"ماریو" مردی خجالتی و تازه وارد به لیورنو،با زنی گریان بر روی یک پل به گفتگو می نشیند.آن زن،"ناتالیا" سالهاست که منتظر بازگشت عشق خود است.به مدن سه شب او با "ناتالیا" همراهی می کند،با او می رقصد و سرگرمش می کند.او عاشق می شود اما آیا می تواند "ناتالیا" را از گذشته اش جدا کند...
خیلی کم
ندارد
یکی به من بگه چرا همه چیز ، قدیمیش خوبه ؟ \nسینما - بازیگرا - پوشاک - کالاهای خونه - ابزارالات صنعی حتی - موسیقی....\nحتی دوست هم قدیمیش خوبه .\n\nالان همین دوست خوشتیپمون استاد ماسترویانی عزیز رو نگاه کنید ! لامصب میمیک صورتش جوریه که حتی نیاز به دیالوگ نداره ! \n\nاز این اساطیر که نفسشون به صدتای این جدیدتر ها می ارزه کم نداریم البته .\n\nخداوکیلی گریم و آرایش خانومها اون موقع چی بود الان چیه ؟ \nتازه اعمال جراحی به صورت امروزی هم نبود :| \n\nهمه چیز قدیمیش خوبه ! همه چیز !
زیبا و محجوب و باوقار\n\n\n\n\n\n\n\n\n\n\nمثل همیشه ی ماستریانی\n\n.
مگر میشود ویسکونتی دست به چیزی بزند و طلا نشود؟! اما این بار خود دست بر روی طلا گذاشته، طلای ناب، کتابشب های روشن نوشته استاد اعظم هنر و نویسنده مورد علاقه بنده، جناب داستایفسکی. \nو چه اقتباس زیبایی... زیبا را زیباتر کرده این نابغه فقید...
این فیلم بر اساس کتاب شب‌های روشن اثر فئودور داستایفسکی ساخته شده. دوستانی که به قوی بودن فیلم اشاره می‌کنید حتمن این کتاب رو هم بخونید چون قسمت اعظم زیبایی این فیلم به خاطر داستان زیبایی هست که داستایفسکی خلق کرده و همونطور که می‌دونید هیچ فیلمی نیست که بتونه کتاب رو عینن بازسازی کنه. پس خودتون رو برای یک شاهکار دیگه آماده کنید.
با سلام\nاول از آقای مولوی عذرخواهی میکنم که دیدن این فیلمو به تاخیر انداختم.\nعجب فیلمی, عجب بازی هایی بود. بنظرم کارگردانی منحصر به فرد ویسکونتینی سطح فیلم رو بالاتر برده. دختری که هر روز منتظر معشوقه اش هست و دیگه تقریبا دیوانه شده و مردی که خاطرخواه این دختر شده و تلاش میکنه تا بدستش بیاره. ولی در آخر ناتالیا با واقعیت روبرو میشه واقعیتی که ناتالیا تمام این 1 سال میدونست ولی ازش فرار میکرد. که اون برنمیگرده, ولی همینطور که ناتالیا گفت در آخر اون هنوز عاشقشه ولی باید تمومش کنه ولی من فک کنم حتی وقتی که با ماریو هست همیشه قراره به اون فکر کنه. ولی میتونه به مرور زمان از یاد ببره اونو با اینکه سخته...\nمتاسفانه از بازی جین ماریس خوشم نیومد فک کنم دلیلش هم این بود که بازی مراچلو ماستریانی اینقدر خوب بود که سایه بزرگی روی بازی ایشون انداخته بود. من نمیدونم چرا ولی اون صحنه ی کی ماریو از بار میاد بیرون و ناتالیا رو میبینه رو خیلی دوست داشتم طوری که ماریو راه میرفت خیلی خیلی برام واقعی اومد. و البته بازی ماریا شل که نمیتونم ازش بگذرم چون واقعا عالی بود.\nبه نظرم سینمای اروپا خیلی قوی هست و در اروپا سینما های این کشور هارو بیشتر از بقیه دوست دارم:\n1.فرانسه\n2.ایتالیا\n3.ایرلند/انگلستان\n\nببخشید که سرتون رو درد آوردم...
همکاری دو چهره سرشناس سینمای اروپا-لوچینو ویسکونتی و مارچلو ماستریانی........\nاثری کاملا متوسط؛ حاصل اقتباسی از داستانی به همین نام از نابغه ی ادبیات جهان فئودور داستایوفسکی....\nارزش دیدن و حتما داره ....\n4 از 10 ..\n(با احترام به نظرات دیگر دوستان)
شاهکاری دیگر از ویسکونتی بزرگ.\nامیدوارم کارای بیشتری از این استاد بذارن ( ما که درخواست میدیم از دوستان عزیزم نیز خواهشمندم ) .
یک عاشقانه ارام با کلی دیالوگ خوب.
یادی هم از شب‌هایِ روشنِ فرزاد مؤتمن (و البته فیلنامه‌یِ خوبِ سعید عقیقی) کنیم که هنوز یکی از بهترین فیلم‌هایِ خودش و بعد از انقلابه...افسوس که موتمن همیشه خوب نموند.
خدابیامرز مارچلو ماستریانی...بازیگر بزرگی بود...روحش شاد...
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه