با زیرنویس چسبیده
یک منشی ماشین رئیسش را می دزدد و برای خوشگذرانی به جاده می زند. او به یک شهر ساحلی می رود که مطمئن هست هیچوقت آنجا نبوده، اما همه اهالی آنجا اسم او را می دانند. اما شرایط زمانی بحرانی تر می شود یک جسد در صندوق عقب ماشین پیدا می شود و او مظنون به قتلی می شود که هیچ چیز درباره اش نمی داند.
الجزیره سال ۱۹۲۰. اسفار بیشتر از یک مشکل دارد، دختر کوچک او در حال بزرگ شدن است و در این حال او یک گربه در حال مرگ را نجات داده و شروع به صحبت کردن با او میکند که…