طراوت، شاداب و سبز خواهد بود. جامعه آبستن بزهکاری و خلاف است و در برخوردهای اولیه هیچ یک به چشم نمی آیند و با خوشبینی احمقانه با مکاشفت نیز در نظر نمی آیند.\n\nجفری (با بازی کیل مک لاچلان) جوانی است بی باک، شفاف و پاک. او ابتدا از وجود حشرات زشت داخل گیاهان بی اطلاع است. او گوش بریده ای پیدا می کند که در محاصره مورچه هاست. مورچه ها که از جنس همان حشرات هستند دار و دسته فرانک (با بازی دنیس هوپر) آدم دزد هستند. فرانکی که شوهر و فرزند دروتی (با بازی ایزابلا روسیلنی) را برای نیل به اهداف سادیستیک خود و در سیطره ضمیر ناخودآگاه دزدیده است. پلان گوش بریده و مورچه ها به جز اینکه گره اولیه داستان و تعلیق ابتدایی را تولید می کند رسالت دیگری نیز دارد. لینچ با این پلان ما را به یاد «سگ اندلسی» لوئیس بونوئل و سالوادور دالی پیشکسوت سوررئالیسم در سینما می اندازد. در سگ اندلسی چند پلان از رژه مورچه ها روی دست قهرمان داستان را می بینیم. این یادآوری هم نوعی عرض ارادت است و هم نوعی اطلاع رسانی از اینکه با چه سبکی روبرو هستیم. فرانک به طرز غریبی از بدن دروتی استفاده می کند. از آن لذت می برد و جای لذت جنسی را برای او با پذیرفتن انتزاعی خشونت به شکل جایگزینی ارزشها و امیال غریزی عوض می نماید. دروتی دوست دارد به جای احساس لذت جنسی کتک بخورد چون این را یک ارزش می داند. مهم نیست که این ارزش از نظر دیگران مورد مواخذه یا تمسخر قرار بگیرد یا خیر. آنچه اهمیت دارد پذیرش خشونت است. چیزی که برای انسان فطرتاً قابل قبول و تباین نیست اکنون به نوعی دارو و مخدر تبدیل می شود. چیزی که دروتی را از تفکر باز می دارد و او نماینده اجتماعی است که فطرت پاک را از دست داده است. جفری که نقطه مقابل است وارد این جامعه (به طور عموم) و در تقابل با فرد لجام گسیخته و آلوده به شهوت خشونت زده (به طور خاص) قرار می گیرد. نقطه عطفی که لینچ برای این تقابل در نظر می گیرد جالب است: سکس. وقتی جفری با دروتی هماغوش می شود از این کار لذت می برد و این نشان دهنده سلامت اوست اما برای دورتی این امتیاز یا لذت نیست. او از جفری می خواهد که او را کتک بزند. لینچ بسیار زیبا عقیم شدن جامعه و فرد را از نظر ارزشهای بصری و از نوع سرسپردگی سادیستیک و روان پریش به تصویر می کشد. آیا ما به ازای متقابل از نوع زنانه در فیلم برای دروتی وجود دارد؟ بله، او دختری است درست از جنس جفری به نام سندی (با بازی لورا درن) که نیمه مکمل جفری است. او کسی است که جفری را از نقص به کمال می رساند و آنها یکدیگر را همپوشانی می کنند. هر دوی آنها با هم پرنده ای می شوند که حشرات را شکار می کند. به نماد پرنده دقت کنید. در یک سکانس پرنده ای را می بینیم که یک حشره را شکار کرده است. پیشتر از این سکانس هم سندی خوابی را تعریف کرده بود که در آن پرنده ها آمده بودند، طبیعت به طراوت رسیده بود و ظلمت با ظهور عشق رخت بر بسته بود. لینچ نتوانسته رویا را از سوررئالیسم خود حذف کند منتها این بار رویا به جای تصویر تعریف می شود.\n\nفرانک روان پریش است و سرآمد همه بزهکاران. او حشره ایست که در نهایت به منقار پرنده شکار می شود. او پذریش خشونت را تبدیل به ارزش کرده است. وقتی جفری را کتک می زند زن همدستش با غرور تمام می رقصد و دیگران هیچ انزجاری نشان نمی دهند. در اینجا تنها دروتی است که فرانک را منع می کند. او پذیرفتن این ارزش معکوس را تنها برای خود می پسندد و نشان می دهد که هنوز رگه هایی از معرفت در وجودش باقی مانده است.\n\nلینچ از رنگ نیز به عنوان نماد استفاده کرده است. رنگ آبی نماد گناه و شهوت است. چیزی که بزهکاران اجتماعی و بدون فطرت (اگر بخواهیم کلی تر نگاه کنیم) به آن اعتیاد دارند. دقت کنید که در گوشه و کنار فیلم مخمل آبی به چشم می خورد. فرانک یک تکه مخمل آبی را چون معتادی که باید زود موادش را مصرف کند در دهان می گذارد و آن را در انتها لوله کرده و در دهان شوهر دروتی که گوشش را بریده است قرار می دهد. لباسی که بر تن دروتی سکس زده است مخمل آبی است. نماد رنگ آبی بعدها در فیلم جاده مالهالند تکرار شد. رنگ قرمز نماد غریزه است. پرده های خانه دروتی به رنگ قرمز هستند و هرجا جفری با دروتی تماس دارد قسمتی از پرده ها در کادر قرار دارند. رنگ پردازی اتاق دروتی هم قرمز است. کوبریک بعدها از این نوع سمبلیسم در Eyes Wide Shut استفاده کرد. رنگهای ابی و قرمز در این فیلم نیز به وفور استفاده شدند.\n\n«مخمل آبی» فیلمی در انتقاد بزهکاری و فحشاست. لینچ تنها طرح سوال نکرده است. او دوای درد اجتماع مدرن امروز را درستی و عشق می داند. او پلیدیها و راه مقابله با آنها را به درستی نمایش می دهد. این فیلم در نکوهش و آسیب شناسی سادومازوخیسم نیز هست. از لحاظ مضامین روانشناسی بحث های مفصلی در ارتباط با فیلم می توان ارائه کرد که در این مقال نمی گنجد. هرچند این سبک بارها توسط خود لینچ تکرار شد اما مضمون ناب و روایت بی پرده آن هنوز یکه باقی مانده است. مخمل آبی ماندگار است، همانطور که خود لینچ در سینمای مستقل آمریکا جاودان خواهد ماند.\nمنبع:سایت اسکارفیلم

اشکان باستانی's avatar اشکان باستانی
8 سال پیش

فیلمی جالبو خاص با هنرپیشگان خاص و خوب کلا خوشم امد

babakiranzamin's avatar babakiranzamin
8 سال پیش

در داشتن آرزوی چنین عشقی عمریست که سر دربیابان نهاده ایم..

djmilad35's avatar djmilad35
8 سال پیش

مخمل آبی پیچِ جاده لینچ شدن...\nاز کله پاک کن که بگذریم، مخمل آبی اساسی ترین گام لینچ برای لینچ شدن بود. ریشه های موجود در این اثر بود که در کارهای بعد لینچ رشد نمود و نهایتا در جاده مالهلند به ثمر نشست. به همین جهت خوانش عمیقتر این اثر امری الزام آور است. از این رو حسب دانش ناقص و فضای محدود سایت مطالبی راجع به این اثر را مطرح مینمایم؛\nمخمل آبی( این نام برگرفته شده از آهنگ بابی وینتون است) فیلمی نئو نوآر(Neo-noir ) که به سبب همین سبک و تعلیقی کلاسیک و فضای وهم آلود خود یک اکسپرسیونیسم انتزاعی را تداعی میکند؛ \nیکی از عمده مباحث سبک مخمل آبی ست؛ عده این فیلم را رئال و تعدادی دیگر سورئال معرفی میکنند و هرکدام دلایل خاص خود را مطرح میسازند.\nاگر به نظریات سورئال مراجعه کنید مسلما جای دادن این فیلم در این حوزه محل بحث خواهد بود. \nبا تعاریف پل الوار و شاید نروال این فیلم دارای شاخصه های سورئال میباشد در حالی که طبق نظریات بونوئل این فیلم نمیتواند یک سورئال جدی باشد. البته خود لینچ با سکانس ابتدایی قصد ارتباط و اتصال خود را با پدران و بدنه سورئال دارد ولی آنقدر عمیق و قابل بحث نیست که بتوان بدان استناد کرد.\nبنده نیز نظریه بونوئل را ارجح میدانم چرا که بحث در سینماست نه شعر و ادبیات، با این وجود نمیتوانم از رگه های ریز سورئالیسم نیز گذر کنم. بنده به نام رئال جادویی گرایش بیشتری دارم.\nمخمل آبی از روایتی خطی بهره میبرد. بر خلاف آثار بعد لینچ این فیلم بسیار سرراست، منطقی و به دور از هرگونه پیچیدگی (بالاخص تلفیق واقعیت و مجاز و از بین بردن ظرف زمان و مکان) میباشد؛ این ویژگی که خود باعث تعلیق و ارتباط با مخاطب میباشد در آثار لینچ به مرور رنگ باخت...\nشهوت، هوس، مازوخیسم... آبی... \nو چه زیبا این رنگ را انتخاب کرد. آبی... چه زیبا دکوپاژ کرد تا این آبی شهوت زده را نشان دهد. همه چیز در این فیلم آبی ست حتی آنهایی که آبی نیست... روش استفاده از این سمبل حیرت انگیز است... آن دروتی چنان آبی شده بود که انگاری خود شهوت است...\nسازنده در این اثر همگام با پیشبرد سبک خاص رسالت اجتماعی خود را نیز بیان میکند و همین موضوع سبب تمایز چنین مولفانی از سایر باصطلاح هنرمندان میگردد.\nلینچ؛ سادومازوخيسم، اعتیاد، فحشا و غیره و ذالک را تحت شدید ترین انتقاد ها قرار میدهد. چنان نمایش میدهد به بازی گرفته شدن و تحقیر انسانیت را که منزجر شدن و تهوع از این صحنه ها جزء لاینفک دیدن این اثر شده است... سیاه...\nاین فیلم، پیچِ جاده لینچ شدن لینچ شد...

aghchary's avatar aghchary
8 سال پیش

فیلم های لینچ واقعا تاثیر گذاره و این فیلم هم خالی از این خاصه نیست ولی بلوار ملهن به مراتب قوی تر از مخمله آبیه

abbasabbath's avatar abbasabbath
9 سال پیش

فیلم بسیار خوبی بود.\nدیوید لینچ مثل یک پدر دلسوزی هستش که میبینه بچه هاش دارن به بیراهه کشیده میشن و سعی داره مستقیم و غیر مستقیم اونها رو سر به راه کنه.\nبعد از تماشای فیلم حتما نقدش رو بخونید.\nنمره ی من به ابن فیلم 8 از 10

mirahssani's avatar mirahssani
9 سال پیش

بقیه کارهای دیوید لینچ رو بیشتر می پسندم

niel_p's avatar niel_p
9 سال پیش

6/10\nبرای زمان خودش فکر کنم خوب بوده و با این درجه سنی بیشتر از اون چیزی که لیاقت داشته مخاطب پیدا کرده\nبازی بازیگران 8/10\nداستان 5/10

shaghayeg-1392's avatar shaghayeg-1392
9 سال پیش

خوب بود بیشتر رازآلود بود تا معمایی یه فیلم ساده و سرراست بود چیز پیچیده‌ای نداشت یکسری نمادها درش ذکر شده بود که با موضوع فیلم مرتبط و همخوانی داشت که توی زندگی عادی هم با این نمادها سرکار داریم من چون ژانر جنایی مورد پسندم بود دوست داشتم اما اگه دنبال یه فیلم پیچیده پر هیجان. وچالش برانگیز جنایی هستید این فیلم جزو اون دسته نیست

dashakol777's avatar dashakol777
9 سال پیش

فیلم سرگرم کننده ایه و دیدن این فیلم حتی به دوستانی که به قول معروف لینچ باز نیستن هم توصیه میشه . \n\n\nخیلی هم دنبال فلسفه ی رنگها و غیره توی این فیلم نباشید چون این سفسطه ها گاه حواشی هستن و روح و جان اثر و فرایند نگریستن رو از بین می برن .میشه از هر زاویه ای هزاران صفحه مقاله در مورد هرچیزی نوشت ولی لزوم این کار بستگی به نوع اثری داره که باهاش مواجه هستیم. \n\n بالاخره هر کارگردانی در عین حالی که سعی می کنه بهترین عملکرد را در هر فیلمش داشته باشه خواسته یا ناخواسته آزمون و خطا و گریز به سبک و سیاقهای دیگر هم می زنه که باعث میشه ذخیره ی ذهنی اون کارگردان برای کارهای بعد و شکل گیری سینمای پخته ی اون غنی تر بشه. و اگر نگاهی به تاریخ ساخت فیلمهای کارگردانان بندازیم می بینیم که تاثیرات زمان بر فکر اونها در دوره هایی نمودارهایی رو تشکیل میده. که در نمودار کاری برخی کارگردانان گاه سینمای رو به جلو و گاه پسرفت را شاهد هستیم. ولی برای قضاوت در مورد یک کارگردان باید به طور کلی تمام فیلمهاشو مورد ارزیابی قرار داد.\nاز این کارگردان فیلم \nRabbits\nرا هم نگاه کنید . \n\n

امین's avatar امین
9 سال پیش

«دنیای عجیبیه، نه؟»\n\nمخمل آبی روایتی داستانی سرراست با زیرساختی سوررئال\n\nفیلم نگاه اجتماعی غامضی دارد و رسالتش انتقاد شدید اجتماعی است. لینچ همچون یک آگاه دلسوز دردهای اجتماعی مانند دگرازاری، همجنس‌بازی، فحشا، اعتیاد و سرکشی آنها را گوشزد می‌کند و به تصویر می‌کشد. در سکانس اولیه محیطی سرسبز را می‌بینیم که در نگاه نخست جز پاکی و سبزی و طراوت چیزی در خود ندارد. اما لینچ دوربین خود را همچون یک ادیسه ماجراجو به عمق گیاهان می‌برد و حشرات زشت را نشان می‌دهد. این حشرات نماد بزهکاران هستند که بدون وجود آنها جامعه کماکان با طراوت، شاداب و سبز خواهد بود. جامعه آبستن بزهکاری و خلاف است و در برخوردهای اولیه هیچ‌یک به چشم نمی‌آیند و با خوشبینی احمقانه با مکاشفت نیز در نظر نمی‌آیند.