Bicycle Thieves Poster

Bicycle Thieves 1948

89 دقیقه
8.3 Rating
161K

داستان فیلم در مورد مرد فقیری بنام «ریکی» و خانواده اش است که به دنبال دوچرخه دزدیده شده اش می باشد، که برای پیشرفت در شغلش به آن نیاز دارد.

Vittorio De Sica
فــیلم برتر #124
نامزد 1 جایزه اسکار و 20 جایزه دیگر

سایر جزئیات

Not Rated

ندارد

ندارد

1948-11-21
89 دقیقه
$133,000.00
$436,655.00

کالکشن های مرتبط

برترین فیلم های دهه 40 از دیدگاه ایرانیان #1
برترین فیلم های دهه 40 از دیدگاه ایرانیان #2
برترین فیلم های دهه 40 از دیدگاه ایرانیان #3
برترین فیلم های دهه 40 از دیدگاه ایرانیان مشاهده
250 فیلم برتر سایت IMDb #1
250 فیلم برتر سایت IMDb #2
250 فیلم برتر سایت IMDb #3
250 فیلم برتر سایت IMDb مشاهده
مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار #1
مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار #2
مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار #3
مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار مشاهده

دیدگاه کاربران

ارسال دیدگاه
شهریار سلطانی's avatar شهریار سلطانی
7 سال پیش

دزدان دوچرخه شاهکار نئورئالیسم و به اعتقاد من یکی از بهترین های تاریخ سینما است\n\nنیوریالیسم بر نمایش بی پرده ی واقعیات خشن پس از جنگ، با نگاهی انتقادی تاکید می ورزد و برای نیل به این مقصود، المان هایی را هم باب می کند.المان هایی همچون استفاده از لوکیشن های طبیعی، نور طبیعی، استفاده ی توامان بازیگران غیر حرفه ای در کنار بازیگران حرفه ای، نماهای لانگ شات و دارای عمق میدان.دزدان دوچرخه، نقطه ی اوج همکاری دسیکا و زاواتینی، و نمونه ی اعلای این مکتب است.\nدسیکا تا آن جا پیش می رود که حتی برای بازیگر نقش آنتونیو ریچی (لامبرتو ماجورانی)، از یک کارگر کارخانه استفاده می کند، و نیز، این نخستین نقش سینمایی بازیگر نقش برونو (انزو استایولا) است.\nفیلم از همان ابتدا با بردن دوربین میان مردان بیکاری که در مجتمع های مسکونی پرجمعیت حاشیه ی رم، به امید یافتن کار، به دنبال مردی کاریاب راه افتاده اند، سخن خود را آغاز می کند. مصایب جنگ خود را یکی یکی نشان می دهند؛ زندگی در مجتمع های مسکونی خاک آلود، کم امکانات و شلوغ حاشیه ی شهر، صف بیکاران، صف های طویل وسایل حمل و نقل عمومی، انبوه آدم هایی که حتی جزیی ترین وسایل خانه شان را می فروشند یا گرو می گذارند، لباس های کهنه و مندرس آنتونیو و برونو، ناامنی...\nانتخاب ملحفه ی رختخواب ها برای فروش، یعنی باز شدن پای فقر به خصوصی ترین حریم های افراد. در سکانسی که آنتونیو و همسرش ملحفه ها را می فروشند تا دوچرخه شان را از گرو درآورند، انبوهی از ملحفه ها را می بینیم که بر هم تلنبار شده اند...\nداستان فیلم، مانند اغلب آثار نیوریالیستی، ساده و چند خطی، و با پایانی باز است و طنزی تلخ در پس فیلم دیده می شود. وقتی زندگی یک خانواده به داشتن دوچرخه ای قراضه بستگی پیدا می کند، که از دست دادنش، نه تنها به معنای فروپاشی خانواده، که لگد مال شدن غرور و شرف انسانی آن هاست. وقتی آنتونیو دوچرخه را پس می گیرد، آن را همچون شی یی با ارزش این طرف و آن طرف می برد و بر دوش می کشد. یا شغلی که آن قدر زندگی اش را متحول خواهد کرد، چسباندن آگهی ست! و جالب تر، تاکیدی ست که فیلم روی آن آگهی می کند؛ تصویری از یک فیلم سرخوش هالیوودی (با بازی ریتا هیورث) که با زندگی رقت بار آنتونیو در تضاد کامل است. \nفیلم به تناوب به اجتماعی که شخصیت ها در آن زندگی می کنند طعنه می زند؛ پلیس هایی که عملا هیچ کاری برای رهایی آنتونیو از این شرایط انجام نمی دهند -در جایی مامورپلیس در اداره که درک نمی کند این دوچرخه چه قدر برای او اهمیت دارد، به همکارش می گوید:«فقط یه دوچرخه دزدیده شده!».\nکلیسایی که مردم گرسنه برای گرفتن غذا از آن، باید در مراسمی نمایشی شرکت کنند. در تعقیب و گریزی که در کلیسا می گذرد، این تاکید بر حفظ ظاهر در اجرای مراسم، به خوبی دیده می شود. برونو در جست و جوی پیرمرد، پرده ای را کنار می زند و کشیشی که وظیفه اش شنیدن درد و رنج مردم از پشت پرده است، بابت این کار او را تنبیه می کند!\nو مردمی که به نفع دوچرخه دزد، شهادت می دهند...\nفیلم همچنین بر تضادهای این اجتماع هم انگشت می گذارد که نمونه اش را در سکانس درخشان رستوران می بینیم. یا در سکانسی که مردم برای نجات پسری از رودخانه، جمع شده اند، غافل از این که در همان جا پدر و پسری در آستانه ی غرق شدن اند.اما این فیلم فقط یک گزارش اجتماعی نیست. روایت تنهایی و استیصال آدم هاست.فیلم با فوکوس کردن بر روابط پدر و پسر، دایره ی معنایی اش را از پرداختن صرف به مشکلات اجتماعی گسترش داده و شخصیت هایی پر رنگ و با احساس می سازد. پدری که قهرمان پسرش است (در طول فیلم می بینیم که برونو مدام پدرش را می پاید، که او چه کار می کند)، به مرور به اضمحلال می رسد و پیش چشمان او می شکند و خرد می شود در طول فیلم پسر به بلوغ تازه ای از درک شرایط اجتماعی می رسد، و در پایان، آن جا که دست پدر و پسر در هم گره می خورد، این پدر است که نیازمند همراهی و همدردی پسر است.\nاین اضمحلال البته به مرور، و با تنگ تر شدن شرایط اتفاق می افتد. آنتونیویی که از فرط نا امیدی، سراغ فالگیری می رود که پیش تر دیده ایم که به آن بی اعتقاد بوده است.پایان فیلم و گم شدن پدر و پسر میان جمعیت،در عین تاکید بر تنهایی و بدبختی آن ها، استعاره ای ست از جمعی بودن این فلاکت ها.\nدسیکا در این فیلم، درصدد یافتن مجرم و گناهکار نیست و تنها قصد دارد وضعیت و روابط حاکم بر جامعه را که تحت تأثیر مشکلات اقتصادی و اجتماعی است، به تصویر بکشد.سکانس سیلی زدن پدر به پسری که با توجه به سن کمش، خصوصیات رفتاری پسر جوانی را بروز می دهد، از صحنه های تأثیرگذار فیلم است. چنین برخوردی از پدر، برخلاف انتظار برونو بوده و احساس و غرورش را جریحه دار می سازد و به یکباره در قالب پسری هفت هشت ساله، فرو می رود و رفتارهای متناسب با آن سن را از خود بروز می دهد. پدر از رفتار غیر منصفانه اش پشیمان می گردد و دست برونو را در دست خود می فشارد و بی خیال از غصه ها و نداری ها در کنار رستورانی می نشینند؛ رستورانی که گروهی از مردم حتی در دوران فقر و بی کاری پس از جنگ نیز طعم فقر را نچشیده اند و نسبت به تأمین معاش روزانه و داشتن آینده ای روشن، هیچ نگرانی ای در دل ندارند!\n\n10/10

حسین کرامتی's avatar حسین کرامتی
7 سال پیش

//\nخیلی خوب . امتیازم 8

benyamin_davarnia's avatar benyamin_davarnia
7 سال پیش

شاهکار بی بدیل دسیکا\n

yasasam02's avatar yasasam02
7 سال پیش

اگه ده بار ببینیش باز هم کمه دیدنش واقعا لذتبخشه

meccaniiik's avatar meccaniiik
7 سال پیش

فیلم بدی نیست\nبه یک بار دیدنشمی ارزه

keley's avatar keley
7 سال پیش

معروف ترین و شاید مهمترین فیلم نئورئالیسم [Neorealism] ایتالیا را خواهیم دید: دزد دوچرخه، (یا دقیقتر: دزدان دوچرخه) از ویتوریا دسیکا.\nقصه ی یک خطی دزد دوچرخه را همه می دانید. اما دسیکا چه می کند با فیلم؟ از شروع فیلم می بینیم که عده ای کارگر دنبال کار می گردند. یک سری اسامی خوانده می شود و یک سری هم خوانده نمی شود. قهرمان ما، دور از جمعیت است. تنها نشسته و منتظر اسامی است. بالاخره اسمش در لیست امروز خوانده می شود. کاری به اش می دهند. قرار است آن کار با دوچرخه باشد. بدون دوچرخه نمی شود. از همان اوّل، قهرمان بیرون از جمع است. پس این بحثی که دزد دوچرخه یک قهرمان نئورئالیستی دارد، زیر سوال است. قهرمان کاملاً فردی است. از اوّل هم از جمع جداست.\nوارد زندگی اش می شویم. زندگی فقیرانه و حتی مظلومانه ای دارد. دوچرخه اش قبلاً به گرو گذاشته شده و الان بخواهند پسش بگیرند پول احتیاج دارد. زن خیلی مثل یک زن جدّی وفادار به همسر و خانه، ملحفه های نو ترش را می شوید و می دهد که دوچرخه را از گرو در بیاورند.\nدسیکا خیلی اینجا را درست و خوب برگزار می کند. صحنه ای که ریچی [Ricci] می آید دوچرخه اش را بگیرد، دوربین خیلی خوب کار می کند. آرام از کیوسکی که قبض را می دهند وارد می شود، [تصویر] باز می شود و می بینیم که چقدر جنس آنجا هست. ریچی مشتاقانه لحظه شماری می کند که دوچرخه را بگیرد. دوچرخه را تحویل می گیرد، می آید بیرون، آن را روی دوشش می گذارد و انگار با یک موجود زنده طرف است. اینقدر برایش مهم و عزیز است. به نظرم دسیکا، تا اینجا، صحنه را خوب برگزار کرده و صحنه از آب در آمده است.\nریچی یک پسر کوچک دارد که یکی از لطف های فیلم است و شاید بیش از لطف است. خیلی کامل کننده ی بحث است. کامل کننده ی وضعیت دراماتیک اثر است و وضعیت درونی پدر (ریچی). یک پسربچه ی تخس، مستقل، مهربان، شلوغ، و گاهی غمگین.\nصبح می آید با دوچرخه کار کند. باید یک سری پوستر به در و دیوار بچسباند. پوستری که کلی هم طول می کشد تا چسب بزند و بچسباند، پوستر بازیگر معروف آمریکایی، ریتا هیورث [Rita Hayworth] است. خوب، دسیکا نیشی می زند به بازیگر و سوپر استار آمریکایی.\nصحنه ای که دوچرخه باید دزدیده شود، به نظرم در اجرا خوب درنیامده و دزدی خیلی محتوم و خیلی ناشیانه انجام می گیرد. پرداخت درستی ندارد. آدم سوال می کند که چرا دوچرخه اینجوری، با این فاصله، گذاشته شده؟ چرا نگاه به اش نمی شود؟ کلی از این سوالات ایجاد می کند.\nدوچرخه دزدیده می شود و او می دود دنبال دوچرخه. انگار که قرار است دوچرخه را پیدا نکند. تمام روز را با پسرش دنبال دوچرخه می گردد. حتی می روند سراغ آنجایی که قطعات یدکی دوچرخه است و عظیم است. دارد وقت تلف می کند دسیکا. وقت ما را هم تلف می کند. معلوم است که قرار است اینجا هم پیدا نشود. یک جور فاتالیزیم [Fatalism] ای بر این پیدا نشدن، انگار روی فیلم سنگینی می کند. فاتالیزیمی که مؤلف می خواهد. متعلق به این واقعیت نیست. یا اگر هست، من (مخاطب) قانع نمی شوم.\nاز طریق این فاتالیزم در واقع دارد نگاه تیز اجتماعیش را می کند. این فاتالیزم حتی به احتمال دراماتیک هم نمی رسد. چیزی که آندره بازن، منتقد بزرگ و بسیار مؤثر فرانسوی می گوید این است که: آره! می توانست دوچرخه پیدا شود، اما دسیکا دارد روی احتمال دراماتیک کار می کند. این احتمال یعنی چه؟ این احتمال معنی اش این است که خوب، فرض را بر این بگذاریم که دوچرخه پیدا نمی شود. حالا ما با این پیدا نشدن دوچرخه، باید با قهرمان گام به گام جلو بیاییم. حاصل تفکر نئورئالیستی چیست؟ جامعه، جامعه ای است که اجازه ی پیدا شدن دوچرخه برای یک آدم فقیر را نمی دهد؟ و اگر دوچرخه پیدا می شد معجزه بود؟ و احتمال کمی بود؟ پس به این دلیل ما باید آن طرفش بیافتیم؛ دوچرخه پیدا نشود. و او ملتمسانه به دنبال دوچرخه بگردد، عزت نفس خودش را هم زیر پا بگذارد.\nنوعی که دوربین دسیکا با او در خیابان ها می گردد، [وی] آرام آرام از یک شخصیت محق، به یک شخصیت قربانیِ غیر محق تبدیل می شود. و به نظر من ضعف دزد دوچرخه از همین رویداد هایی است که به نظرم احتمال منفی ای است که برای قضیه پیش بینی شده است.\nبه یاد بیاوریم بعضی صحنه های فیلم را که مهم است. صحنه ای را که می آیند دنبال آن پیرمردی که احتمالا ردی از دزد دارد. در آن صحنه، دسیکا موفق نمی شود همذات پنداری ما را با ریچی و پسرش جلو ببرد. آن پیرمرد فقیر که برای لقمه ای نان (یک وعده غذا) آمده، دارد اذیت می شود. و ما باید با ریچی همصدا شویم و به آن پیرمرد فشار بیاوریم. به نظر من کمی این نگاه بر خلاف آن ادعایی است که همه راجع به دسیکا دارند که همه را دوست دارد و این دوست داشتنش هم، نه کمونیستی است، نه مذهبی. بلکه یک اومانیسم ریشه دار و جدّی است. اینجا چنین واقعه ای اتفاق نمی افتد.\nحتی وقتی که ما به دزد می رسیم، می بینیم که ریچی شُل می شود. برای اینکه وضع آن دزد را بدتر از خودش می بیند. آیا دسیکا وضع آن دزد را بدتر از ریچی می بیند، یا ریچی؟ ریچی ما را قانع نمی کند که وضع دزد از خودش بدتر است. چون جوری جلو آمده است که انگار بدترین وضعیت ممکن را دارد و کاملا حق با اوست. حالا با دزدی طرف است که غش می کند، بیمار است و خانه اش که می آییم هم می بینیم هیچی ندارد. دسیکا در میزانسنش (میزانسنی که به ریچی می دهد در این سکانس) موفق نمی شود که ما را در ادامه ندادن برای پیدا کردن دزد، همصدا با ریچی کند. و [نکته ی] دو[م] [اینکه] تصویر خوبی هم از مردم نمی دهد. مردم را همه شریک جرم این دزد می کند در آن صحنه. همچنان که در صحنه ی اوّل فیلم کرده است. در صحنه ی اوّل، وقتی دوچرخه دزدیده می شود، انگار همه ی آدمها دست به یکی کرده اند تا این دوچرخه دزدیده شود. اینجا هم دوباره دارد همان کار را می کند.