"آلن لروی" برای درمان مشکلاتش با الکل در یک بیمارستان خصوصی بستری می شود. با اینحال بسیار پریشان شده و پس از ترک بیمارستان به دیدار دوستان قدیمی اش می رود. اما هیچکدام از آنها به او کمک نکرده و فقط باعث افزایش استرسش می شوند و...
خیلی کم
خیلی کم
از امتیازی که به کارای مال داده شده معلوم میشه که کاربرا همه تحت تاثیر صحبتای چند نفر قرار گرفتن. خودتون باید از این قضیه سر در بیارید و خودتون سینمای مال رو بررسی کنید و اون موقع به اون نتیجه ای که خودتون رسیدید تکیه کنید. حتی بهترین منتقد های جهان هم نباید به دید شما جهت بدن، کاربرای یک سایت دانلود که دیگه جای خود دارد...
الن قضیه چیه؟\nمیشه یکی به من بگه دعوا سر چیه؟\nاین جناب مال چی کار کرده؟\nمن تا حالا اثارش رو ندیدم! خواستم اینو دانلود کنم گیج شدم!!
بقول گدار، موج نو از این نظر صادق بود که آنچه را که میشناخت خوب انجام میداد، عوض اینکه آنچه را که نمیشناخت بد انجام دهد. حقیقت این است که اینروزها تحلیل ایدئولوژیک، بسیار نایاب شده و حافظه تاریخی مخاطبین سینما بسیار ضعیف. و گرنه حمله بی محابای فوکو به مال، و بزدل و دروغگو خواندن او توسط یکی از بزرگترین فلاسفه قرن بیستم (اگر نگوییم بزرگترین) آویزه گوش مخاطبان بود. صحبت کردن از مال؟ واقعیت اینست که، مال، مصداق بارز واژه مزدور است. وقتی که در لاکومب لوسین سعی در تطهیر نازی میکند و بشکلی ریاکارانه اصل مقاومت و پیکار را کمرنگ جلوه میدهد. یا زمانی که جنبه ضد قهرمانی به شخصیت نازی فیلم میدهد، مخاطب سرش به قصه گرم است و نمیداند چه رکبی خورده.. و البته نمیفهمد که آخر فیلم چه کلاهی سرش رفته، چون مال، تمایز روانشناختی بین قصه خوب با پیام بد را باز هم بشکل مزورانه ای از بین برده. چون او ضدقهرمانی دیده که آنقدرها هم که میگویند بد نیست. و البته مخاطب ساده دل، درک این تاثیر ذهنی فوق را نمیداند و ناگهان –بی آنکه خودش بفهمد- در تار عنکبوت مال گرفتار شده. فرایندی که در آن، کارگردان- بشکلی ابلیس وار- از این حربه دراماتیک برای ضدقهرمان استفاده میکند کهنه... آنقدر هم که میگویند آدم بدی نبوده... و اینجا لحظه همیشگی و تاریخی تبدیل سینما به زباله است. یا جاییکه خاطرات مردمی را به بازی میگیرد و این دروغ بزرگ را به خوردمان میدهد هیچ مقاومتی صورت نگرفته، چون اساسا هیچ قهرمانی وجود نداشته... آخر، کنترل خاطرات مردمی، در واقع کنترل دینامیسم مردم است. و مال، حریصتر از آنست که از این لقمه گلوگیر بگذرد. یا وقتی که جنگ را در قالب مقاومت به سخره میگیرد. اگر اقتدارگراهای تاریخ سینما(از پره مینجر تا لیلیانا کاوانی) مقاومت را خفیف میکردند با این پیام هیچوقت اتفاق نمیفتد، چون قرار است جای دیگری اتفاق بیفتد مال، حتا بیشتر از آن، مقاومت را بکلی حاشا میکند با این پیام که هیچوقت اتفاق نمیافتد چون اساسا اتفاق نیفتاده.. واقعیت این است که مال به همه چیز و همه کس خیانت کرده است. حتا به خودش. و این بدترین نوع خیانت است... وقتی گلیست ها در راس حکومت بودند با حمایت حکومت فیلمای دست راستی ساخت. بعد از انقلاب می 68، بازهم با کمک حکومت و -بی آنکه سر در بیاورد- سعی در ارائه هذیانهای سوسیالیستی داشت. بعد از مدتی با فروکش کردن رونق چپ ها، باز هم با کمک حکومت شروع به تکرار خزعبلات فاشیستی- آنهم در قالب حمله به سوسیالیسم- کرد. جالب اینکه با تردستی خاص، مخاطب هم، هیچگاه متوجه دروغ همیشگی مال نشد. دروغی که آدم از بازگویی آن هم شرمش میشود، وقتی که فوکو آنرا هوشمندانه میقاپد و به همه هشدار میدهد :\nمال نشان می‌دهد که هیچ‌چیز ارزش آن را ندارد که آدم زحمت به خاطر آوردنش را به خود بدهد \n
چقدر مزخرفه این سینمای لویی مال. واقعا دروغ گفتن و به جای هنر تحویل مخاطب دادن هم حدی داره! سینمایی به شدت توخالی ولی با ادا و اطوار هایی که سر به فلک میکشند....... محتوایی که یک رابطه ی دیالکتیکی منفی با مخاطب دارد و درست نقطه ی مقابل سبک سینمای استعلایی می ایستد و به جای به قرار دادن نطفه ی یک نظریه در ضمیر مخاطب به صورت بدتر دشت لم یزرع ذهن مخاطب خود را اسید پاشی میکند تا دیگر تفکری در آن سبز نشود........ سر هم بندی یک مشت حقه ی سینمایی به اسم موج نو نه فقط ارزشی برای فیلم به ارمغان نمی آورد بلکه تبدیل به لکه ی ننگی در تاریخ موج نو ی مقدس فرانسه میشود.
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه