با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
زنی مسن که شوهر محترم و بسیار ثروتمندش اخیرا مرده است، «تام ولز» (کیج)، کارآگاه خصوصی را استخدام می کند. وظیفه ی «ولز» تحقیق درباره ی فیلمی پنج دقیقه ای و هشت میلی متری است که در گاوصندوق شوهر پیدا شده و طی آن دختر نوجوانی (پوئل) مورد هتک حرمت قرار می گیرد و کشته می شود …
با زیرنویس چسبیده
«بتمن» (جرج کلونی) و «رابی» سعی دارند رابطه شان را حفظ کنند، زیرا باید «آقای منجمد» (آرنولد شوارزنگر) که قصد دارد گاتهام را منجمد کند، را متوقف سازند...
با زیرنویس چسبیده
شهر کوچکي در ميسي سيپي. «جيک بريگانس» (مکانگي)، وکيلي تازه کار، دفاع از مردي سياه پوست به نام «کارل لي هيلي» (جکسن) را به عهده مي گيرد. «کارل» دو جوان سفيد پوست را به خاطر اذيت و آزار دختر ده ساله اش کشته و اين در شرايطي است که کوکلوکس کلان هاي محلي به رهبري «فردي لي باب» (کيفر ساترلند) محبوبيت دوباره اي پيدا کرده اند.
با زیرنویس چسبیده
«بتمن» (وال کیلمر) به کمک یک روانشناس (نیکل کیدمن)، و «رابین»، که یک آکروبات سیرک است، به نبرد با «دو چهره» (تامی لی جنز) و «ریدلر» (جیم کری) می رود...
وکيلي به نام «رجي لاو» (ساراندون) پسر بچه ي يازده ساله اي به نام «مارک اسواي» (رنفرو) را تحت حمايت خود مي گيرد تا از جانش محافظت کند؛ چرا که «مارک» از محل دفن سناتوري که به دست مافيا کشته شده باخبر است و حالا هم مافيا به دنبال او است و هم FBI.
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
صبحي در ماه ژوئن. مردي (داگلاس) که در يکي از بزرگراه هاي لس آنجلس در ترافيک گير کرده، اتومبيلش را رها مي کند و به طرف شهر به راه مي افتد. او مي خواهد خودش را به خانه ي همسر سابقش (هرشي) که با دخترشان زندگي مي کند برساند. اما در طول راه مجبور مي شود تا بيشتر و بيشتر به خشونت متوسل بشود.
پس از اینکه دوست پسرش به او خیانت می کند، "هیلاری اونیل" به دنبال یک شروع جدید و شروعی دوباره می افتد. او به عنوان پرستار مردی جوان که از سرطان خون رنج می برد شروع به کار می کند. آنها به آرامی عاشق هم شده و...
با زیرنویس چسبیده
«نلسن رايت» (ساترلند)، دانشجوي پزشکي، براي تجربه ي دنياي پس از مرگ، فعاليت قلب خود را متوقف مي کند و دوستانش: «ريچل» (رابرتس)، «ديويد» (بيکن)، «جو» (بالدوين) و «رندي» (پلات) با کمک داروهاي خاصي، لحظاتي بعد او را به زندگي بر مي گردانند. پس از آزمايش، «نلسن» مي گويد که تصاوير غريب و هيجان انگيزي ديده است...
«لوسي امرسن» (ويست)، زني تازه مطلقه، همراه دو پسر نوجوانش، «مايکل» (پاتريک) و «سام» (هيم)، نزد پدر خود در شهر کوچک سانتا کلاراي کاليفرنيا مي رود. گروهي از جوانان شرور به رهبري «ديويد» (ساترلند)، مايکل را به مخفيگاه خود مي برند و در آنجا به او خون مي نوشانند. چندي بعد «مايکل» حس مي کند که آرام آرام بدل به يک خون آشام مي شود...