"جومپی نیکی" حشره شناس و محققی اهل توکیو است که در دهکده ای ساحلی و فقیرنشین مشغول جمع آوری نمونه و حشرات است.به دلیل تاریکی هوا و از دست دادن آخرین اتوبوس به مقصد شهر،برخی از روستائیان به او پیشنهاد می کنند شب را در آنجا سپری کند.او به خانه زنی جوان که در انتهای گودالی شنی قرار دارد می رود.او متوجه می شود که همسر و فرزند زن در طوفان شن کشته شده اند و ...
«زن در ریگ روان» یکی از پرآوازه ترین آثار کوبو آبه است. این نویسنده و نمایشنامه نویس ژاپنی که به کافکای ژاپن معروف است در سال 1960 با نوشتن این اثر برنده ی جایزه ی ادبی یومیوری شد. ماجرااز این قرار است که مردی به نام «نیکی جومپی» که در سفری برای یافتن گونه ی جدیدی از حشرات ساکن در مناطق شنزاری همراه زن جوانی در دهکده ساحلی دورافتاده ای ته گودال پهناور شنی گیر افتاده است. او هیچ دلیلی هم نمی بیند که با اهالی این دهکده همکاری کند یا هر روز همراه زن شن را با بیل از درون گودال خارج کند. در این گودال هر دم خطر ریگ روان که باد آن را می آورد تهدیدشان می کند اما نیکی حاضر به کمک و همراهی با اهالی ده نیست چون تلاش برای چنین شیوه زندگی را کاملا بی اثر می داند. در واقع موضوع این داستان درباره ی کسانی است که از شهر می گریزند و به دنبال کسی هستند که خود نیز در حال فرار است. شهر در این داستان محلی است که مردم برای نخستین بار با بیگانه ها آشنا می شوند؛ البته بیگانه ای که دشمن نیست. اما دست اخر او تسلیم می شود و دیگر فرار نمی کند چون «می گویند آدمیزاد زود با همه چیز انس می گیرد. پیداست که چنین فساد درونی به طور غیرمنتظره سریع رخ می دهد» (آبه، 211) و پیوندی غیررسمی میان او و زن اهل آن دهکده ایجاد می شود که نتیجه ی این پیوند در پایان داستان حاملگی خارج از رحم زن است.\n\nحال در این مقاله قصد دارم میان شخصیت های این داستان و سیستم کار در شرکتهای ژاپنی رابطه ای ایجاد کنم و مفاهیم آن را با سیستم کار در ژاپن مقایسه و بررسی کنم. نیکی جومپی، شخصیت اصلی داستان که برای جمع آوری گونه ای از حشرات ناشناس به دهکده ای ساحلی سفر می کند و فریب اهالی دهکده را خورده و برای اسکان آنها او را داخل گودالی شنزاری می اندازند که برای بقا باید هر روز شنهای داخل گودال را جمع آوری کرده و بیل بزنند، در غیر اینصورت کل دهکده بر اثر وزش باد زیر شن رفته و کاملا ویران خواهد شد. در ابتدا به نظر می رسد نویسنده قصد دارد دنیایی سورئال را در داستانش به تصویر بکشد. اما هر چه روایت داستان جلوتر می رود کاملا می توان متوجه شد که نویسنده قصد دارد این دنیای سورئال را سمبل جامعه ی ژاپنی قرار دهد. بنابراین طبق این دیدگاه، داستان بیانگر پیوند میان یک کارمند ارشد با سیستم کار در شرکتهای ژاپنی است و باید دقت کرد که پیوند یک کارمند ارشد با این سیستم تا زمان مرگش پایان نمی یابد. او تا سن 60 سالگی یا حتی بیشتر تا زمان بازنشستگی همچنان به این شیوه زندگی پیوند می خورد، هرچند پس از بازنشستگی باز تاپایان عمر با برچسب شغل خود به زندگی ادامه می دهد. از آنجایی که میان کارمند با سیستم کاری پیوند ایجاد شده پس کارمند ملزم است در قبال آن حس تعهد داشته باشد و حتی تا پایان عمر به همکاری با آن بپردازد.\n\nجدای از کارمندان ارشد در این سیستم عده ای افراد حاشیه ای هم وجود دارند که به مشاغل پاره وقت مشغول اند. این عده معمولا در این سیستم حکم ضربه گیرهای یکبار مصرف را دارند و به اندازه ی کارمندان ارشد چندان مورد توجه قرار نمی گیرند چون در قبال شغل خود آزادی عمل دارند و در آینده از امنیت شغلی برخوردار نخواهند بود و از آنجا که به سیستم کاری پیوند نخورده اند، حس تعهد و همکاری در قبال آن ندارند. کوبو آبه این وضعیت را به بهترین شکل ممکن در داستانش منعکس کرده و بر اهمیت همکاری یک کارمند ارشد با سیستم کاری ژاپن و دیگر همکاران در شرکت های ژاپنی تاکید کرده است. البته این مسئله بیشتر در کمپانی های بزرگ ژاپن اتفاق می افتد و بسیاری از کارکنان در چنین سیستم هایی اغلب قربانیان اصلی تعهد شغلی می شوند و تا پایان عمر به آن پیوند می خورند. حال بهتر است نقش شخصیت های داستان را در این سیستم کاری مشخص کرد.\n\nطبق داستان اگر گودال شن را به عنوان سمبل سیستم کار در جامعه ی ژاپن در نظر گیریم، آنگاه شخصیت اصلی داستان، نیکی جومپی، به عنوان یک کارمند تازه وارد در این سیستم خواهد بود چون تا پیش از ورود به دهکده ساحلی و گیر افتادن در آن گودال شنی شغل او معلمی بود. او بالاجبار به این گودال وارد می شود و بعدها به سیستم زندگی در این گودال پیوند می خورد و با زنی که داخل گودال زندگی می کرده به شکلی غیررسمی ازدواج می کند که بارداری خارج از رحم اتفاق می افتد... در پایان داستان با آنکه نیکی فرصت فرار از آن گودال را پیدا می کند اما حس تعهد مانع می شود و تصمیم می گیرد به همکاری خود ادامه دهد و در قبال پیوند خود متعهد باشد. تمامی اهالی دهکده هم کارمندان ارشدی هستند که در این سیستم مشغول به کار اند و کاملا از لحاظ روانشناختی به آن متصل اند و برای بقای حیات خود با یکدیگر همکاری دارند. در این سیستم یک کارمند به عنوان نهاد واحد نمی تواند راه به جایی ببرد چون باید در ابتدای امر اصول همکاری را بیاموزد. بنابراین نیکی جومپی نمی تواند به تنهایی کاری کند چون تنها راه بقای زندگی اش همکاری با این سیستم است. او باید با زن (به عنوان سمبل سیستم شرکتهای ژاپنی) همکاری کند و با آن پیوند ایجاد کند تا بتواند تعهد کاری داشته باشد. \n\nاین داستان قصد دارد مراحل پیوند میان یک کارمند تازه وارد را به سیستم شرکت ژاپنی بیان کند. یک کارمند هنگامی که وارد یک شرکت می شود باید نسبت به سیستم کاری خود در آنجا متعهد باشد و لازمه ی چنین پیوندی همکاری با این سیستم است. البته همکاری امری اکتسابی است و چیزی نیست که یک کارمند به شکل ذاتی از آن بهره مند باشد بلکه به محض ورود در این سیستم باید به اهمیت همکاری کاملا واقف باشد و آن را بیاموزد. نیکی جومپی در ابتدای ورود به گودال هیچ تمایلی به همکاری نشان نمی دهد و حاضر نیست با زن همکاری کند و شن ها را بیل زده و از داخل گودال خارج کند.\n\nاو برای کشف گونه ای جدید از حشرات به آن دهکده پا می گذارد تا گونه ناشناخته ی جانوری شن زیست را بیابد و نام خود را بر آن بگذارد در حالی که آن حشره جدید خودش است. تلاش او برای یافتن حشره تبدیل به شناخت مردمانی می شود که همچون حشرات در شنزار ساحل زندگی می کنند و اسیر جبری خودخواسته هستند که شرایط به آنها وارد کرده و از نزدیک با شیوه زندگی حشرات و سیستم فعالیت و مشارکت آنها آشنا می شود و می آموزد لازمه ی بقای یک حشره همکاری با حشرات دیگر است. اهالی دهکده او را وادار می کنند تا برای بقاء خود با آنها همکاری داشته باشد. اهمیت همکاری در این شعار خلاصه شده بود که زن از همان بدو ورود نیکی به داخل گودال به او گوشزد کرد: «توی ده ما همه از این شعار پیروی می کنند: خانه ات را دوست بدار» ( آبه، 44). نیکی به طرز فکر و عشق آنها به چنین شیوه ی زندگی ای «خندید» (همان، 44) در حالیکه از آینده ی خود کاملا بی خبر بود. حال اگر این شعار را به سیستم کار در ژاپن نسبت دهیم، پس یک کارمند تازه وارد در بدو ورود خود به یک شرکت باید آن را دوست داشته باشد، شعاری که کارمندان ارشد و اهالی دهکده کاملا ان را آموخته و در مفهوم آن اشباع شده اند.\n\nنقد از: لیلی مسلمی
جزو 5 فیلم برتر تاریخ\n
یکی از فیلمای مورد علاقه تارکوفسکی بزرگ\nپس دیدنش به هر سینمادوستی واجبه
کتابش هم برای خودش دنیاییه...
filme jalebiye ba vojude zamane 2 saat va 26 daghighei aslan vasatash khaste nashodam baad az 30 daghighe ke varede jaryane asliye film mishin va ghese dastetoon miyad baratoon mohayej mishe va deletoon mikhad bedoonidakharesh be koja mirese rastesh vaghti shakhsiyate aslighasde roostaiharo fahmid baraye manam ke filmo mididam delhore avar bood che beresebe kasi ke varede oon sharayet mishekeifiyate filmbardari va mozue film ro doost dashtam behesh nemiyoomad baraye 50 sal pish bashehatman arzeshe vaghtetoono dare
با اینکه به کوبایاشی و کوروساوا خیلی علاقه دارم - ولی همیشه گفتم این بهترین فیلمیه که از سینمالی ژاپن دیدم
خیلی رک و پوست کنده میگم هیچی از این فیلم دستگرم نشد اگه کسی نقدی داره بزاره ممنون.
اینجا با کپی پیست کردنت نشون دادی قانون کپی رایت و کپی پیست رو نمیدونی و منبع رو ذکر نمیکنی. خخخخخخ حال میکنی ها
این فیلم یکی از بهترینهای کارگردان موج نوی سینمای ژاپن،تشیگاهاراست که جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره فیلم کن در سال 64 و نامزدی اسکار رو یدک میکشه،این کارگردان به کمک تنی چند از همکاران معروف خود موج نو رو از استودیوهای فیلمسازی شروع کردند برخلاف موج نوی فرانسه.\n(مایلم برای برخی از عزیزانی که اطلاع زیادی درمورد این دو موج نو ندارند چند خطی اطلاع رسانی بکنم)\n\nبا اینکه برخی قویا اعتقاد داشتند که موج نوی ژاپن هم مانند موج نو در کشورهایی چون آلمان و برزیل و حتا ایران ،همگی تاثیر گرفته از موج نوی فرانسه،منتها با درون مایه ای متفاوت هستند، اما برخی از صاحب نظران مخالف این عقیده اند و معتقدند تفاوتهایی بین این دو موج نو وجود دارد ،مثلا ورژن فرانسوی سعی در شکستن چارچوب ها داشت و سنت ها رو کنار میزد و حال آنکه ورژن ژاپنی در تلاش برای نقد و متعاقب اون تخریب قراردادهای اجتماعی بود.\nآشکار ترین تفاوت این دو انقلاب سینمایی استفاده از استودیو ها در ژاپن برخلاف آوانگاردهای فرانسوی بود که از سینمای استودیویی به دور بودند و میزانسن های خودشون رو در لوکیشن های واقعی پیاده میکردند و این رو به شکل یک ضابطه درآورده بودند.\n
«کوبه آبه» نویسنده فیلم با به‌کارگیری عناصر محدود داستانی، به بیان رنج زیستن به همراه تلاش‌های بسیار انسان برای رسیدن به هدف یا معنای زندگی می‌پردازد.این داستان مایه‌های پررنگی از فلسفه‌ی اگزیستانسیالیسم در خود دارد و به پیچ و خم‌های مسیری اشاره می‌کند که انسان طی می‌کند تا معنایی برای ماهیتِ افکار یا عملکرد یا زاویه‌ی نگاهش به هستی ایجاد کند. انسانی که در این فیلم تصویر می‌شود مسئولِ سرنوشتِ خویش است. اگرچه بسیاری از اتفاقات، خارج از حیطه‌ی قدرت و خواستِ او رقم می‌خورند، اگرچه بسیاری از تلاش‌های او نافرجام‌اند، اما در نهایت این خودِ اوست که تصمیم می‌گیرد چگونه زندگی کند. این فیلم، جزء 10 فیلم برتر تاریخ سینمای جهان، به انتخاب آندری تارکوفسکی سینماگر معناگرا و بزرگ روس است.
آخر فیلمه . پس کجا هستن اونایی که ادا و اطوار تارکوفسکی باز ها رو در میارن و شش صفحه نقد زیر استالکر مینویسن؟ آیا نمی دونن که سینماگران بزرگی این فیلمو تحسین کردن؟ فیلمی که یک تابلو بی نهایت زیباست
.\nفیلم کاملا فلسفی بود\nبنظرم جالب بود ولی برای کسایی که حوصله شبیه سازی در ذهنشون رو ندارند پیشنهاد نمیکنم\nولی بنظرم هممون گرفتار یک همچین ریگ زارهایی تو زندگیمون هستیم
جالبه تو فیلم از عمر خیام هم بحث میشه!
هر چه قدر این فیلمای کلاسیک ژاپنی با حاله هستند همون قدر فیلمای جدیدشون مزخرفه اند!\nفیلم تاپیه!
توصیه می کنم کتابش رو هم بخونید.البته بهتره اول کتابو بخونید بعد فیلمو ببینید. زن در ریگ روان، انتشارات نیلوفر
الان ایییییی کافکا که گفت یعنی چه؟ ها ؟\n\n با لهجه شیر فرهاد برره بخوانید
این فیلم از روی یک کتاب به همین اسم اثر کوبوآبه نوشته شده. بدون شک بعضی از سکانس ها آنچنان تکان دهنده است که نمونه ی اونها در هیچ فیلم دیگه ای دیده نشده. \nبه شدت این فیلم رو توصیه می کنم. اون دسته از بیننده ها که به آثار کافکا یا موراکامی علاقمندند از دیدن این فیلم خسته نمیشن
دمتون گرم...دنبال فیلمای این کارگردان میگشتم...
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه