دانلود فیلمهای سوناکشی سینها(Sonakshi Sinha)

یک دزد، زمانی که نقش پدربزرگش را در ساختن سدی بزرگ می فهمد و اینکه اجدادش افراد شرافتمندی بوده اند، سر به راه می شود...

ویرات یک افسر ارتش هست، که برای تعطیلات می خواهد به بمبئی بیاید و در راه در هنگامی که یک کیف گم شده و او یک مامور وظیفه شناس بود و نتوانست یک بی قانونی را تحمل کند و شروع به گشتن مسافران می کند و در حین این گشتن به کسی بر می خورد که حامل بمب می باشد ، و با پلیس همکاری می کند و این شرو ع داستانی جذابی از یک سرباز وظیفه شناس می شود...

راج کومار(شاهد کاپور) ماجراجو،نترس و شجاع در میان دو گروه خطرناک قاچاقچی های مواد مخدر در دارتیپور، شهری کوچک قرار گرفته است. در این میان او به چاندا(سوناکشی سینها) برادرزاده پارما رئیس یکی از باندها دل می بازد در حالی که خود برای شیو راج(سونو سود) رئیس باند رقیب کار می کند. در نبرد نهایی او موفق می شود این دو گروه را متلاشی کند و با چاندا ازدواج کند.

یک مرد معمولی که در طی یک شورش به گانگستری تمام عیار تبدیل می شود و در مقابل پلیس و دولت می ایستد...

رییس ( آکشی کمار ) اشتباهی قتلی رو که پدرش انجام داده بود را گردن گرفت و بعد از اینکه دوره ی زندانشو گذروند به یه گانگستر باحال و نترس تبدیل شد اما همه چیز زمانی خراب میشه که یه افسر رشوه خوار قرارداد قتلشو میبنده و باعث یه معمای وحشتناک میشه!!!

داستان درباره یکی از تبهکاران بزرگ است که با به قتل رساندن مربی سابقش و گسترش قلمرو خود با کمک یکی از دوستان و معشوق سابقش به قدرت می رسد و...

در سال 1953 یک باستانشناس به نام "وارون شیرواستاو" به دهکده ای در غرب بنگال می رود تا در معبد آنجا حفاری کند.با تجربه و دانشی که پشت جوانی او قرار دارد،او "زمیندر" و خانواده او را تحت تاثیر قرار می دهد و...

یک پلیس که به تازگی به شهری جدید منتقل شده و ارتقای درجه یافته ، با همسر خود به زندگی آرام و خوشحالی دارند. اما این پلیس که هر روزه شاهد جرایم و آدم ربایی هست تصمیم میگیرید …

جسی (آجی دیوگان) سردار مقیم لندن برای فروش زمین به زادگاهش پنجاب باز میگردد غافل از اینکه بیلو (سانجی دات) به خاطر دشمنی دیرینه با خانواده جسی، قسم یاد کرده در صورت پیدا کردن جسی او را بکُشد. جسی در راه آمدن به زادگاهش تصادفاً با سوکی (سوناکشی سینها) خواهر کوچک بیلو آشنا میشود و...

یک مغازه دار ساده، بعد از اینکه مغازه اش در یک زمین لرزه از بین می رود، خدا را به پای میز محاکمه می کشاند!