دو پرستار بچه نوجوان که رقیب یکدیگر هستند، با هم متحد می شود تا یکی از بچه های تحت مراقبتشان را که فرار کرده و به شهری بزرگ رفته است را متوقف کنند و به خانه برگردانند...
یک زن جوان پس از به ارث بردن نیمی از یک خانه، وارد یک رابطهی عاشقانه غیرمنتظره با مالک قبلی آنجا می شود و...
داستان در مورد زنی با گذشته ی غمناک است، که گذرش به شهری کوچک در مین می افتد، جایی که جادو و رمز و رازهای قصه ها به حقیقت پیوسته اند...
داستان قتل دختری جوان به نام رزی لارسن است که در سیاتل رخ داده است و گروهی از پلیسان به تحقیق در خصوص این قتل مشغول شده اند و به دنبال قاتل و انگیزه او از انجام این کار هستند …
با زیرنویس چسبیده
یک ماشین زمان در یک کمپ اسکی، مردی را همراه دو دوست و خواهرزادهاش به شبی در سال ۱۹۸۶ می برد. آنها باید شبی شوم را برای بار دوم در زندگیشان بگذرانند و سعی کنند چیزی را تغییر ندهند، تا مطمئن شوند که خواهر زادهاش حتما به دنیا میآید.
یک غریبه که در شب کریسمس درگیر برف و بوران شده است باعث می شود این شب برای یک افسر پلیس بازنشسته و خواهر زاده اش خاطره ساز شود...
سریالی کمدی، به سبک شرلوک هلمزی و پر از شوخی ها و دیوانگی های خنده دار که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر دنبال سریالی کمدی و جنایی می گردید این سریال را از دست ندهید.شاون اسپنسر که حافظه ی تصویری، غریضه ی کارآگاهی و دقت بسیار بالایی دارد بعد کمک به پلیس برای حل یک پرونده، متهم به شریک جرم بودن می شود. شاون برای این که به زندان نیفتد و راز خود را برملا نکند ادعا می کند که غیبگو است و با عالم ارواح ارتباط دارد و از این راه اطلاعات خود را به دست می آورد. شاون به همراه بهترین دوستش گاس که فروشنده ی دارو و لوازم پزشکی است، دفتر کارآگاه خصوصی غیبگوی Psych را تاسیس می کند و از آن به بعد در حل پرونده های جنایی به پلیس کمک می کند...
دو برادر به دنبال پدر گمشده شان هستند، مردی که آنها را بزرگ کرده و به آن دو آموزش داده که چگونه در مقابل نیروهای ماورای طبیعی بجنگند...
دو دوست صمیمی ، کانی (نیا واردالوس) و کارلا (تونی کولت) در فرودگاه شیکاگو یک آهنگ و رقص دارند، اما پس از مشاهده یک قتل، فرار می کنند. در لس آنجلس، آنها به صحنه درگ کوئین شهر نگاه میکنند و با این باور که موفقیت در صحنه فقط یک تغییر کمد لباس است، تبدیل به یک زن میشوند...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
بادی (ویل فرل) در پرورشگاهی در نیویورک زندگی می کند. شب کریسمس می پرد در کیسه بابانوئل و او هم از همه جا بی خبر، بادی را با خودش به قطب شمال می برد. در آنجا پری ها تصمیم می گیرند که بادی را بزرگ کنند و به او هم نگویند که در حقیقت انسان است. سال ها بعد وقتی که بادی از این راز باخبر می شود تصمیم می گیرد به نیویورک بازگردد تا پدر واقعی خودش را پیدا کند...