زیاد
خیلی کم
«سرباز آنجا دراز کشیده بود و من روبه‌رویش دراز کشیده بودم. دهانه‌ تفنگ را روی قلبش گذاشتم. راست و چپ را با هم قاتی کرده بودم، اما با امتحان کردن این دست و بعد آن‌یکی در مورد امکان نوشتن، توانستم مشکلم را حل کنم. بله، حالا تفنگ را روی قلب سرباز گذاشته بودم تا دیگر فریاد نزند، تا دیگر همین‌طور توی کله‌ام نکوبد. ماشه را چکاندم. تیری رها شد و آتشی که تا اعماق رفته بود، یونیفورم او را سوزاند. می‌توانستم بوی پنبه و پشم سوخته را حس کنم، اما سرباز این بار با صدای بلندتری زنش را، مادر بچه‌هایش را، فریاد کرد و با شتاب بیشتری در جایش تکان خورد، انگار که اینها قدم‌های آخر بودند که بعدش باغ است و بعد از آن خانه، خانه‌ای که عزیزترانش در آن زندگی می‌کنند...»\n\nخودتان قضاوت کنید یک همچین متنی کی فیلم شود . در 6 سطر از طنز به درام میغلتد ، استادانه. هرابال استاد تعریف کردن داستان به صورت اول شخص است ، که خوشبختانه در این فیلم رعایت شده ولی بدبختانه فقط در ابتدا.\n\nآغاز این فیلم یک شاهکار است ولی حیف فیلم رفته رفته افت میکند ولی با این حال حس وحال طنز زیرکانه یِ هرابال را داراست ولی مطمئناً با فیلمنامه یِ ناقصی طرفیم با چند سکانس واقعاً زیبا.\n\nاز بوهومیل هرابال حتماً و حتماً رمان صد و چند ده صفحه ای تنهایی پر هیاهو را بخوانید تا بتوانید بدانید.
film I served a king ham az in nevisande hast
یادش بخیر خیلی وقت پیش دیدمش \nتنها چیزی که ازش یادمه اون سکانس مهر زدنه.!
شاهکار نظارت دقیق قطارها نوشته نویسنده ی شهیر اهل چک بهومیل هرابال است که اقتباس سینمایی اون توانست اسکار رو واسه چک به ارمغان بیاره
فوق العاده
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه