همچنان حیرت انگیز...\n\nسرگئی آیزنشتاین قدرت سینما را از طریق قدرت بی حد مونتاژ منحصر به فرد خود، به رخ می کشاند.\n\nقدرت کارگردانی، نوع استفاده خلاقانه اش از دوربین و از همه مهمتر رویکردش به مونتاژ در سینما، مثال زدنی است. از طرف دیگر آیزنشتاین می تواند موضع گیری سیاسی خودش را با هنر بی حد کارگردانی اش تلفیق کند، به طوری که این دو، جدا از یکدیگر نایستند بلکه مضمون موضعش در رابطه ی میان نیروهای سیاسی، از طریق هنر و نوع تلقی ای که در عمل به آن دست یافته بود، تبدیل به فرم سینمایی می شود. ساختار اثر، نیرویش را از موضع عمل سیاسی می گیرد اما در عین حال آن را توسط هنر سینما هضم می کند. این عمل پیچیده تماماً با نوع نگاه آیزنشتاین به مسائل اجتماعی شوروی گره خورده است و این نگاه در سینما مسلح به نوع رویکرد ویژه اش به حرکت دوربین و مونتاژ در سینمایش شده است. چنانکه آن تنش اجتماعی و سیاسی موجود در آثارش را با تکنیک هایی که توسط نوع تلقی اش از ابزار سینما یافته بود، ترجمه می کند و این عملکرد یک دیالکتیک پیچیده ی از درون ایجاد می کند که فقط خودش می توانست از فرمول آن تبعیت کند.به عبارتی دیگر نوع تلقی اش از مسائلی که در اطرافش می گذشت به ابزار سینما قدرت می داد.\n\nفیلم رزمناو پوتمکین در نگاهی متفاوت، از یک تلاقی ایجاد می شود و در این تلاقی و کشمکش دو دنیای نظر و عمل هست که آیزنشتاین به نوع نگاه خودش در سینما دست می یابد و همان را بارها تکرار می کند. تلاقی امر اجتماعی و سیاسی در مقابل رسالت هنر و شکل گیری سینمای منحصر به فرد یکی از ماندگارترین و خلاق ترین کارگردان های تاریخ سینما.\n\nهمچنان پلان هایی که ایشان در این فیلم گرفته اند، دست نیافتی است و شما تأثیر مونتاژ را در قاب سینما حس می کنید.\n
\n\nبراي يک قاشق سوپ گوشت....\n\nرزمناو پوتمکین اثری از پدر سینمای شوروی سابق سرگئی آیزنشتاین.فیلمی که به سفارش دولت بلشویکی ان زمان شوروی به بهانه ی بیستمین سالگرد انقلاب ناموفق 1905 در سال 1917 سفارش شد تا ادای دینی شود به هزاران کشته ی ان واقعه.\nفیلم داستان گروهی از ملوانان ناو پوتمکین را نمایش میدهد ملوانانی که به بهانه ی کمبود غذا که شامل گوشت های فاسد میشده دست به یک شورش می زنند و ناو جنگی را بدست می گیرند در حین درگیری ها واکولین چوک از رهبران شورش کشته می شود و افسران برای اینکه وی را دفن نمایند به شهر ادسا پناه می اورند مردم نیز به دلیل شجاعت انها و مرگ چوک درصدد انتقام بر میاند و خطابه های انقلابی سر می دهند شهر به همهمه می افتد بطوریکه همه ی قشر های جامعه به یک چیز فکر می نمایند و انهم انقلاب و نابودی حکومت است.بنابراین به سمت مقر فرماندهی حرکت می کنند در حالیکه قزاق ها منتظرشان می باشند.در نهایت نیز فیلم با پیوستن سربازان نیروهای دریایی به ناو پوتمکین پایان می یابد.نکته ی اصلی در اینجاست که در واقعیت تمام نکات به دست آیزنشتاین به درستی روایت می شود اما پایان داستان که با به ثمر رسیدن انقلاب همراه است به دروغ و از روی عمد در فیلم قرار داده شده تا داستان فیلم پایانی خوش را داشته باشد در واقع انگار آیزنشتاین انقلاب موفق علیه تزارها را با این واقعه منوط میپندارد و پیروزی این انقلاب را بی ارتباط با کشتار سال 1905 ادسا نمی داند,کشتاری که در ان هزاران فرد بیگناه به دست قزاق ها به کام مرگ کشیده شدند.\nهمانطور که از داستان فیلم هویداست کلیت فیلم تمی سیاسی را داراست که در بعضی از لحظات نیز پیامی ضد دین را به خود می گیرد برای مثال آیزنشتاین در کشتی کشیشی را نشان می دهد او چهره ی این فرد را حیله گر و فریبکار به نمایش در میاورد حتی در یکی از دیالوگ ها,قهرمان داستان واکولین چوک, او را جادوگر نام میبرد.در نهایت نیز از سرنوشت این شخصیت چیزی عنوان نمیشود و پایانی را برایش رقم نمیزند که این خود جای تعجب دارد و هدفی را دنبال می نماید!\nدو مورد در فیلم از اهمیت بسیاری در تاریخ سینما برخوردار هستند, اولی تدوین فیلم که به کلاس درسی برای سینماگران تبدیل شده و دومی سکانس پلکان ادسا,سکانسی به شدت تاثیرگذار که با ریتمی تند و از نمایی بالا گرفته شده تا اضطراب و تشنج عموم را بهتر نشان دهد.آیزنشتاین برای این سکانس از نماهای نزدیک خود حتی الامکان میکاهد و به نماهایی دور میپردازد و تصاویری را نمایش میدهد که هر یک به طرز عجیبی در انقلاب هایی که در این سالها رخ داده اند به وقوع پیوسته اند,از سکانس مرگ مادر در اغوش فرزند بگیرید تا له شدن کودکان در زیر فشار مردم.\nنکته ی دیگر فیلم در اینجاست که کارگردان در نیمه ی اول فیلم بر روی قهرمان فردی خود تمرکز میکند اما پس از مرگ قهرمانش فردیت را کنار زده و قهرمان داستانش را عموم جامعه عنوان می کند.او برای فیلمش به شدت به نماد گرایی میپردازد بطوریکه گل سرسبد نمادها را می شود پرچم قرمزی دانست که در بالاترین نقطه ی ناو قرار گرفته شده است.\nتمامی انقلاب ها از چیزهای کوچک شروع شده اند و داستان انقلاب ما نیز به همین شکل تکرار می شود به خاطر یک قاشق سوپ,یک قاشق سوپ بیشتر...\n
من به شخصه آدم عصبی مزاج و بی ادبی نیستم ولی وقتی لیست 250 فیلم برتر این سایت رو میبینم که اسم این فیلم و شاهکار های دیگه ای مثل رم شهر بی دفاع در اون نیست و در عوض اسم تعدادی فیلم احمقانه و همینطور تعدادی کارتون که مناسب سن بچه های زیر 15 ساله توی اون لیست احمقانه وجود داره در دو راهی سختی قرار میگیرم که بهتره آرام و مودب باقی بمونم یا در وصف فهم و شعور دوستانی که اون لیست رو درست کردم صحبت کنم !!!. من نمیدونم چه کسانی و بر چه اساسی اون لیست احمقانه رو درست کردن ولی مطمعنم یا حالشون خوب نبوده یا مردم رو سرکار گذاشتن ...
لطفا فیلمای استادو کامل کنید درخواست هم میدیم ولی انگار فایده نداره دوتا ایوان مخوف رو لطفا بذارید
پرچم کشتی در پوتمکین آیزنشتاین با دست به رنگ قرمز رنگ آمیزی شده بود که در برابر آسمان آبی رنگ شده جلوه کند .
کشتی جنگی پتمکین یک اثر به واقع هنری از هنرمند فقید سرگئی آیزنشتاین که به نظر بنده پس از آرتوفسکی بهترین کارگردانیست که روس به خود دیده است.\nسبک و سیاق این فیلم انسان را وادار به تفکری میکند که کارگردان فقید در طول عمرش همواره آن را به همراه داشته و آن چیزی نیست جز آزادی\nآیزنشتاین با هنر مونتاژ خود نه تنها فیلمی زیبا را از آب درآورده بلکه با به خدمت گرفتن آن در راه سناریو انسان را نا خواسته با خدمه کشتی همراه میکند.\n\nروحش شاد
سلام لطفا و خواهشا لیست فیلم کارگردانها رو درست و کامل کنید الان این فیلم تو لیست ایزنشتاین نیست !!!!
1000 از 10.ملویل و چاپلین این فیلم رو ستایش میکردن.واقعا عالیه.من تو 15 سالگی دیدم این فیلمو ولی بعد 5 سال هر روز جلو رومه
از قله های سینمای دنیا...
سینما وام دار این فیلم است.
فیلم محبوب چارلی چاپلین و بیلی وایلدر
جزو ده فیلم برتر تاریخ سینما....
بسیار متشکرم هستم که فیلم های این نابغه روسی و بهترین کارگردان دوران اتحاد جماهیر شووری را در سایت قرار دادید در این فیلم ایزنشتین توانسته است با تکنیک خاص خود در مونتاژ از ترکیب نمایش مبارزات جمعی کارگران و صحنه های پرتحرک زد و خورد و تظاهرات با اشیا و عناصر نمادین مثل مجسمه ناپلئون، صلیب، ... یک شاهکار بسازد . وی پیش از ساخت این فیلم بارها و بارها فیلم"تعصب"گریفیث فیلمساز آمریکایی را تماشا کرد، کسی که علاقه مندی ایزنشتین به سینما با تماشای آثار او آغاز شد.
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه