«شانایا» بازیگری در اوج موفقیت کاری اش است که با یک کارگردان جوان بنام «آدیتیا» رابطه دارد. اما روزگار او با آمدن یک بازیگر جوانتر بنام «سانجانا» به پایان می رسد، و حتی آدیتیا را هم از دست میدهد. شانایا رفته رفته دچار جنون می شود و به جادوی سیاه رو می آورد تا با استفاده از آن سانجانا را نابود کرده و عشق آدیتیا را دوباره بدست آورد...
داستان در مورد پسربچه ای است که عاشق کریکت می باشد، و پدرش «راسی» که عاشق پسرش است. پدر برای اینکه بتواند پسرش را برای بازی به یک زمین کریکت مشهور ببرد، یک اتومبیل فراری را به مدت یک ساعت کرایه میکند...
داستان عشق بین یک بازیگر و کارگردان است که الهام گرفته از زندگی بازیگر زن هندی "Silk Smitha" می باشد...