پایان قرن بیستم، شهر کوچکی در فرانسه. "جولین داون" روزنامه نگاری است که همسرش "جولی" یک دهه قبل از دنیا رفته است. او تمام وسایل همسرش را در یک اتاق سبز جمع آوری کرده است. اما طی یک حادثه آتش سوزی اتاق از بین می رود و...
من عاشقتم،ولی برای اینکه دوستم داشته باشی باید مرده باشم\nروایتی برای یادآوری رفتگانمان و نشان دادن این امر که مرگ نزدیکانمان چقدر بر زندگی شخصی و حالات روحی ما تاثیر گذار است.\nاثری زیبا از تروفوی بزرگ...
یکی از شخصی ترین و افسرده ترین آثار تروفو، به دور از آن روحیه ی جوان و شاداب الهام بخش اغلب آثارش، که قهرمانش خود کارگردان است: مردی که گویی میان زندگی و مرگ در نوسان است؛ کنار زندگان به سر می برد اما دل در گرو مردگان دارد.«اتاق سبز» به اعتقاد بسیاری از منتقدان فیلمی بسیار تاثیر گذار است که پرسش‌هایی را درباره عشق، زندگی در برابر مرگ، خاطرات و گذشتگان مطرح می‌کند. فیلم تلفیقی از منطق و احساس است و به‌رغم رابطه عاطفی که تروفو در اتاق سبز به تصویر می‌کشد این اثر به ملودرامی ساده تبدیل نمی شود. «اتاق سبز» به طرز اعجاب‌آوری کوتاه است و پایان آن غیرمنتظره به‌نظر می‌رسد. با این حال به‌رغم آنکه برخی صحنه‌ها طبق پیش بینی مخاطب جلو می روند اما به هیچ وجه ساده‌ انگارانهبه‌ نظر نمی‌رسند.
لطفا فیلم داربی اوگیل و آدم کوچولو ها رو هم بگذارید
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه