“هشت و نیم” پژوهش درمشکل کارگردانی مشهور است که نمیداند برای فیلم آیندهٔ خود چه موضوعی را برگزیند.
خیلی کم
خیلی کم
فیلم مورد علاقه ام در جوانی ها یادش بخیر توصیه میکنم حتما دانلود کنید
سینما یعنی هشت و نیم فلینی... ناب ترین معجون هنر هفتم و شاید سینمایی ترین فیلم تاریخ سینما
این فیلمو باید هزار بار دید
پوستر قبلیش خیلی خفن تر بود...
تاثيري كه اين فيلم تو زندگي من داشت ، هيچكي نداشت
شاید الان کمیدیر باشد برای نظر گذاشتن(شاید نه کلا بی موقع است) ولی نتوانستم جلوی خودم را بگیرم.چند وقت است ک میخواهم این شاهکار را ببینم اما وقت نمیکنم اما امروز دیدمو باید برایش بنویسم.شاید تعجب کنید از حرفم اما اولین بار است ک نمیدانم چه چیزی دیده ام...\nشاید در حد من نبود شاید توان درک و فهم این شاهکار را نداشته م اما بدون شک ضربه بزرگی به من زده.حیرت خودم را از روی بدی فیلم ک قطعا جزو شاهکار های سینماست نمدانم.حیرت من از رو بد فهمی و کم عقل من است.اما یک چیز را میدانم و ان این است ک قطعا هیچکس(تکرار میکنم هیچکس حتی بازیگران)جز فلینی توانایی درک این فیلم را ندارد.این فیلم از عمق و اعماق وجود کارگردان به بیرون درز کرده.هشت و نیم فریاد میزند : اهای.من فیلم نیستم.من تفکرات یک انسانی ک به بن بست خورده است ام.\nگوییدو در فیلم نماد انسان مدرنی است ک نمیخواهد مدرن باشد اما زورش به دیگران نمیرسد.نماد انسانی است ک دیگر از روزمرگی های زندگی خسته شده و به علت همین روزمرگی هاست ک باید تن به ساخت فیلمی بدهد ک هیچ موضوعی حتی هیچ ایده ای درباره ان ندارد اگر هم دارد روزمرگی های جامع اطرافش اجازه نمیدهد. محیط و اطرافیانش او را مجبور کرده اند ک چنیدن شخصیت داشته باشد به طوری ک وقتی عینک میزند یا عینک را بر میدارد 180 درجه تغییر می کند.و قطعا هیچکس جز فلینی کبیر نمی تواند اینگونهبه عمق انسان یه بهتر بگوییم به عمق خود فرو برود.\nنمیخواهم درباره مسایل فنی فیلم صحبت کنم(ک قطعا در بالاترین حد ممکن چ فیلمبرداری چه بازیگران چه کارگردانی در بالاترین حد ممکن و کلاس درس برای کم تجربه هاست) چون در حدی نیستم ک فیلم را نقد کنم.اما همین را میدانم ک این فیلم زنده است و حرف میزند.فریاد میزند ک من فیلم نیستم من تفکرات درونی تک تک شما انسان ها هستم.
شاهكار فليني ، چقدر زيباست اين فيلم
از نکات جالب فیلم پناه گرفتن گوئیدو از دنیای خارج و جستجو برای زیبایی با به چشم زدن و از چشم برداشتن عینک آفتابیه !!\nچیزی که جالب و در عین حال غم انگیزه برداشتن عینک قبل از خودکشی باشکوه پایانی بود !(نشان دهنده ایدئولوژی خیامی فلینی که تقریبا در پایان تمام فیلم های استاد منهای شبهای کابریا ملموسه)\nبله ... در توصیف هنر کارگردانی فلینی بزرگ برای هر یک از اجزای میزانسن (نورپردازی ،صحنه ، چهره پردازی و حالات و حرکات فیگور) در هر سکانس هشت و نیم میشود ده ها کتاب نوشت!!\nکاوه پالوانه
این فیلم یه شاهکاره و اگر دنبال یه شاهکار برای دیدن میگردید حتما این فیلم رو ببینید ولی اگر به هدف لذت بردن میخواید این فیلم رو ببینید توصیه میکنم این کار رو نکنید چون ناامید میشید ... اصلا فیلمی نیست که بشه از دیدنش لذت برد ...
دیگه از این شاهکارا نمیاد حیف\nنمره من 100
سلام رفقا\nبا احترام به نظر تمامی دوستان\nبا دیدن این فیلم تصمیم گرفتم که دیگه فیلم ایتالیایی و فرانسوی نبینم\nچون هر چه سعی کردم باهاشون حال کنم، نشد\nخدا بر و بچز هالیوود رو برامون حفظ کنه\nو البته به راه راست هدایتشون کنه\nواقعا بعضی فیلم های هالیوودی که آدم میبینه \nمیگه شما که اینقدر شعورتون بالاست و نگاه خوشکلی به این دنیا دارید، چرا مسلمون نیستید\nچرا نگاه معنوی و خدایی رو نمیارید تو فیلماتون\nبه امید اون روز\n#برایان کرانستون
من این فیلم رو هنوز ندیدم \nولی یکسال پیش پوسترش رو دیدم و توی این یک سال همش فکر میکردم مردی که روی پوستره گری الدمنه. \nفوق العاده شبیهشه حداقل توی این عکس
نمیدونم چرا فیلم های ایتالیایی انقد حس خوبی به آدم میدن،انگار که آدماش بلد نباشن که ناراحت باشن و غمگین به نظر بیان،یه جورایی انگار زندگیشون واقعی نباشه،همه چیز خیلی خوب و خوشه حتی تلخ ترین موضوعات مث خیانت و...،که تو ابن مورد صد البته با سینمای فرانسه متفاوته،به نظرم حتی مکالمه فرانسوی ها با هم خیلی خشنه که بازم فک کنم به خاطر زبان و الفباشون باشه.در کل میخواستم بگم که سینمای ایتالیا واقعا آدمو جذب خودش مبکنه.این فیلم اولین فیلمی بود که از فلینی دیدم و واقعا خوشم اومد،دوست دارم کارهای دیگه ی این کارگردان رو هم ببینم...
واقعا زیبا بود البته از این استاد نباید جز شاهکار انتظار داشت
BAR KHALAFE ESME FOGHOLADE MAROOFESH BE ANDAZEYE FILMHAYE DIGE AGHAYE MASTROIANNI AZ IN FILM LAZAT NABORDAM
به یاد فدریکو فلینی\n\nشاعران که میروند،فصلی از کتاب زیبایی شناسی زندگی بسته میشود. سینماگران شاعر را به یاد آورید،کسانی را همچون تارکوفسکی و پاراجانیان،که اکنون نیستند و انگار چیزی،قطعه ای از زندگی را همراه خود برده اند. و اکنون با غیاب فدریکو فلینی باز از آن کتاب چیزی کاسته میشود. فلینی از جمله ی درون نگرترین سینماگران بود،اما خاطراتش را در هیئت‌هایی سخت متنوع جلوه می داد،و سرزمینش ایتالیا را در چندگانگی اش آینه ی تمام نمای جهان می نمود.زامپانو در جاده،مارچلو روبینی در زندگی شیرین،کابیریا در شبهای کابیریا،گیدو آنسلمی در هشت و نیم،و همچنین کازانووا و پسربچه های امارکورد با یکدیگر تفاوتهای بسیار دارند،اما انگار همگی جلوه ای از درون خود فیلمساز نیز هستند.بدین گونه برای فلینی جزء از کل جدا نبود: زندگی اهالی دهکده ای که هرچند یک بار به انتظار گذر کشتی افسانه ای میمانند،یا رویاهای مرد میانسالی که در جستجوی عشقهای از دست رفته ی جوانی است،هر یک به شکلی برای فلینی شاعر به مثابه سفری است بی پایان و آمیخته با تخیلی شاعرانه که همچون گردش قطار کودکی از خاطره ای به خاطره ی دیگر باز میگردد. به واقع همهی آثارش ابعاد نمادین سفرهای درونی اویند، جستجویی همیشه نو. فلینی از فلینی به فلینی سفر میکند و در هر یک از فیلمهایش گوشه ای از فردیت خود را نشانمان میدهد.او زمانی در مصاحبه ای گفت: فیلم ساختن برای من یک حرفه نیست،بلکه شیوه ای است برای خود تحقق یافتگی و معنی دادن به زندگیم. و در سراسر سفر معنوی او به سرزمین رویاها،هر بار به گونه ای نوای شیپور سیرک زندگی در خاطره مان طنین می افکند. \nپس اکنون،در غیابش نیز آنچه می‌شنویم آوای اندوهبار ناقوسهای عزا نیست.این نوای سرخوشانه ی شیپور سیرک است،که همراه با آمیزه ای از تمامی موسیقی هایی که نینوروتا برای آثارش ساخت،خبر از جاودانگی سینمای فدریکو فلینی می دهد.\n\n\nرامین جهانبگلو\nکتاب:مدرن ها\nنشر:مرکز\n
من أزاول گفتم دكتر ملك زاده واسه همين بود
تماشای این فیلم همچون عشق بازی با سینماست باشکوه لذت بخش و سرشار از احساس
هیچ‌وقت به این فکر نکرده‌ام که فیلم‌ها باید راست بگویند یا دروغ. راست و دروغ یعنی چی؟ اصلاً فیلم می‌سازیم برای چی؟ این سئوالی‌ست که همیشه از خودم می‌پرسم. گاهی برایش جوابی دارم و گاهی به هیچ جوابی نمی‌رسم.\n\n یادم هست به داستانی فکر کرده بودم درباره‌ی مردی که می‌خواهد فیلمی بسازد، امّا نمی‌داند چه فیلمی باید بسازد. بعد فکر کرده بودم چی می‌شود اگر گذشته‌ای را که از دست رفته به‌یاد بیاورد و بعد چیزهایی از آینده‌ای را که هنوز نیامده ببیند؟ بعد فکر کردم اگر مرزِ واقعیت و خیال در زندگیِ این آدم برداشته شود چی می‌شود؟ بعد فکر کردم اصلاً اگر این آدم خواب ببیند که بیدار است چی می‌شود؟ بعد رسیدم به این‌که نه خواب است و نه بیداری؛ چیزی‌ست بینِ این‌دو.\n\n روزی که ایده‌ی هشت‌ونیم را با دوستانم در میان گذاشتم، کسی حرفی نزد. حالا فکر می‌کنم به‌نظرشان رسیده که دارم شوخی می‌کنم؟ مگر می‌شود این‌ها را فیلم کرد؟ راستش خودم هم فکر نمی‌کردم بشود فیلم‌شان کرد. یک‌جور کنجکاوی بود بیش‌تر. دلم می‌خواست ببینم می‌شود یا نه. و شد. شد هشت‌ونیمی که خودم ازش می‌ترسم. ترسم هم بی‌دلیل نیست؛ چون خودم را بیش‌تر از هر فیلمِ دیگری در این فیلم می‌بینم.\n\n می‌دانم که خیلی‌ها دوست دارند فیلمی به‌سبکِ هشت‌ونیم بسازند، ولی من خودم دوست ندارم. می‌دانید؛ برایم اصلاً آسان نیست که دوباره آن گیجی و گنگی را تجربه کنم. راست و دروغش که مهم نیست؛ هست؟ زندگیِ من هست یا نیست؟ چه اهمیتی دارد؟\n\n همیشه از حقیقت خوشم آمده، ولی وقتی پای فیلم وسط باشد، حق را به دروغ می‌دهم. تماشای مستندهای خوب را دوست دارم، ولی دوست ندارم مستند بسازم. دوست دارم فیلمی بسازم که همه‌اش دروغ باشد. داستانی باشد که خودم تعریفش می‌کنم. داستان. داستان. داستان. این چیزی‌ست که دوستش می‌دارم.\n\n می‌دانم ممکن است حرفِ عجیبی به‌نظر برسد؛ ولی وقتی از من پرسیدند سینما ـ حقیقت را دوست داری یا نه، گفتم سینما ـ حقیقت؟ ولی سینما ـ دروغ را بیش‌تر دوست دارم. حالا هم فکر می‌کنم راستش را گفته‌ام. آدم نباید دروغ بگوید؛ به‌خصوص وقتی پای سلیقه‌اش در میان باشد.
هیچ جذابیتی نداشت.به تله تئاتر بیشتر شبیه بود تا به فیلم سینمایی.واسه من که اینطور بود.
