نویسنده ای به نام "جیوانی پونتانو" پس از دیدار با دوستش،به مهمانی که به مناسبت چاپ جدیدترین کتابش گرفته شده می رود و همسرش "لیدیا پونتانو" از مکانی که سالها پیش در آن زندگی می کرده بازدید می کند.آنها به مهمانی یکی از مردان ثروتمند میلان می روند.در میانه شب "جیوانی" با دختر میزبان آشنا شده و...
خیلی کم
ندارد
شب دومین فیلم از سه گانه آنتونیونی و دوباره تنهایی، انزوا و سردرگمی بشر 9 از 10
شاید این فیلم کاملترین فیلم آنتونیونی باشه که خیلی خوب و با فرمی ایده آل(که از نقاط قوت همیشگی آنتونیونی هست)حرفشو با مخاطب میزنه و در کنار کسوف و آگراندیسمان و تا حدودی خبرنگار از فیلم های باید دیده شود قرار میگیره
یکی از زیباترین درام هایی که تابه حال دیدم\n9/10
برنده ی خرس طلا جشنواره برلین.....
فیلمی زیبا که دوستش داشتم...شب...شب...بازی مارچلو ماستریانی بزرگ هم خیلی خوب بود...
لیدیا و جووانی زن و شوهر هستن\nجووانی دیگه به لیدیا علاقه نشون نمیده و دورو ر زن های دیگه میچرخه\nلیدیا از این وضعیت بشدت دلخوره\nلیدیا و جووانی از هم به شدت فاصله عاطفی گرفتن و لیدیا در حال اعتراض و گله کردنه\nلیدیا نامه ای رو درمیاره و...\nليديا نامه ای را میخواند و جووانی گوش میدهد...\nامروز صبح که بيدار شدم، صدای نفس های آرومت رو شنيدم...\nچشمای بسته ت، زير دسته ای از موهات... میخواستم فرياد بکشم و بيدارت کنم!\nدر نيمه روشن صبحگاهی، زندگی زير پوستت موج میزد...\nچنان گرم و لطيف خوابيده بودی که می خواستم ببوسمت!\nاما هراس داشتم که از تماس دستان من، بيدار بشی...\nدر رابطه مون دنبال چيزی می گشتم که کسی نتونه اونو از من بگيره... چيزی که فقط مال من باشه !...\nاين تصوير جاودانه صبحگاهی، همون چيزی بود که دنبالش می گشتم...\nآرزو کردم اين لحظه برای هميشه در زندگی مون ادامه پيدا کنه...\nاز شدت احساسات، گريه م گرفت !...\nبعد بيدار شدی، لبخند زدی، منو در آغوش گرفتی و بوسيدی...\nفهميدم رشته ای که من و تو رو به هم پيوند میده، نيرومند تر از زمان و عادت های زندگیه.\nجووانی: اين نامه رو چه کسی نوشته ؟\nليديا: تو نوشتی !\n\nLa Notte | شب 1961| میکل آنجلو آنتونیونی
خوبه
این فیلم رو باید دید. \n
اسم فیلم : شب
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه