داستان سریال تلویزیونی «بوفی خونآشام قاتل» سرگذشت «بوفی سامرز» (Buffy Summers) یک زن جوان و آخرین بازمانده از نسل خونآشامهایی است که به «خونآشامهای قاتل» یا به اختصار «قاتل» مشهورند. در داستان، «قاتلین» برای نبرد با «خونآشامها»، «دیوها» و دیگر نیروهای تاریکی فراخوانده میشوند. همانند قاتلین پیشین، «بوفی» از سوی یک «ناظر» (Watcher) پشتیبانی میشود. «ناظر»، بوفی را راهنمایی میکند، به او آموزشهای لازم را فرا میدهد و او را برای مقابله با دشمنانش آماده میکند. «بوفی» بر خلاف اجداد پیشین خود را در احاطه حلقهای از دوستان وفادار که با عنوان «دسته اسکوبی» (Scooby Gang) شناخته میشوند، میبیند...
يک فروشنده لوازم آرايشی از کارش اخراج مي شود و دوست پسر او نیز رهایش می کند. بعد از اين همه بد شانسي بالاخره شانس در خانه اش را می زند و پرستار بچه ي يک بيوه ثروتمند انگليسي می شود و...
کارکنان يک قايق ماهي گيري، نهنگي را صيد مي کنند و به شهر مي آورند تا در يک پارک تفريحي، وسيله ي بازي و تماشاي مردم باشد. پسر بچه ي يتيمي به نام «جسي» (ريچتر) با اين نهنگ که نامش را «ويلي» گذاشته اند دوست مي شود...
با زیرنویس چسبیده
داستان فیلم در مورد رابطه ی نوجوانی سرکش بنام «توبی وولف» ( لئوناردو دی کاپریو ) با پدر ناتنی خشن و الکلی اش ( رابرت دنیرو ) است. این فیلم بر اساس خاطرات نویسنده ای بنام «توبیاس وولف» ساخته شده است.