بیانیه ای در شناخت فلینی.\nفیلم های او عین زندگیش هست و همشون با هم یک کل را ایجاد میکنند که آن فلینی است.فلینی یعنی هوش،هوش یعنی فلینی\nفلبنی یعنی بزرگسالانی که در کودکی خود سیر میکنند و ریسک فراتر رفتن از آن را نمیکنند.فلینی یعنی مردان کودک مانندی که هر روز جلوی دریا مینشینند اما جرات تن زدن به دریا را ندارن اما یکنفرشان دوران کودکی خود را ترک میکند ودنبال دنیای جدیدی میرود.(ولگردهای فلینی)\nفلینی یعنی عیسی مسیح که معصومیت و محبت خود را به صلیب میکشد تا یک بار دیگر آن ها را زنده کند.جلسومینا میمیرد اما زامپانو را زنده میکند او میمیرد اما با مرگش خشونت را میکشد و خودش را زنده میکند در درون زامپانو.(جاده فلینی)\nفلینی یعنی کابیریا که معصومیت و پاکی از دست رفته خودش را در سالن نمایش تئاتر دوباره بدست می آورد فلینی یعنی سلوک شخصیت از مادیات در راه بدست آوردن تمام فضیلتهای های انسانی.(شبهای کابیریا فلینی)\nفلینی یعنی زوال دنیای مدرن.فلینی یعنی مارچلو روبینی که دنبال حقیقت در دنیای کثرت مدرن میگردد.فلینی یعنی آرزوی یافتن رستگاری از درون زنی زیبا اما نه زنی زمینی که زنی ماورایی.فلینی یعنی یافتن زوال دنیای مدرن به شکل یک هیولای دریایی.فلینی یعنی ناامید شدن از رستگاری و یافتن خود در منجلاب مدرن.(زندگی شیرین فلینی)\nفلینی یعنی سه فیلم.یک بار کارگردانی که در سعی نوشتن فیلمنامه ی خودش است یکبار کارگردانی که شخصیتش توأم از دنیای کثرت است و مسئله اش خودش است یعنی کارگردانی که چون موضوع فیلمش شخصیت خودش است و ناتوان از وحدت آن است ئر نوشتنش شکست میخورد و یکبار کارگردان فیلم، خود فلینی است که خودش را در آینه ی خودش میبیند و فیلمش قرار است آینه ی آینه اش باشد.(هشت و نیم فلینی)\nفلینی یعنی یافتن رستگاری در هشت و نیم که کثرت را می پذیرد.فلینی یعنی یافتن شخصیت درونیش در دنیای آشوب بیرونی فلینی یعنی جولیتا که با تخیلاتش می جنگد فلینی یعنی جنگ دنیای درون.(جولیتای ارواح فلینی) \nفلینی یعنی زوال ایتالیای امروز در آیینه ی ایتالیای دیروز.فلینی یعنی هجو امروز با استفاده از فساد دیروز فلینی یعنی جنگ با دنیای فاسد ایتالیای امروز از طریق هجو وحشتناک ایتالیای دیروز.(ساتیریکن فلینی)\nفلینی یعنی وجهی از ازمحلال در همه چیز. فلینی یعنی نشان دادن مرگ دلقک ها.نشان دادن تمام شدن دوران شاد آن ها.فلینی یعنی خواندن مرثیه برای تمام آنچه که ارزش داشت بماند اما رخت بسته است.(دلقک های فلینی)\nفلینی یعنی زوال و انحطاط اخلاقی رم خصوصا در جوان تر ها.فلینی یعنی جمعی از لمپن ها که آینده ای برایشان قابل تصور نیست فلینی یعنی زوال کلیسای کاتولیک.(رم فلینی)\nفلینی یعنی تصویر یک شهر.نه اینکه فرد را شخصیت کند که در پی ساختن و شخصیت کردن شهر دوران کودکی خودش است.فلینی تمام دورانی که از شهرش گذشته است را به تصویر میکشد و فاشیسم را هجو میکند.فلینی یعنی خاطره اش از گرادیسکا که بهار شهرشان بود و اوج تخیل زیبایی در نزد تمام مردم شهرشان که در پایان همسر یک فاشیسم میشود این عین خشونت هجو فلینی است.فلینی یعنی دیدن مرگ مادر و دیدن اینکه چطور پدر ش بعد از آن دچار ازمحلال میشود.(آمارکورد فلینی)\nفلینی یعنی کشتن اسطوره ی تمام جوانان ایتالیا که اون کازانوواست.فلینی یعنی تحقیر کازانووا و نشان دادن شکست ها ی بی پایان او.(کازانووا فلینی)\nفلینی یعنی تحقیر تمام هنرمندان امروز ایتالیا. و نشان دادن انحطاط هنر در کشورش.فلینی یعنی بیرون کشیدن یک بار دیگر هیولای دنیای مدرن که بسیار زشت است از درون دریا.اون هیولا درون هنرمندانش است.(و کشتی همچنان به راهش ادامه می دهد از فلینی)\n
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه