داستان این سریال درباره یک خانواده فقیر و کولی نشین است که مدارک و املاک یک خانواده ثروتمند را که به شهر دیگری در حال اسباب کشی بودند و درسانحه ای جان باختند را بدست می آورند...
سریال ارباب وحشت ، سریالی ساخته "میک گریس" میباشد که فعالیت خود را در ژانر وحشت و ماورایی پایه گذاری کرده و در سال 2005 این سریال رو از طریق شبکه شوتایم به روی آنتن برد . ارباب وحشت نام سریالیست در ژانر ترسناک . نه مانند سریال های دیگر که در کنار وحشت بیشتر طنز بچشم میخورد . این سریال در قالب اپیزود های 40 تا 50 دقیقه ای ، داستانی را بر اساس داستان های کوتاه و یا اوسنه های قدیمی و روستایی روایت میکند . نکته مثبت این سریال این هست که حداکثر یک داستان رو توی شصت دقیقه به طور خیلی زیبا و منحصر به فرد به تصویر میکشد و بخاطر اینکه از زمان به درستی استفاده میکند ، صحنه های خسته کننده و خواب آور ندارد.
سریال جذاب و دوست داشتنی است با دیالوگ های جالب و طنزی.بخش معمایی سریال دارای پیچیدگی زیادی هست و میشه گفت تا اخر سریال تقریبا نمیشه به طور قطعی گفت که قاتل و دلیل قتل چه چیزی است.در کنار این قتل ها و جسدها ! به زیبایی روابط اجنماعی شخصیت ها با یکدیگر به تصویر کشیده شده است طریقه ی برخورد متفاوت افراد با مسائل و مشکلات شخصی و …
با زیرنویس چسبیده
«فلور» (وگا)، زني که از شوهرش جدا شده و با زحمت و مشقت دخترش، «کريستينا» (بروس) را بزرگ کرده، اسباب هايش را جمع و خانواده را به کاليفرنيا منتقل مي کند. او کار پر در آمدي به عنوان خدمتکار در خانه ي «دبورا کلاسکي» (ليوني) گير مي آورد. «دبورا» يک کلمه هم اسپانيايي نمي داند ولي اتفاقا اين، مهم ترين مانع ارتباط بين آن دو نيست...
این سریال داستان روابط چند خانم است که در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند و روابط جالبی از قبیل عشق ، دوستی ، دشمنی، همدردی و رقابت بر سر عشق با یکدیگر دارند. راز های زندگی این چند خانم که در همسایگی هم زندگی می کنند و هر کدام داستان زندگی خود را دنبال می کنند که در نهایت به نوعی با یکدیگر در رابطه است .
«مایکل بلو بری» از خانواده اش طرد شده است و به همراه عموی خشن اش زندگی می کند. بعد از یک درگیری او در بیابان بی جان رها می شود. آپاچی ها او را پیدا می کنند و ...
با زیرنویس چسبیده
«هري سنبورن» (نيکلسن) خيال دارد دو روز تعطيل آخر هفته را با «مارين» (پيت) در ويلاي کنار درياي مادر او بگذراند ولي از بخت بد قلبش در آن جا درد مي گيرد. «اريکا بري» (کيتن)، مادر «مارين» با اکراه مي پذيرد چند روزي از او مواظبت کند. اما خيلي زود «هري» در مي يابد که به «اريکا» علاقه پيدا کرده است.
داستان از آنجایی شروع می شود که پسر نوجوانی به نام "رایان اتوود" به همراه برادرش اقدام به سرقت ماشین میکند که بعد ازکمی تعقیب و گریز توسط پلیس دستگیر شده وبه زندان می افتد.
سه کارمند بانک به طور همزمان قصد سرقت از بانک را دارند، بدون اینکه از بقیه اطلاعی داشته باشند. از سوی دیگر، در بخشی دیگر از شهر، فروشنده ای به دنبال انتقام از یک میلیونر محلی است...