\nخوب، این نگاه، نه نگاه نقد اجتماعی است، نه نگاه احتمال دراماتیک. بلکه نگاهی است که به نظر من یک فردیت قربانی شده است و یک همدردی ناتوان، در ادامه، با این قربانی است. و به نظرم توجیه بعدی ای که می کند (توجیه آخر فیلم) که اگر اینطور است، اگر این همه بدبختی باید بکشد، پس می تواند دوچرخه بدزدد، این پیام فیلم است. هر کسی در آن شرایط سخت از نظر فقر و کار قرار بگیرد، می تواند به این آلترناتیو [Alternative] بیافتد.\nوقتی ریچی به لحظه ای می رسد که باید (باید به زعم فیلمساز) دوچرخه را بدزدد، به نظرم میزانسن، نه میزانسن تبرئه ی ریچی است، نه محکوم کردن جامعه ای است که به او وصل است. اما یک نمای خوب داریم بعدش. نمای دست پدر و دست پسر. که پسر شاهد این اضمحلال است. شاهد فروپاشی اخلاقی پدر است. وقتی این دو تا دست همدیگر را می گیرند، از روی نیاز، از روی بدبختی مشترک . . . نمای دست نمای خوبی است. نمای انسانی ای است. اما به هیچ عنوان نمی شود این را خیلی بیش از بچه تحلیلکرد. یعنی گفت که حالا پدر از آن برج عاجی که داشت و الگوی پسر بود، در آمده و تبدیل به یک پدر پر از ضعف شده است. یک پدر فروپاشیده، یک پدر که دست به یک عمل بد زده که برای آنها، با اخلاقیاتی که دارند، بد است. و حالا کودک از ناتوانی یا از عشق دست پدر را می فشارد؟ من به نظرم دسیکا در این بحث هم شفاف حرف نمی زند. بحث را باز می گذارد تا هر کسی تعبیر خودش را بکند. و فیلم را در یک نمای تلخ و حتی کمی ملودرام، [با] اشکی که در چشمهای ریچی و پسربچه است، می بندد.\nدر مجموع، دزد دوچرخه، به نظر من، نه یک فیلم سرپای زنده تا به امروز، بلکه ملودرام کهنه شده ی اجتماعی زده ای است که کاملا هم شخصی است. یعنی برخلاف مکتب نئورئالیسم، نئورئالیسم شخصی دسیکا را نمایندگی می کند. و این همه اسمی که در کرده است، نشان یک مکتب انقلابی پویا نیست. مکتبی که منطقاً باید کار را تبلیغ کند، انضباط کاری را و دوست داشتنی را که نتیجه اش به مبارزه بیانجامد، نه به تسلیم و شبیه اوضاع شدن.\nدزد دوچرخه به بن بست می رسد. نئورئالیسم هم به بن بست می رسد. و به نظرم ادامه دهندگان نئورئالیسم، قطعا نئورئالیسم جدّی ترِ درونی تر خودشان را می سازند. چه فلینی، و چه در بحث نئورئالیسم، روسلینی. نئورئالیسمی می سازند که به شدّت انسان گراست و با وجود شخصی بودنش، از کاویدن صرف اجتماعی فاصله می گیرد و آدم خلق می کند. آدمی که اهل جنگیدن است برای چیزی که می خواهد. آدمی که تسلیم نمی شود و محصول بی اراده ی جامعه نیست.\nمسعود فراستی

koroshmartian7000's avatar koroshmartian7000
8 سال پیش

نوستالژی یعنی انکار......انکار زمان دردناک فعلی.......واقعا زبان ناتوان است در وصف این فیلم

behnam's avatar behnam
8 سال پیش

فیلمش تلخ نیست...\n\nزهرهزهر...

شهریار سلطانی's avatar شهریار سلطانی
8 سال پیش

شاهکار استاد دسیکا جزو ده فیلم برتر عمرم هستش.

rayidloverman's avatar rayidloverman
8 سال پیش

توصحنه اخرفیلم پدروپسرازبس احساساتی دست هموفشارمیدن که دلم خواست کلی دست بابامو ببوسم وبغلش کنم ولی حیف پیشم نبود

behnam's avatar behnam
8 سال پیش

شاهکاره واقعا

bandeh_2112's avatar bandeh_2112
8 سال پیش

دزد دوچزخه،نقدی بر یک اجتماع\nهمیشه نزدیکی عجیبی بین خودم و کشور ایتالیا دیده ام چه از اوایل جوانی که طرفدار پر و پا قرص \nبانوی پیر(یوونتوس کبیر) چه تاریخچه پربار این کشور که کم شباهت به تاریخچه کشورمان ندارد...\nبعد از شکست تلخی که در بامداد امروز تیم محبوبم ایتالیا از آلمان در یورو2016\nخورد و دیدن اشک های بوفون دوست داشتنی چیزی جز یک فیلم از همان اتمسفر مرا راضی نمی کرد!!!\nدزد دوچرخه که پس از خودروح تازه ای به سینمای ایتالیا و جهان دمید فیلمی است از جنس مردم ایتالیا \nبا همان صراحت و سادگی دوست داشتنی ای که دارند،\nدزدیده شدن دوچرخه بهانه ای است برای دسیکا تا گوشه گوشه زوایای تاریک جامعه خود را به تصویر بکشد\nو آیا رسالت یک هنرمند چیزی جز این است؟!\nفیلم صحنه هایی تامل برانگیز کم ندارد ...\nفیلم با نشان دادن جمعیتی که دنبال کار می گردند شروع می شود و با محو شدن آنتونی در کنار پسرش در میان جمعیت \nپایان می یابد که به نوبه خود تکان دهندگی اش را بیشتر می کند،مثلا میشد فیلم را آنجا که پدر را به جرم دزدیدن دوچرخه گرفته اند و بلا فاصله\nتصویر پسربچه که کلاه پدر در دستانش است با استفاده از تکنیک انجماد تصویر به پایان برد که به نوبه ی خود اثرگذاری کمی نداشت اما دسیکا\nبه دنبال نشان دادن مشکل زندگی یک فرد نیست،بلکه جامعه را هدف گرفته است...\n10از 10\n

sammam's avatar sammam
8 سال پیش

«وقتی قراره آخرش بمیرم، چرا از نگرانی خودمو بکشم؟»\n\n

ahmad.noori3's avatar ahmad.noori3
8 سال پیش

درد ارمغان این فیلم است!\n\nفیلم «دزدان دوچرخه» فیلمی خارج از زمان و مکان است، و هر جا که انسانیت بُرد داشته باشد، این فیلم نیز می‌تواند اثر‌گذار باشد.\nاین امر شاید به دلیل طبیعی بودن لوکیشن‌ها و نشان دادن زندگی عادی مردمی باشد که روزانه مثل همین اتفاق را از سر می‌گذارنند... چیزی که همه از آن سخن می‌گویند و به نئورئالیست معروف شد و حتا اسکاری‌ها را به آن واداشت که این فیلم را نامزد اسکار بهترین «مستند» کنند!\nاما فکر می‌کنم این اثرگذاری بیشتر به دلیل دردی باشد، که کارگردان، پس از جنگ جهانی خود آن را چشیده، و در زندگی مردم کشورش به وضوح مشاهده‌اش کرده، و شما نیز با دیدن این فیلم آن را مزه مزه می‌کنید... نه می‌توان مقصری برایش پیدا کرد، و نه می‌توان از آن گریخت!\nو می‌توان اصل پدید آمدن مکتب نئورئالیست را نیز به همین «درد» نسبت داد و بس!\nدردی که در آینده، در نقطه‌ای دیگر از جهان، پس از جنگی دیگر... فیلمی به نام «بچه‌های آسمان» رقم می‌زند! (قطعن نمی‌توان یکی از این دو فیلم را دید، و به یاد دیگری نیفتاد!)\n\nدزدان دوچرخه، داستان زندگیست، و زندگی جاری! پس این فیلم تمام نخواهد شد...

shahryar.ma's avatar shahryar.ma
9 سال پیش

مـــــــــــــــــــــــــــــــــاندگرترین

haamed77's avatar haamed77
9 سال پیش

اشکم در اومد واقعا چقدر این فیلم زیبا بوود...تاثیر گذار و تلخ...دقایق پایانی فیلم واقعا داغون کننده بوود و هیچ وقت از ذهنم پاک نخواهد شد

arminkheradmand2136's avatar arminkheradmand2136
9 سال پیش

شاهکار دسیکا

azadeh.mohamad11's avatar azadeh.mohamad11
9 سال پیش

بسیاری از گارگردانان سر شناش دنیا مانند وودی الن این فیلمو بهترین فیلمی که تو زندگیشون دیدن میدونن.شاهکار نئورئالیسم دیاا\nو البته فراموش نشود که این فیلم الهام بخش موج نوی سینمای ایران است.کارگردانانی هم چون داریوش مهر جویی ،مجید مجیدی و به خصوص عباس کیا رستمی سبک خود را از این فیلم برداشت کردن.\nاین فیلم در نشان دادن فقر و بدبختی مردم و احوالات ان ها پس از جنگ( جنگ جهانی دوم )و اوضاع کشور ایتالیای جنگ زده بی همتا عمل کرده!\nرد پای این فیلم در فیلم های هم چون گاو(داریوش مهرجویی )خانه ی دوست کجاست(عباس کیا رستمی )و بچه های اسمان(مجید مجیدی )به خوبی مشهود است\nمن به شخصه این فیلمو بالاتر از فیلم های هم چون رم شهر بی دفاع و فیلم های دیگر روبرتو روسولینی و دسیکا بهترین فیلم نئورئالیسم سینما و شاید بهترین فیلم تاریخ سینما میدونم.\nمتاسفانه امروز و در دوران تسلط هالیوود امریکا بر سینمای جهان و گیشه ای شدن فیلم ها و سوق داده شدن کارگردانان به سوی فیلم های گیشه پسند دیگر حسرت فیلم های هم چون دزدان دوچرخه بر دلمان میماند.\n.\n.\n.\n.\n.\nبا تشکر :ازادی (برگمان )

academytaraneh's avatar academytaraneh
9 سال پیش

ماندگار \n3 از 4 \nهمانطور که راجر ایبرت در نقد دزد دوچرخه ، در ترازوی برابری با این اثر ، فیلم ایرانی بچه های آسمان را قرار داده و هر دو فیلم را به عنوان آثاری که خارج از زمان می ایستند معرفی میکند ، بنده هم معتقدم که به هیچ وجه نباید از این اثر تحسین شده ی ایرانی غافل شد چه بسا در تعمق نقد و هماوردی اثر متاخر (ایرانی) در درجه بالاتری قرار گیرد! \n\nبا احترام - گلستانی

alishekoohi's avatar alishekoohi
9 سال پیش

بهترین نئورئال تاریخ سینما!

hamrezaj1995's avatar hamrezaj1995
9 سال پیش

شاهکار نئورئالیستی دسیکا

sex_usa's avatar sex_usa
9 سال پیش

خیلی عالیه یکی از بهترین درام های عمرمه البته بعد از عزیز میلیون دلاری

arash.com2010's avatar arash.com2010
9 سال پیش

«دوچرخه‌دزد ها یا دزد دوچرخه / Ladri di biciclette» یکی از مهم‌ترین آثار دسیکا تلقی می‌شود که در خارج از استودیو و در فضای واقعیِ محله‌های شهر ساخته شده و به شدت بازتاب دهنده نگاه نئورئالیستی دسیکا است. دسیکا در این فیلم از بازیگران آماتور استفاده کرده، انزو استایولا برای نقش کودک، لامبرتو ماجورینی برای نقش پدر و لیانلا کارل را برای نقش مادر به درستی انتخاب کرد و از آنها بازی درخشانی گرفت. در واقع دسیکا نقش اول مردش رو به یک کارگر کارخانه که پسرش رو برای تست بازی گری آورده بود داد و نقش اول زنش رو به خبرنگاری که درمورد انتخاب بازیگر نقش برونو باهاش مصاحبه می کرد داد و نقش برونو و آنتونیو رو فقط به خاطر نوع راه رفتنشان به این بازیگرها داد.

فیلمهای مشابه