وین، زنی آمریکایی که به نظر می رسد قصد خودکشی داشته از اوردوز قرص به بیمارستان منتقل می شود. یک کارآگاه پلیس متوجه نقش معشوق او، یک پروفسور روانشناسی در این ماجرا می شود. در حالیکه پزشکان تلاش می کنند زندگی او را نجات دهند، کارآگاه از پروفسور بازجویی کرده و با فلش بکهایی این ماجرا را به تصویر می کشد...
فیلمی با داستان غیرخطی که روایت آن به شکل پاندولی بین زمان حال و گذشته در جریان است\nارتباط با فیلم سخته چون در فیلمهایی که شخصیت محور هستند ونه داستان محور، سمپاتی با شخصیت ها برای ارتباط با فیلم ضروریه و این فیلم فاقد شخصیتیه که ایجاد سمپاتی کنه. بازیگران فیلم هم به این عدم همدلی دامن میزنند\nدر مجموع فیلمی قابل قبول ولی نه برای همه
در ضدپیرنگِ بدرستی نام گذاری شده زمان نامساعد ، یک روانکاو ( آرت گارفانکل ) طی تعطیلات خود در اتریش با زنی ( ترزا راسل ) آشنا می شود . یک سوم اول فیلم حاوی صحنه هایی است که ظاهراً به ابتدای رابطه آنها مربوط می شود ، اما در بین آنها به صحنه هایی از مراحل میانی و پایانی رابطه فلش فوروارد می شود . یک سوم میانی فیلم دارای صحنه هایی است که تصور می شود مربوط به دوره میانی رابطه آنها می باشد اما هرازگاه شاهد فلاش بک هایی به اوایل رابطه و فلش فوروارد هایی به پایان آن هستیم . یک سوم پایانی عمدتاً به صحنه هایی اختصاص دارد که ضاهراً به روزهای پایانی رابطه زوج مربوز می شوند اما در بینشان به میانه و آغاز رابطه فلاش بک می شود . فیلم با عملی مرده گراینه (necrophilia) پایان می یابد . \nزمان نامساعد بازگوییِ تازه ای است از ایده کهنِ شخصیت به مثابه سرنوشت _این عقیده که سرنوشت تو یعنی شخصیت تو ، که عاقبت کار تو را تنها و تنها سرشت و شخصیت منحصر به فرد تو تعیین می کندنه خانواده ، نه جامعه ، نه محیط و نه شانس _ طرح ضد ساختارِ فیلم ، زمان را مثل سالاد به هم می زند تا شخصیت ها را از دنیایی که در آن زندگی می کنند جدا کند . چه فرقی میکند این آخر هفته را به سالزبورگ رفته باشند یا هفته بعد را به وین ؛ ناهار را اینجا خورده باشند یا شام را آنجا ؛ سر چیزی با هم بحث کرده باشند یا نه ؟ چیزی که اهمیت دارد تحول و تبدیلِ نامیمون و زیان بار شخصیت آنهاست . این زوج از لحظه ای که با هم آشنا می شوند سوار بر قطاری سریع السیر به سوی سرنوشت پوچ و عجیب خود می روند .\nبخشی از کتاب داستان _ نوشته : رابرت مک کی _ ترجمه : محمد گذرآبادی _انتشارات هرمس _ بخش دوم : عناصر داستان ، شاه پیرنگ ، خرده پیرنگ ، ضد پیرنگ \n
چه اسم با مسمایی داره این فیلم... زمان نامساعد... توی این فیلم زمان مثل سالاد به هم ریخته میشه تا شخصیت ها رو از دنیایی که توش زندگی می کنند جدا کنه...نمونه خوبی از یه فیلم که زمانش غیرخطیه. یه فیلم ضد ساختار... چه فرقی مییکنه آخر هفته به سالزبورگ رفته باشن یا هفته بعد رو به وین. ناهار اینجا حورده باشن یا شام رو اونجا... چیزی که اهمیت داره تحول و تبدیل ناگوار شخصیت این زوجه...
الحمدالله خوبه . سلام داره خدمتتون
خیلی خوبه ؛ خاصه
جاش اینجا نیست ولی خو....\nی فیلم بود که مال 10 یا 20 سال پیشه و موضوعش اینه که چند نفر که باهم دوستند با خودرو ی کاروان یکی از دوستاشون به مسابقات بیس بال میرند که در راه برگشت به دلیل ترافیک راهشون رو کج میکنند وسر از یک محله خوف درمیارند که اونجا برای نجات جونشون هر کاری میکنند و در این راه چند تاشون میمرنند و آخر 2 نفر که برادر بودند جون سالم بدر میبرند\n==\nاسمش چی بود؟؟؟
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه